English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
assign U قلمداد کردن اختصاص دادن
assigned U قلمداد کردن اختصاص دادن
assigning U قلمداد کردن اختصاص دادن
assigns U قلمداد کردن اختصاص دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dynamically U اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamic U اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
pass off U بخرج دادن قلمداد کردن
reserve U ذخیره کردن اختصاص دادن
dedicating U اختصاص دادن وقف کردن
dedicates U اختصاص دادن وقف کردن
earmarks U نشان کردن اختصاص دادن
dedicate U اختصاص دادن وقف کردن
allocating U تقسیم کردن اختصاص دادن
reserving U ذخیره کردن اختصاص دادن
allocate U تقسیم کردن اختصاص دادن
earmark U نشان کردن اختصاص دادن
devoting U اختصاص دادن فدا کردن
reserves U ذخیره کردن اختصاص دادن
allocates U تقسیم کردن اختصاص دادن
devote U اختصاص دادن فدا کردن
devotes U اختصاص دادن فدا کردن
appropriation U اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
applied U هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
allocate U اختصاص دادن
allocate U اختصاص دادن
allocating U اختصاص دادن
allot U اختصاص دادن
allocates U اختصاص دادن
assign U اختصاص دادن
appropriating U اختصاص دادن
appropriates U اختصاص دادن
appropriated U اختصاص دادن
appropriate U اختصاص دادن
to set apart U اختصاص دادن
reserving U نگه داشتن اختصاص دادن
reserves U نگه داشتن اختصاص دادن
intervert U بخود اختصاص دادن برگرداندن
reserve U نگه داشتن اختصاص دادن
to palm off as U قلمداد کردن
to describe as U قلمداد کردن
extenuate U کم ارزش قلمداد کردن
to set U ذیحق قلمداد کردن
incriminating U مقصر قلمداد کردن
criminate U جانی قلمداد کردن
incriminated U مقصر قلمداد کردن
pronounce quilty U مجرم قلمداد کردن
incriminate U مقصر قلمداد کردن
incriminates U مقصر قلمداد کردن
appropriation U قصدتملک و بخود اختصاص دادن مال مسروقه
plead not guilty U خود رابیگناه قلمداد کردن
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
penalize U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalising U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalises U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalizing U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalised U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
incriminating U به جرمی متهم کردن گناهکار قلمداد کردن
incriminates U به جرمی متهم کردن گناهکار قلمداد کردن
incriminated U به جرمی متهم کردن گناهکار قلمداد کردن
incriminate U به جرمی متهم کردن گناهکار قلمداد کردن
penalized U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalizes U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
ambitus U [اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
renumber U خصوصیت برخی زبانهای کامپیوتری که به برنامه نویس امکان اختصاص دادن مقدار جدید به همه یا برخی از شماره خط های برنامه میدهد
blasts U آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
blast U آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
putative U قلمداد شده
deallocate U آزاد کردن منبعی که به یک کار یا فرآیند یا رسانه جانبی اختصاص داده شده است
he could p for an englishman U بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
pseudoscience U مجموعه تئوریها وفرضیه هاوروشهایی که بغلط علمی قلمداد میگردند
dedication U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
space charter U اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
disciplining U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
appertains U اختصاص داشتن
appertaining U اختصاص داشتن
appertained U اختصاص داشتن
appertain U اختصاص داشتن
appropriation U اختصاص بودجه
memory allocation U اختصاص حافظه
resource allocation U اختصاص منبع
allocated U اختصاص یافته
apanage U اختصاص داشت
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
specialty U اختصاص کیفیت ویژه
indigenousness U اختصاص بیک اب و خاک
speciality U اختصاص کیفیت ویژه
appropriated <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
reservation of a right U اختصاص حقی به خود
specialities U اختصاص کیفیت ویژه
appropriator U بخود اختصاص دهنده
permanent oppointment U اختصاص دایمی به یک یکان
assigned <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
laid on <past-p.> U اختصاص داده شده
provided <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
allocated <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
allotted <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
attached <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
endemicity U اختصاص بیک قوم یادیار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
allottee U کسیکه چیزی باو اختصاص داده شده
promptbook U نسخه نمایشنامه که به سوفلور نمایش اختصاص دارد
to picture U شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
filename U کد مشخصات دیسکت که به برنامه اختصاص داده شده است
available U لیست حافظه اختصاص داده نشده و منابع در سیستم
bed credit U تعداد تختخوابی که دربیمارستان به هر یکان یاسازمان اختصاص داده میشود
parnassian U نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
dynamically U سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
storage U نحوه اختصاص حافظه به کاربران مختلف , مثل برنامه ها , متغیرها, داده ,.....
dynamic U سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
paging U که آدرس به آنها اختصاص داده میشود و در صورت نیاز فراخوانی می شوند
allocation U سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
multiplex U روش تقسیم که بخشهای زمان را طبق نیاز به سیگنالهای اختصاص میدهد
allocations U سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
uncommitted logic array U جدول محلهای حافظه در سیستم که خالی هستند یا اختصاص داده نشده اند
hierarchical communications system U روش اختصاص توابع کنترلی و پردازش در شبکهای از کامپیوتر که برای کارها مناسبند
statement U عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی به آنها اختصاص میدهد
statements U عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی به آنها اختصاص میدهد
paphian U وابسته PAPHOS شهرباستانی جزیره قبرس که اختصاص برب النوع عشق داشت
boundary U ثباتی در یک سیستم چند کاربره که حاوی آدرسهای محدودیتهای اختصاص حافظه به یک کاربر است
boundaries U ثباتی در یک سیستم چند کاربره که حاوی آدرسهای محدودیتهای اختصاص حافظه به یک کاربر است
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
arrest of judgment U سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
map U با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
maps U با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
TDS U سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
preventive justice U قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
manager U بخشی از سیستم عامل دیسک که فضای دیسک را به فایلها اختصاص میدهد
task U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tasks U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
managers U بخشی از سیستم عامل دیسک که فضای دیسک را به فایلها اختصاص میدهد
average propensity to consume U میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average propensity to save U میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
fractional U اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
window U پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
mastered U کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
masters U کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master U کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
schedules U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
design U پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
designs U پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cpu time U مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
pursuing U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
collimate U موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
pursued U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
receive U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
out lawry U طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
predicated U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicate U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
lays U قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
lay U قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
receives U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
predicating U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicates U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
anneal U نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
pay U جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
pays U جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
to veer and heul U پیوسته تغییرعقیده دادن شل کردن وسفت کردن دراوردن
paying U جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
transaction U سیستم کامپیوتری که معمولاگ دستهای کار میکند تا وقتی که با تراکنش جدید متوقف شود و سپس منابع را به تراکنش اختصاص میدهد
allocate U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocating U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocates U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
propagated U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
connects U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
designating U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
propagates U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
connect U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
propagate U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
introduce U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
to adjust U وفق دادن [سازگار کردن] [مطابق کردن ]
mounts U ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
compensate U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
hire U اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
compensated U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
propagating U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
designate U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
compensates U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
hires U اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
introduces U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
statements U بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com