English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hang man U مامور اعدام به وسیله دار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
executioner U مامور اعدام
hangman U مامور اعدام
hangmen U مامور اعدام
executioners U مامور اعدام
capital punishment U کیفر اعدام مجازات اعدام
rading party U قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
delegate U مامور فرستاده مامور کردن
delegating U مامور فرستاده مامور کردن
delegates U مامور فرستاده مامور کردن
delegated U مامور فرستاده مامور کردن
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
gallows U اعدام
hanging U اعدام
execution U اعدام
gassed U اعدام با گاز
overhangs U اعدام کردن
gallows U مستحق اعدام
gasses U اعدام با گاز
the penalty of death U کیفر اعدام
under pain of death U با کیفر اعدام
administer U اعدام کردن
gases U اعدام با گاز
gas U اعدام با گاز
to death penalty U اعدام مجازات
to die on the scaffold U اعدام شدن
overhang U اعدام کردن
death sentences U حکم اعدام
death sentence U حکم اعدام
executes U اعدام کردن
executing U اعدام کردن
convicted to death U محکوم به اعدام
executed [judicially killed] <adj.> <past-p.> U اعدام شده
death squads U جوخهی اعدام
extinction U اعدام انهدام
under sentence of death U محکوم به اعدام
death warrants U حکم اعدام
death warrant U حکم اعدام
capital punishment U اعدام مجازات
capital punishment U مجازات اعدام
execute U اعدام کردن
death penalty U مجازات اعدام
death penalty U کیفر اعدام
executed U اعدام کردن
death squad U جوخهی اعدام
gallows bird U ادم مستحق اعدام
guillotine U با گیوتین اعدام کردن
guillotined U با گیوتین اعدام کردن
guillotining U با گیوتین اعدام کردن
capital offence or crime U گناه مستوجب اعدام
carrying out [of a death sentence] U اجرا [حکم اعدام]
guillotines U با گیوتین اعدام کردن
hanging U محزون مستحق اعدام
gas chamber U محفظه اعدام با گاز
to execute somebody U اعدام کردن [حقوق]
gas chambers U محفظه اعدام با گاز
electric chair U صندلی اعدام الکتریکی
electric chair U اعدام بوسیله برق
administering U انجام دادن اعدام کردن
capital U گناه مستوجب اعدام سرمایه
administers U انجام دادن اعدام کردن
administered U انجام دادن اعدام کردن
to execute somebody for something U کسی را بخاطر چیزی اعدام کردن
black flag U پرچمی که نشانی اعدام زندانی است
execution U بدار زدن اعدام اجرا کردن
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
loops U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
looped U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral U مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
contentions U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contention U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
auto da fe U اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in U نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain U روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down U وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
black cap U کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
immersion proof U وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainer U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainers U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain U باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
to be broken on the wheel U روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
laser U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
output U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
outputs U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
devices U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
dual capable U جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
from pillar to post U ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshake U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable U قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycle U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
flags U جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
flag U جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
demands U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
dangerous goods by road agreement U موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
phased U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phases U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship U نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
phase U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
agents U مامور
official U مامور
bedell U مامور
commissionaire U مامور
ranksman U مامور صف
officers U مامور
officer U مامور
commissionaires U مامور
bedel U مامور
pursuivant U مامور
missionary U مامور
commissioners U مامور
missionaries U مامور
commissioner U مامور
functionaries U مامور
agent U مامور
functionary U مامور
appointed U مامور
functionery U مامور
revenuer U مامور مالیاتی
diplomatic officer U مامور سیاسی
diplomatic agent U مامور سیاسی
appoints U مامور کردن
purchasing officer U مامور خرید
he was ordered to europe U او مامور اروپا شد
pointsman U مامور راهنمائی
auditors U مامور رسیدگی
sergeant at arms U مامور اجرا
send on duty U مامور کردن
auditor U مامور رسیدگی
lictor U مامور اجرا
customs officer U مامور گمرک
bailiffs U مامور اجرا
probation officers U مامور نافر
paymasters U مامور پرداخت
probation officer U مامور نافر
executive bailiff U مامور اجرا
envoi U مامور نماینده
paymaster U مامور پرداخت
tollman U مامور نواقل
bailiff U مامور اجرا
envoys U فرستاده مامور
on sentry U مامور نگهبانی
envoy U فرستاده مامور
appoint U مامور کردن
file clerk U مامور بایگانی
envoy U مامور نماینده
typographer U مامور چاپخانه
customs appraisor U مامور گمرک
emissary U مامور مخفی
mole U مامور مخفی
censor U مامور سانسور
censored U مامور سانسور
censoring U مامور سانسور
censors U مامور سانسور
officer U مامور متصدی
officers U مامور متصدی
High Commissioners U مامور عالیرتبه
High Commissioner U مامور عالیرتبه
envoys U مامور نماینده
communicants U مامور ابلاغ
communicant U مامور ابلاغ
investigator U مامور تحقیق
investigators U مامور تحقیق
defector in place U مامور مخفی
emissary U مامور سری
emissaries U مامور مخفی
emissaries U مامور سری
executors U مامور اجرا
executor U مامور اجرا
bureaucrats U مامور اداری
bureaucrat U مامور اداری
inquisitor U مامور تحقیق
inquisitors U مامور تحقیق
police officer U مامور پلیس
assignee U نماینده مامور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com