Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
operant
U
فعالیت کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
activating effect of functional group
U
گروه زیاد کننده فعالیت
deactivating group
U
گروه کم کننده فعالیت
Other Matches
stirs
U
فعالیت
stirrings
U
فعالیت
stirred
U
فعالیت
stir
U
فعالیت
functioned
U
فعالیت
exercises
U
فعالیت
functions
U
فعالیت
function
U
فعالیت
activeness
U
فعالیت
acting
U
فعالیت
activation
U
فعالیت
actuality
U
فعالیت
activities
U
فعالیت
exercised
U
فعالیت
activity
U
فعالیت
exercise
U
فعالیت
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
venture
U
فعالیت اقتصادی
activity wheel
U
گردونه فعالیت
publicity drive
U
فعالیت تبلیغاتی
advertising campaign
U
فعالیت تبلیغاتی
ventures
U
فعالیت اقتصادی
turn over
U
عایدی فعالیت
random activity
U
فعالیت تصادفی
critical activity
U
فعالیت بحرانی
ventured
U
فعالیت اقتصادی
venturing
U
فعالیت اقتصادی
low activity
U
فعالیت پایین
on stream
U
درحال فعالیت
events
U
عمل یا فعالیت
event
U
عمل یا فعالیت
off year
U
سال کم فعالیت
hey day
U
روز پر فعالیت
business activity
U
فعالیت بازرگانی
inaction
U
بدون فعالیت
politicking
U
فعالیت سیاسی
optical activity
U
فعالیت نوری
operational environment
U
محیط فعالیت
cerebration
U
فعالیت مغزی
auxiliary activity
U
فعالیت فرعی
operating level
U
سطح فعالیت
inactivity
U
عدم فعالیت
activity chart
U
نمودار فعالیت
activity drive
U
سائق فعالیت
activity cycle
U
چرخه فعالیت
activity coefficient
U
ضریب فعالیت
activity analysis
U
تحلیل فعالیت
activating
U
به فعالیت پرداختن
activates
U
به فعالیت پرداختن
activate
U
به فعالیت پرداختن
somatotonia
U
فعالیت گرایی
somatotonic
U
فعالیت گرا
activated
U
به فعالیت پرداختن
activity light
U
چراغ فعالیت
activity time
U
زمان هر فعالیت
activity rate
U
نرخ فعالیت
activity quotient
U
بهر فعالیت
activity of soil
U
فعالیت خاک
reactivation
U
فعالیت مجدد
activity ratio
U
نسبت فعالیت
activation
U
به فعالیت دراوردن
sphere
U
مرتبه حدود فعالیت
self activity
U
فعالیت خود بخود
muzzling
U
مانع فعالیت شدن
forms
U
سابقه فعالیت اسب
efficiency
U
فعالیت مفید بازده
orbits
U
دور حدود فعالیت
spheres
U
مرتبه حدود فعالیت
seismism
U
فعالیت لزرشی وارتعاشی
in the swim
<idiom>
U
درکاری فعالیت داشتن
keep the ball rolling
<idiom>
U
اجازه فعالیت دادن
muzzles
U
مانع فعالیت شدن
slumps
U
کاهش فعالیت رکود
business cycle
U
دور فعالیت بازرگانی
orbited
U
دور حدود فعالیت
orbit
U
دور حدود فعالیت
form
U
سابقه فعالیت اسب
slump
U
کاهش فعالیت رکود
formed
U
سابقه فعالیت اسب
slumped
U
کاهش فعالیت رکود
muzzle
U
مانع فعالیت شدن
muzzled
U
مانع فعالیت شدن
backgrounds
U
فعالیت ارتباط دادهای
background
U
فعالیت ارتباط دادهای
slumping
U
کاهش فعالیت رکود
electioneer
U
فعالیت انتخاباتی کردن
gross motor activity
U
فعالیت حرکت عمده
pickup
U
تجدید فعالیت چیدن
byway
U
کار یا فعالیت جنبی
byways
U
کار یا فعالیت جنبی
file activity ratio
U
نسبت فعالیت پرونده
activity group therapy
U
درمان با فعالیت گروهی
trade cycle
U
دوره فعالیت تجاری
activity sampling
U
نمونه گیری از فعالیت
class ii activity
U
فعالیت امادی طبقه 2
class i activity
U
فعالیت امادی طبقه 1
work in
U
با فعالیت و کوشش راه بازکردن
gastrovascular
U
دارای فعالیت درمعده ورگها
force activity designator
U
شماره ترتیب فعالیت یکان
precipitancy
U
شتابزدگی عمل یا فعالیت رسوبی
activity designator
U
شاخص فعالیت یکان یا قسمت
precipitance
U
شتابزدگی عمل یا فعالیت رسوبی
take the bull by the horns
<idiom>
U
چند نوع فعالیت داشتن
latest finish time
U
دیرترین زمان ختم یک فعالیت
hyperthyroid
U
ازدیاد فعالیت غذه درقی
extra-curricular
U
فعالیت جنسی خارج از ازدواج
early start
U
زودترین زمان شروع یک فعالیت
early finish
U
زودترین زمان ختم یک فعالیت
hyperactive
U
دارای فعالیت بیش ازاندازه
activation
U
کنش ور سازی ایجاد فعالیت
biogenic
U
محصول فعالیت موجودات زنده
scope for one's energies
U
میدان برای ابراز فعالیت
to work at a high pressure
U
با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
biological half time
U
زمان فعالیت یک عامل میکروبی
abuzz
<adj.>
U
پر از سرو صدا، فعالیت و هیجان
pyroclastic
U
تشکیل شده در اثر فعالیت اتشفشانی
thermodynamics
U
مبحث فعالیت مکانیکی ورابطه ان باحرارت
biological half time
U
زمان امکان فعالیت عامل میکربی
pyrochemical
U
وابسته به فعالیت شیمیایی درگرمای زیاد
home range
U
جای محدود برای فعالیت حیوانات
clip someone's wings
<idiom>
U
محدود کردن فعالیت یاامکانات شخصی
hardball
U
فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت
academia
U
حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
to phase out their activities
U
فعالیت های خود را به تدریج قطع کردن
euthenics
U
مبجث رفاه و زندگی برای فعالیت صحیح
dog days
U
چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
canvasses
U
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvassed
U
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
duration
U
براوردی از زمان لازم جهت انجام یک فعالیت
canvass
U
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
cerebrate
U
فعالیت مغزی را نشان دادن فکر کردن
canvassing
U
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
dies non
U
روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
depressant
U
دژم ساز عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی
downtime
U
پریودی که تجهیزات موردنظردراثر نقص فنی از فعالیت بازمانده است
Appetite comes with eating.
<proverb>
U
با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد.
[ضرب المثل]
parabiosis
U
برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
front de liberation national
U
فعالیت می کرد و در حال حاضر تنها حزب سیاسی الجزایر است
hands on
U
تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
hands-on
U
تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
resource leveling
U
زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
academe
U
فعالیت هایی که اساتید دانشگاهی انجام می دهند نظیر نوشتن مقاله، تدریس و غیره
free float
U
مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
half life period
U
مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppression
U
خنثی کردن یک یکان از نظر اتش یا فعالیت سرکوبی اتش
pilot method
U
عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
counter air
U
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
league of nations
U
تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
hub
U
(وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
dynamic
U
نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
dynamically
U
نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com