Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cracking
U
شکستن هیدروکربورهای متشکله نفت خام و تبدیل ان به هیدروکربورهای سبکتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lighter than air aircraft
U
هواپیمای سبکتر از هوا
aerostat
U
رسانگرهای سبکتر از هوا
forcing
U
درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
forces
U
درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
force
U
درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
heavy and light system
U
روش کاستن وزن با اغاز باوزنه سنگین و ادامه با وزنههای سبکتر
constituents
U
ماده متشکله
constituents
U
جزء متشکله
constituent
U
جزء متشکله
constituent
U
ماده متشکله
mechanism
U
اجزاء متشکله چیزی
mechanisms
U
اجزاء متشکله چیزی
constituent elements of crime
U
عناصر متشکله جرم
breakaway
U
شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
precursors
U
ماده متشکله جسم جدید
precursor
U
ماده متشکله جسم جدید
teratoma
U
تومور متشکله از انساج مختلف جنینی
pips
U
شکستن شکستن وبازشدن
pipping
U
شکستن شکستن وبازشدن
pipped
U
شکستن شکستن وبازشدن
pip
U
شکستن شکستن وبازشدن
aeolian soil
خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
particularism
U
اعطا استقلال سیاسی به کشورها و اجزاء متشکله یک امپراطوری
qualitative analysis
U
تجزیه جهت تشخیص اجزا متشکله ماده یا مخلوطی
kame
U
تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
kaolin
U
خاک رس سفید رنگ که ماده اصلی متشکله ان سیلیکات الومینیم هیدراته است
dendrochronology
U
دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
novatio non presumiter
U
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
federal government
U
دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
transiguration
U
تبدیل صورت تبدیل هیئت
conversion scale
U
مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
restitution
U
تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
assembler
U
اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
binary to octal conversion
U
تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
binary to hexadecimal conversion
U
تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
fractured
U
شکستن
pierces
U
شکستن
To break ranks.
U
صف را شکستن
hewn
U
شکستن
disruptions
U
شکستن
to hew asunder
U
شکستن
disobey
U
شکستن
disobeyed
U
شکستن
disobeying
U
شکستن
disobeys
U
شکستن
pierce
U
شکستن
disruption
U
شکستن
to fly asunder
U
شکستن
break
U
شکستن
nicks
U
شکستن
nicked
U
شکستن
nick
U
شکستن
infract
U
شکستن
fractions
U
شکستن
fraction
U
شکستن
dishallow
U
شکستن
fly asunder
U
شکستن
chopped
U
شکستن
breaks
U
شکستن
to break to pieces
U
شکستن
to break rank
U
صف شکستن
to break open
U
شکستن
to break apart
U
شکستن
split up
U
شکستن
chop
U
شکستن
fracturing
U
شکستن
fractures
U
شکستن
fracture
U
شکستن
infraction
U
شکستن
to break a
U
شکستن
deflected
U
شکستن
deflecting
U
شکستن
deflects
U
شکستن
cracking
U
شکستن
crushes
U
شکستن
crush
U
شکستن
crushed
U
شکستن
deflect
U
شکستن
nicking
U
شکستن
to fall apart
U
در هم شکستن
fractured
U
شکستن شکافتن
breaks
U
شکستن موج
beat a record
U
حد نصاب را شکستن
crush
U
باصدا شکستن
cleaves
U
شکستن ورامدن
fractures
U
شکستن شکافتن
fracturing
U
شکستن شکافتن
brittle fracture
U
شکستن از تردی
slash
U
قیمت را شکستن
break down
U
درهم شکستن
cleave
U
شکستن ورامدن
cleaved
U
شکستن ورامدن
abjure
U
سوگند شکستن
crushed
U
باصدا شکستن
break
U
شکستن موج
slashed
U
قیمت را شکستن
housebreak
U
حرز را شکستن
deblock
U
شکستن کنده
to bruise somebody
U
دل کسی را شکستن
perjure
U
عهد شکستن
perjures
U
عهد شکستن
overwhelmed
U
درهم شکستن
refract
U
بر گرداندن شکستن
refracted
U
بر گرداندن شکستن
crushes
U
باصدا شکستن
abjuring
U
سوگند شکستن
abjures
U
سوگند شکستن
abjured
U
سوگند شکستن
refracts
U
بر گرداندن شکستن
refracting
U
بر گرداندن شکستن
slashes
U
قیمت را شکستن
perjuring
U
عهد شکستن
0To break thru a blockade ( siege ) .
