Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hot seat
U
صندلی الکتریکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
electric chair
U
صندلی اعدام الکتریکی
Other Matches
rocking chair
U
صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chairs
U
صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
faldstool
U
صندلی تا شو بدون پشتی صندلی راحتی
camp chair
U
صندلی سفری صندلی صحرایی
my chair was next his
U
صندلی من پهلوی صندلی اوبود
electrostatic
U
ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
PSU
U
مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
electrical and otherwise
U
الکتریکی و غیر الکتریکی
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
chaired
U
صندلی
chairs
U
صندلی
chairing
U
صندلی
place
U
صندلی
places
U
صندلی
seat
U
صندلی
santalaceous
U
صندلی
placing
U
صندلی
box seat
U
صندلی لژ
stalling
U
صندلی
stall
U
صندلی
footstool
U
صندلی
footstools
U
صندلی
jump seat
U
صندلی تا شو
seats
U
صندلی
chair
U
صندلی
seated
U
صندلی
deckchairs
U
صندلی تاشو
arm chair
U
صندلی راحتی
rocking chairs
U
صندلی گهوارهای
rocking chair
U
صندلی گهوارهای
morris chair
U
صندلی راحتی
armrest
U
دستهء صندلی
an odd chair
U
صندلی تکی
boatswain's chair
U
صندلی نقاله
camp chair
U
صندلی تاشونده
deckchair
U
صندلی تاشو
carrycots
U
صندلی کودک
sittings
U
نشیمن صندلی
easy chairs
U
صندلی راحت
easy chair
U
صندلی راحت
carrycot
U
صندلی کودک
bucket seats
U
صندلی یکنفری
armchairs
U
صندلی راحتی
shooting stick
U
صندلی عصایی
shooting sticks
U
صندلی عصایی
adjustable seat
صندلی متحرک
armchair
U
صندلی راحتی
pushchair
U
صندلی چرخدار
swivel chair
U
صندلی چرخان
pushchairs
U
صندلی چرخدار
bucket seat
U
صندلی یکنفری
arm
U
دسته صندلی
tiers
U
ردیف صندلی
tier
U
ردیف صندلی
folding seat
U
صندلی تاشو
elbows
U
دسته صندلی
elbowed
U
دسته صندلی
elbow
U
دسته صندلی
antimacassars
U
رویهء صندلی
antimacassar
U
رویهء صندلی
hot seat
U
صندلی برقی
choir-stall
U
صندلی بلند
office chair
U
صندلی اداری
parliamentary seat
U
صندلی مجلسی
drive's seat
U
صندلی راننده
he nestles in the chair
U
در صندلی غنوده
sitting
U
نشیمن صندلی
rockers
U
صندلی گهوارهای
rocker
U
صندلی گهوارهای
gas electric generating set
U
مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
arm chair
U
صندلی دسته دار
baby carriage
U
صندلی چرخدار بچه
baby carriages
U
صندلی چرخدار بچه
window seat
U
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window seats
U
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
tuffet
U
صندلی یانشیمن کوتاه
armchairs
U
صندلی دسته دار
twisboat chair
U
قایق- صندلی تابدار
caner
U
بافنده صندلی حصیری
garden seat
U
صندلی یانیمکت باغبانی
cathedra
U
[صندلی اسقف در کلیسا]
woolsack
U
کرسی یا صندلی دادگاه
armchair
U
صندلی دسته دار
cat sleep
U
چرت روی صندلی
wheel chair
U
صندلی چرخ دار
wheelchairs
U
صندلی چرخ دار
fishing chair
U
صندلی در قایق ماهیگیری
wheelchair
U
صندلی چرخ دار
back seat
U
صندلی عقب اتومبیل
cat nap
U
چرت روی صندلی
seat-belts
U
کمربند صندلی هواپیما
reseats
U
صندلی جدید دادن
shooting stick
U
صندلی جمعشو و متحرک
shooting sticks
U
صندلی جمعشو و متحرک
office swivel chair
U
صندلی گردان اداری
deck chair
U
صندلی حصیری تاشو
seat adjuster lever
سطح تنظیم صندلی
a seat by the window
U
یک صندلی کنار پنجره
curule chair
U
صندلی عاج نشان
dossel
U
پشتی صندلی وغیره
elbow chair
U
صندلی دسته دار
reseat
U
صندلی جدید دادن
reseated
U
صندلی جدید دادن
reseating
U
صندلی جدید دادن
seat belt
U
کمربند صندلی هواپیما
seat-belt
U
کمربند صندلی هواپیما
ejector seat
U
صندلی پران
[هواپیمایی]
dossal
U
پشتی صندلی وغیره
ejection seat
U
صندلی پران
[هواپیمایی]
choir-stall
U
[صندلی های مبلی گروه کر]
splat
U
میله تزئینی پشت صندلی
castors
U
چرخ زیر صندلی یامیز
casters
U
چرخ زیر صندلی یامیز
arm
U
اسلحه دستهء صندلی یا مبل
windsor chair
U
صندلی دارای پشتی منحنی
prince's feather
U
تزئین برجسته پشت صندلی
benchstool
U
نیمکت
[صندلی]
بدون پشتی
They changed seats .
