Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to play at chess
U
شطرنج بازی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crampet game
U
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
crampet game
U
بازی شطرنج
counterplay
U
بازی شطرنج متقابل
vienna game
U
بازی وینی شطرنج
open game
U
بازی باز شطرنج
endgame
U
اخر بازی شطرنج
gambit
U
شروع بازی شطرنج
gambits
U
شروع بازی شطرنج
over the board
U
بازی شطرنج حضوری
brilliancy
U
بازی درخشان شطرنج
correspondence chess
U
بازی شطرنج مکاتبهای
ending
U
اخر بازی شطرنج
endings
U
اخر بازی شطرنج
five minute chess
U
بازی شطرنج 5 دقیقهای
consultation chess
U
بازی شطرنج مشورتی
queen's pawn game
U
بازی پیاده وزیر شطرنج
blitzes
U
بازی شطرنج برق اسا
blitz
U
بازی شطرنج برق اسا
annotates
U
شرح و تفسیر بازی شطرنج
blitzed
U
بازی شطرنج برق اسا
half giuoco game
U
بازی نیمه جوئوکو شطرنج
annotating
U
شرح و تفسیر بازی شطرنج
blitzing
U
بازی شطرنج برق اسا
scotch four knights' game
U
بازی چهاراسب اسکاتلندی شطرنج
semi open game
U
بازی شطرنج نیمه باز
annotate
U
شرح و تفسیر بازی شطرنج
annotated
U
شرح و تفسیر بازی شطرنج
giuoco piano
U
جوئوکو پیانو در بازی شطرنج ایتالیایی
goring gambit
U
گامبی گورینگ در بازی شطرنج اسکاتلندی
gothic defence
U
دفاع گوتیک در بازی سه اسب شطرنج
danish gambit
U
گامبی دانمارکی در بازی مرکزی شطرنج
italian game
U
بازی شطرنج ایتالیایی جوئوکو پیانو
steinitz gambit
U
گامبی اشتاینیتس در بازی شطرنج وینی
sealed move
U
حرکت ثبتی در بازی شطرنج ناتمام
spanish game
U
بازی شطرنج اسپانیایی روی لوپس
lucena position
U
پوزیسیون لوسنا در اخر بازی رخ و پیاده شطرنج
maroczy system
U
سیستم ماروکسی در بازی چهار اسب شطرنج
pillsbury variation
U
واریاسیون پیلزبری در بازی چهار اسب شطرنج
frankenstein dracula variation
U
واریاسیون فرانکشتاین-دراکولا در بازی شطرنج وینی
misplay
U
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
sicilian attack
U
حمله سیسیلی شطرنج گشایش انگلیسی شطرنج
to make a trick
U
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
baring the king
U
تنها کردن شاه شطرنج
To checkmate .
U
مات کردن ( د ربازی شطرنج )
adjusting
U
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
adjusts
U
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
adjust
U
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
shinny
U
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade
U
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
U
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship
U
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat
U
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
game
U
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
shinney
U
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring
U
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
dib
U
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
fire fight
U
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
inning
U
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
to play fair
U
مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
quibbles
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbled
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbling
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibble
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
charlatanic
U
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade
U
نمایش لال بازی ودلقک بازی
played
U
بازی کردن
moved
U
بازی کردن
moves
U
بازی کردن
move
U
بازی کردن
twiddle
U
بازی کردن
play-acting
U
بازی کردن
playing
U
رل بازی کردن
headwork
U
با سر بازی کردن
plays
U
رل بازی کردن
playing
U
بازی کردن
plays
U
بازی کردن
To be acting. To put it on .