U
محاصره را شکستن
crashing
U
درهم شکستن
to break one's leg
U
شکستن ساق پا
overwhelm
U
درهم شکستن
crash
U
درهم شکستن
overwhelms
U
درهم شکستن
crashed
U
درهم شکستن
crashes
U
درهم شکستن
crashingly
U
درهم شکستن
unseal
U
مهرچیزی را شکستن
scrunching
U
درهم شکستن
to crack an egg
U
تخمی را شکستن
scrunches
U
درهم شکستن
scrunched
U
درهم شکستن
vanquishing
U
درهم شکستن
scrunch
U
درهم شکستن
vanquish
U
درهم شکستن
vanquishes
U
درهم شکستن
fracture
U
شکستن شکافتن
vanquished
U
درهم شکستن
to break one's promise
U
شکستن عهدوقول
His failure was a bitter experience.
U
شکستن تجربه تلخی شد
to bruise somebody
U
قلب کسی را شکستن
elision
U
باقوه مکانیکی شکستن
smite
U
خرد کردن شکستن
To feel on top of the world.
U
با دم خود گردو شکستن
breach of promise
U
شکستن پیمان ازدواج
violated
U
شکستن نقض کردن
violate
U
شکستن نقض کردن
fissionable
U
قابل شکستن وتقسیم
shatters
U
داغان کردن شکستن
knap
U
ضربه زدن شکستن
edman degradation technique
U
شکستن به روش ادمن
To break a promise.
U
عهد وقولی را شکستن
smashes
U
خرد کردن شکستن
violates
U
شکستن نقض کردن
smites
U
خرد کردن شکستن
to break in
U
شاخ شکستن سوغان
stave
U
شکستن ریزش کردن
fission
U
شکستن هسته اتمی
smiting
U
خرد کردن شکستن
shatter
U
داغان کردن شکستن
smash
U
خرد کردن شکستن
To bite the hand that feeds one .
U
نمک راخوردن ونمکدان شکستن
fissional
U
وابسته به شکستن هسته اتم
To break down the enemys resistance.
U
مقاومت دشمن رادرهم شکستن
smash
U
شکست دادن درهم شکستن
smashes
U
شکست دادن درهم شکستن
shard
U
شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
shiwari
U
شکستن اجسام سخت درکاراته
section out
U
شکستن موج بطور ناهموار
shards
U
شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
ages
U
شکستن جسم با فشارهای مکرر
to collapse
U
درهم شکستن
[مذاکره یا فرضیه]
age
U
شکستن جسم با فشارهای مکرر
conversion
U
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions
U
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
break in
U
حرز را شکستن وبزور داخل شدن
battering rams
U
میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
battering ram
U
میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
throw the book at
<idiom>
U
شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
multilation
U
شکستن یا فلج کردن اعضا بدن
squish
U
صدای شکستن یا پرتاب چیزی له کردن
break-ins
U
حرز را شکستن وبزور داخل شدن
break-in
U
حرز را شکستن وبزور داخل شدن
To set the Thames on fire . to do a herculeam task .
U
کمر غول راخم کردن ( شکستن )
lay waste
<idiom>
U
خراب کردن وویران نگه داشتن ،شکستن
snap
U
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snapped
U
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
crackles
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
snapping
U
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snaps
U
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
crackled
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackle
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
amulets
U
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
amulet
U
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
untimate load
U
بیشترین نیروئی که هر جزء سازهای بدون شکستن بایدتحمل کند
pagination
U
روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
parses
U
شکستن کد زبان سطح بالا به بخشهایی در حین ترجمه به کد ماشین
creptation
U
تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
parse
U
شکستن کد زبان سطح بالا به بخشهایی در حین ترجمه به کد ماشین
parsed
U
شکستن کد زبان سطح بالا به بخشهایی در حین ترجمه به کد ماشین
linear
U
روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
cracking
U
وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
get the axe
U
ناپدید شدن موج سوار زیر اب با شکستن موج
sonic booms
U
انفجار صوتی شکستن دیوار صوتی
sonic boom
U
انفجار صوتی شکستن دیوار صوتی
transmutation
U
تبدیل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com