Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 223 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
constellation
U
صورت فلکی
constellations
U
صورت فلکی
asterism
U
صورت فلکی
celestial body
U
صورت فلکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
flying fish
U
صورت فلکی ماهی پرنده
flying fishes
U
صورت فلکی ماهی پرنده
constellation
U
هیئت صورت فلکی
constellations
U
هیئت صورت فلکی
serpent
U
صورت فلکی حیه
serpents
U
صورت فلکی حیه
lynx
U
وشق صورت فلکی شمالی
lynxes
U
وشق صورت فلکی شمالی
argo
U
صورت فلکی سفینه
constellate
U
بشکل صورت فلکی درامدن جزء منظومه فلکی شدن
constellatory
U
وابسته بصورت اسمانی-مانند صورت فلکی
draco
U
صورت فلکی اژدها
leo
U
برج اسد که پنجمین صورت فلکی منطقه البروج است
lupus
U
صورت فلکی " گرگ " یا" سرحان "
lyra
U
صورت فلکی "بربط "
sagittarius
U
صورت فلکی قوس
sirius
U
صورت فلکی شعرای یمانی
Crater
U
پیاله
[صورت فلکی]
[ستاره شناسی]
Cup
U
پیاله
[صورت فلکی]
[ستاره شناسی]
Other Matches
circumpolar constellation
U
صورتهای فلکی دور قطبی صورتهای فلکی پیرا قطبی
inventory
U
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
firmamental
U
فلکی
celestial
U
فلکی
astro
U
نجومی فلکی
celestial body
U
صور فلکی
astrodome
U
نیم کره فلکی
andromeda
U
منظومه فلکی مراه المسلسله
celestial navigation
U
ناوبری بااستفاده از صور فلکی
local
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer
U
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers
U
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard
U
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packets
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric
U
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
barrage jamming
U
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary
U
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
rom
U
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern
U
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
chargeable accessions
U
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
dat
U
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
basic
U
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics
U
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation
U
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming
U
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
figuring
U
صورت
roll
U
صورت
providing
U
در صورت
conformer
U
هم صورت
slipped
U
صورت
figure
U
صورت
faces
U
صورت
face
U
صورت
figures
U
صورت
statement
U
صورت
medals
U
صورت
forms
U
صورت
medal
U
صورت
formed
U
صورت
form
U
صورت
circumstantially
U
در صورت
effigy
U
صورت
effigies
U
صورت
listings
U
صورت
statements
U
صورت
phased
U
صورت
conformational isomers
U
هم صورت
versions
U
صورت
version
U
صورت
coat card
U
صورت
rolled
U
صورت
rolls
U
صورت
image
U
صورت
images
U
صورت
phase
U
صورت
listing
U
صورت
freckle
U
لک صورت
shapes
U
صورت
file
U
صورت
hues
U
صورت
invoicing
U
صورت
filed
U
صورت
physiognomy
U
صورت
list
U
صورت
facies
U
صورت
kalendar
U
صورت
hue
U
صورت
constellations
U
صورت
constellation
U
صورت
physiognomies
U
صورت
invoices
U
صورت
shape
U
صورت
roster
U
صورت
visages
U
رو صورت
mazard
U
صورت
slip
U
صورت
invoice
U
صورت
invoiced
U
صورت
rosters
U
صورت
phases
U
صورت
visage
U
رو صورت
slips
U
صورت
standard form
U
صورت متعارف
certificate of expenditure
U
صورت حساب
burbled
U
جوش صورت
scheduled
U
صورت فهرست
the brush
U
صورت گری
certificate of expenditure
U
صورت هزینه
minutes
U
صورت جلسه
f.artery
U
شریان صورت
schedules
U
صورت فهرست
if need be
U
در صورت بایست
face card
U
ورق صورت
similitude
U
شباهت صورت
sick list
U
صورت بیماران
externallze
U
صورت فاهردادن
stop list
U
صورت متخلفین
serials
U
و به صورت سری
serial
U
و به صورت سری
minute
U
صورت جلسه
carte
U
صورت غذا
canonical form
U
صورت متعارفی
incarnations
U
صورت خارجی
face powder
U
پودر صورت
face powders
U
پودر صورت
faceless
U
بدون صورت
forgeries
U
صورت سازی
face cream
U
کرم صورت
forgery
U
صورت سازی
transformation
U
تبدیل صورت
inventory
U
صورت اموال
bill of material
U
صورت قطعات
free list
U
صورت مجانی ها
bill of goods
U
صورت کالا
inventory
U
صورت کالا
bill of exceptions
U
صورت استثنائات
incarnation
U
صورت خارجی
burbling
U
جوش صورت
breadboard
U
می صورت گیرد
to take an inventory of
U
صورت دارایی
transfiguration
U
تبدیل صورت
bill of sale
U
صورت فروش
roster
U
صورت کار
bill of quantities
U
صورت مقداری
unfigured
U
بی صورت ساده
veiling
U
تور صورت
at that rate
U
در این صورت
burble
U
جوش صورت
waveform
U
به صورت موج
white face
U
جانورسفید صورت
BS
U
صورت فروش
burbles
U
جوش صورت
to put in to shape
U
سر و صورت دادن
sentential form
U
صورت جملهای
decrepitation
U
صورت نمکی
numerator
U
صورت کسر
accomplish
U
صورت گرفتن
list of promotiona
U
صورت ترفیعات
accomplishes
U
صورت گرفتن
on foot
U
به صورت پیاده
accomplishing
U
صورت گرفتن
formalism
U
صورت گرایی
isolating
U
به صورت الکتریکی
outside appearance
U
صورت فاهر
normalized form
U
صورت هنجار
matricula
U
صورت اعضا
difference tone
U
صورت افتراقی
court card
U
صورت :شاه
nomenelature
U
صورت اسامی
nominal list
U
صورت اسامی
roster
U
صورت نگهبانی
archetypes
U
صورت ازلی
rosters
U
صورت نگهبانی
rosters
U
صورت کار
archetype
U
صورت ازلی
normal form
U
صورت عادی
normal form
U
صورت هنجار
long robe
U
صورت کشیده
outward show
U
صورت فاهر
conditionality
U
صورت شرطی
isolates
U
به صورت الکتریکی
bill of fare
U
صورت غذا
bills of fare
U
صورت غذا
impanel
U
در صورت نوشتن
processionize
U
صورت مجلس
erythema
U
گل انداختن صورت
imbody
U
صورت خارجی
programme of work
U
صورت کارها
if so
U
در صورت مثبت
if possible
U
در صورت توانایی
if possible
U
در صورت امکان
powders
U
پودر صورت
powdering
U
پودر صورت
schedule
U
صورت فهرست
powder
U
پودر صورت
semblance
U
صورت فاهر
enumeration
U
صورت ریز
isolate
U
به صورت الکتریکی
complement form
U
صورت متمم
complement form
U
صورت متممی
record
U
صورت مذاکرات
clear text
U
به صورت کشف
pictogram
U
صورت نگاشت
pictograph
U
صورت نگاره
pictography
U
صورت نگاری
if necessary
U
در صورت لزوم
formation
U
صورت بندی
primordial image
U
صورت ازلی
proces verbal
U
صورت مجلس
portraiture
U
نقاشی از صورت
reorganization
U
صورت جدید
sales check
U
صورت فروش
a face-pack
U
ماسک صورت
doable
<adj.>
U
صورت پذیر
contrivable
<adj.>
U
صورت پذیر
apparition
U
صورت وهمی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com