U
صندلی هایشان را با هم عوض کردند
Keep a free(an empty)seat for me.
U
یک صندلی خالی برایم نگاهدار
seat back adjustment knob
دکمه تنظیم پشتی صندلی
castor
U
چرخ زیر صندلی یامیز
backless bench
U
نیمکت
[صندلی]
بدون پشتی
caster
U
چرخ زیر صندلی یامیز
club chair
U
صندلی دسته دار بزرگ
Dust has accumulated
[settled]
on the chairs.
روی صندلی ها خاک نشسته
Have a seat, please!
U
خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
stool
U
کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
slats
U
چوب مداد میله پشت صندلی
slat
U
چوب مداد میله پشت صندلی
love seat
U
صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
sedilia
U
یکی از سه صندلی محراب یاصدر کلیسا
I think that's my seat.
فکر می کنم آن صندلی جای من است.
Is this seat taken?
U
آیا این صندلی گرفته شده است؟
night stool
U
صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
night chair
U
صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
barrel chair
U
صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
the hall seats one thousand
U
تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
high chair
U
صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
high chairs
U
صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
hammock chair
U
صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
The stage was bare but for
[save for]
a couple of chairs.
U
صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
moquette
U
پارچه مخمل نمای مخصوص فرش یا رویه صندلی
reservations
U
رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
reservation
U
رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
an odd chair
U
صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
ferris wheel
U
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
ejection seat
U
صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
gradin
U
یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
back-seat driver
U
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers
U
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
gradine
U
یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
cartridge actuated device
U
وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
musical chairs
U
نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
electric
U
الکتریکی
electrical
U
الکتریکی
electrotechnical
U
الکتریکی
electric shock
U
شوک الکتریکی
electric welding
U
جوشکاری الکتریکی
electric shocks
U
شوک الکتریکی
electric wave
U
موج الکتریکی
electric drive
U
محرکه الکتریکی
electric resistance
U
مقاومت الکتریکی
conductivity
U
رسانندگی الکتریکی
electric machine
U
ماشین الکتریکی
electric tension
U
فشار الکتریکی
electric traction
U
کشش الکتریکی
electric traction
U
قوه الکتریکی
electric unit
U
واحدهای الکتریکی
dielectric polarization
U
قطبش دی الکتریکی
electric wind
U
باد الکتریکی
electrical conductance
U
رسانایی الکتریکی
electrical conduction
U
رسانش الکتریکی
electrical conductivity
U
هدایت الکتریکی
electric potential
U
پتانسیل الکتریکی
electrical conductivity
U
رسانندگی الکتریکی
static breeze
U
وزش الکتریکی
electrical analogue
U
مشابهات الکتریکی
electric primer
U
چاشنی الکتریکی
electrical angle
U
زاویه الکتریکی
electrical bounding
U
اتصال الکتریکی
electrical breeze
U
وزش الکتریکی
electric apparatus
U
دستگاه الکتریکی
electric arc
U
قوس الکتریکی
corona discharge
U
تخلیه الکتریکی
air dielectric
U
دی الکتریکی هوا
electric contact
U
کنتاکت الکتریکی
dielectric strength
U
پایدار دی الکتریکی
dielectric viscosity
U
لختی دی الکتریکی
electric control
U
کنترل الکتریکی
electric circuit
U
مدار الکتریکی
all electric
U
تماما" الکتریکی
electric flux
U
شار الکتریکی
electric clock
U
ساعت الکتریکی
dielectric power
U
قدرت دی الکتریکی
dielectric strain
U
بار دی الکتریکی
dielectric stress
U
بار دی الکتریکی
electric component
U
قطعه الکتریکی
electric connection
U
اتصال الکتریکی
electric filter
U
صافی الکتریکی
electric constant
U
ثابت الکتریکی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com