English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
carrycot U صندلی کودک
carrycots U صندلی کودک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rocking chair U صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chairs U صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
faldstool U صندلی تا شو بدون پشتی صندلی راحتی
my chair was next his U صندلی من پهلوی صندلی اوبود
camp chair U صندلی سفری صندلی صحرایی
child U کودک
tyke U کودک
kinchin U کودک
chits U کودک
chit U کودک
babies U کودک
bantling U کودک
baby U کودک
toddler U کودک نو پا
toddlers U کودک نو پا
tike U کودک
infants U کودک
it U ان کودک
infant U کودک
child psychology U روانشناسی کودک
suckled U کودک شیرخوار
child study U کودک پژوهی
day care center U مهد کودک
suckle U کودک شیرخوار
kindergarten U باغ کودک
child psychiatry U روانپزشکی کودک
suckles U کودک شیرخوار
kindergartens U باغ کودک
puerilism U کودک منشی
suckling U کودک شیرخواره
child centered U کودک محور
child development U رشد کودک
nurseries U مهد کودک
child law U حقوق کودک
kidding U کودک بچه
kidded U کودک بچه
kid U کودک بچه
nursery U مهد کودک
pediatrics U پزشکی کودک
pedology U کودک شناسی
puerilism U کودک خویی
rejected child U کودک مطرود
childproof U کودک ایمن
schoolchild U کودک دبستانی
schoolchildren U کودک دبستانی
babyish U کودک مانند
infantilism U کودک ماندگی
feral child U کودک وحشی
infanticide U کودک کشی
backward child U کودک عقب مانده
wolf child U کودک گرگ پرورده
child rearing practices U شیوههای پرورش کودک
eros U صورت کودک بالدار
child guidance clinic U درمانگاه راهنمایی کودک
enelicomorphism U بزرگسال انگاری کودک
suckling U کودک شیر خوار
child abuse U بهره کشی از کودک
problem child U کودک مشکل افرین
pedometer U رشد سنج کودک
pedimeter U رشد سنج کودک
toddles U کودک تازه براه افتاده
toddle U کودک تازه براه افتاده
toddled U کودک تازه براه افتاده
toddlers U کودک تازه براه افتاده
weanling U کودک تازه از شیر گرفته
toddler U کودک تازه براه افتاده
toddling U کودک تازه براه افتاده
pedagogy U فن اموزش وپرورش کودک للگی
babes U کودک شخص ساده و معصوم
babe U کودک شخص ساده و معصوم
dewy-eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
dewy eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
childlike U ساده وبی الایش کودک مانند
nurser U شیشه درجه دار برای شیردادن کودک
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal. U مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
cupids U خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
Cupid U خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
teething ring U حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
chaired U صندلی
chair U صندلی
chairing U صندلی
chairs U صندلی
place U صندلی
places U صندلی
placing U صندلی
box seat U صندلی لژ
jump seat U صندلی تا شو
stalling U صندلی
stall U صندلی
santalaceous U صندلی
footstool U صندلی
seats U صندلی
seat U صندلی
seated U صندلی
footstools U صندلی
rocker U صندلی گهوارهای
folding seat U صندلی تاشو
drive's seat U صندلی راننده
office chair U صندلی اداری
armchairs U صندلی راحتی
sitting U نشیمن صندلی
parliamentary seat U صندلی مجلسی
armchair U صندلی راحتی
sittings U نشیمن صندلی
bucket seats U صندلی یکنفری
he nestles in the chair U در صندلی غنوده
swivel chair U صندلی چرخان
shooting stick U صندلی عصایی
pushchair U صندلی چرخدار
deckchairs U صندلی تاشو
deckchair U صندلی تاشو
easy chair U صندلی راحت
easy chairs U صندلی راحت
shooting sticks U صندلی عصایی
morris chair U صندلی راحتی
adjustable seat صندلی متحرک
rocking chair U صندلی گهوارهای
rocking chairs U صندلی گهوارهای
an odd chair U صندلی تکی
pushchairs U صندلی چرخدار
arm chair U صندلی راحتی
armrest U دستهء صندلی
hot seat U صندلی برقی
tier U ردیف صندلی
elbows U دسته صندلی
elbowed U دسته صندلی
elbow U دسته صندلی
antimacassars U رویهء صندلی
antimacassar U رویهء صندلی
hot seat U صندلی الکتریکی
boatswain's chair U صندلی نقاله
bucket seat U صندلی یکنفری
tiers U ردیف صندلی
choir-stall U صندلی بلند
arm U دسته صندلی
camp chair U صندلی تاشونده
rockers U صندلی گهوارهای
seat-belts U کمربند صندلی هواپیما
armchairs U صندلی دسته دار
reseats U صندلی جدید دادن
ejection seat U صندلی پران [هواپیمایی]
baby carriage U صندلی چرخدار بچه
baby carriages U صندلی چرخدار بچه
ejector seat U صندلی پران [هواپیمایی]
reseat U صندلی جدید دادن
reseated U صندلی جدید دادن
shooting sticks U صندلی جمعشو و متحرک
shooting stick U صندلی جمعشو و متحرک
seat-belt U کمربند صندلی هواپیما
seat belt U کمربند صندلی هواپیما
a seat by the window U یک صندلی کنار پنجره
cathedra U [صندلی اسقف در کلیسا]
office swivel chair U صندلی گردان اداری
reseating U صندلی جدید دادن
seat adjuster lever سطح تنظیم صندلی
elbow chair U صندلی دسته دار
back seat U صندلی عقب اتومبیل
caner U بافنده صندلی حصیری
deck chair U صندلی حصیری تاشو
cat nap U چرت روی صندلی
cat sleep U چرت روی صندلی
electric chair U صندلی اعدام الکتریکی
dossal U پشتی صندلی وغیره
garden seat U صندلی یانیمکت باغبانی
fishing chair U صندلی در قایق ماهیگیری
curule chair U صندلی عاج نشان
dossel U پشتی صندلی وغیره
arm chair U صندلی دسته دار
window seats U صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
wheel chair U صندلی چرخ دار
wheelchairs U صندلی چرخ دار
window seat U صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
twisboat chair U قایق- صندلی تابدار
woolsack U کرسی یا صندلی دادگاه
armchair U صندلی دسته دار
tuffet U صندلی یانشیمن کوتاه
wheelchair U صندلی چرخ دار
casters U چرخ زیر صندلی یامیز
backless bench U نیمکت [صندلی] بدون پشتی
arm U اسلحه دستهء صندلی یا مبل
windsor chair U صندلی دارای پشتی منحنی
benchstool U نیمکت [صندلی] بدون پشتی
club chair U صندلی دسته دار بزرگ
castor U چرخ زیر صندلی یامیز
prince's feather U تزئین برجسته پشت صندلی
choir-stall U [صندلی های مبلی گروه کر]
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
splat U میله تزئینی پشت صندلی
Keep a free(an empty)seat for me. U یک صندلی خالی برایم نگاهدار
They changed seats . U صندلی هایشان را با هم عوض کردند
Dust has accumulated [settled] on the chairs. روی صندلی ها خاک نشسته
castors U چرخ زیر صندلی یامیز
caster U چرخ زیر صندلی یامیز
Have a seat, please! U خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
I think that's my seat. فکر می کنم آن صندلی جای من است.
slats U چوب مداد میله پشت صندلی
slat U چوب مداد میله پشت صندلی
stool U کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
sedilia U یکی از سه صندلی محراب یاصدر کلیسا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com