U
رل بازی کردن
played
U
رل بازی کردن
twiddles
U
بازی کردن
play
U
بازی کردن
twiddled
U
بازی کردن
play
U
رل بازی کردن
twiddling
U
بازی کردن
playact
U
رل بازی کردن
gallant
U
زن بازی کردن
miscast
U
بد بازی کردن
play-act
U
بازی کردن
play-acts
U
بازی کردن
bump
U
بازی کردن
toys
U
بازی کردن
actuble
U
بازی کردن
toy
U
بازی کردن
rink
U
یخ بازی کردن
play-acted
U
بازی کردن
rinks
U
یخ بازی کردن
foxes
U
روباه بازی کردن تزویر کردن
foxing
U
روباه بازی کردن تزویر کردن
fox
U
روباه بازی کردن تزویر کردن
bowl
U
باتوپ بازی کردن
spoofs
U
حقه بازی کردن
bowls
U
باتوپ بازی کردن
fence
U
شمشیر بازی کردن
prevaricate
U
زبان بازی کردن
fences
U
شمشیر بازی کردن
spoof
U
حقه بازی کردن
personified
U
رل دیگری بازی کردن
personifies
U
رل دیگری بازی کردن
misplay
U
ناشیانه بازی کردن
kites
U
سفته بازی کردن
to bill and coo
U
بوسه بازی کردن
plays
U
تفریح بازی کردن
criminal court
U
عشق بازی کردن
thimblerig
U
شعبده بازی کردن
personify
U
رل دیگری بازی کردن
left-handed
U
با دست چپ بازی کردن
To play cards .
U
ورق بازی کردن
play fair
U
مردانه بازی کردن
equivocate
U
زبان بازی کردن
favouritism
U
پارتی بازی کردن
war game
U
بازی جنگ کردن
personifying
U
رل دیگری بازی کردن
mountebank
U
حقه بازی کردن
showboat
U
نمایشی بازی کردن
shinny
U
شینی بازی کردن
shinney
U
شینی بازی کردن
mountebanks
U
حقه بازی کردن
start up
<idiom>
U
بازی را شروع کردن
equivocated
U
زبان بازی کردن
equivocates
U
زبان بازی کردن
court
U
عشق بازی کردن
play out
U
تا اخر بازی کردن
taw
U
تیله بازی کردن
playact
U
در تاتر بازی کردن
prevaricating
U
زبان بازی کردن
prevaricates
U
زبان بازی کردن
prevaricated
U
زبان بازی کردن
skied
U
اسکی بازی کردن
ski
U
اسکی بازی کردن
equivocating
U
زبان بازی کردن
flimflam
U
حقه بازی کردن
play
U
تفریح بازی کردن
skis
U
اسکی بازی کردن
skated
U
اسکیت بازی کردن
skates
U
اسکیت بازی کردن
gamble
U
سفته بازی کردن
drab
U
جنده بازی کردن
palter
U
زبان بازی کردن
cards
U
ورق بازی کردن
card
U
ورق بازی کردن
to make love
U
عشق بازی کردن
trick
U
حقه بازی کردن
drabber
U
جنده بازی کردن
drabbest
U
جنده بازی کردن
to play marbles
U
مهره بازی کردن
yo-yo
U
یویو بازی کردن
yo-yos
U
یویو بازی کردن
tricking
U
حقه بازی کردن
skate
U
اسکیت بازی کردن
tricked
U
حقه بازی کردن
to play ball
U
توپ بازی کردن
played
U
تفریح بازی کردن
fornicates
U
: فاحشه بازی کردن
piddled
U
باخوراک بازی کردن
to look oneself again
U
پشم بازی کردن
fornicated
U
: فاحشه بازی کردن
spars
U
مشت بازی کردن
to fly a kite
U
سفته بازی کردن
piddles
U
باخوراک بازی کردن
piddle
U
باخوراک بازی کردن
sparred
U
مشت بازی کردن
fornicate
U
: فاحشه بازی کردن
gambles
U
سفته بازی کردن
playing
U
تفریح بازی کردن
to play football
U
فوتبال بازی کردن
gambled
U
سفته بازی کردن
to skip rope
U
بند بازی کردن
kite
U
سفته بازی کردن
to play soccer
U
فوتبال بازی کردن
fornicating
U
: فاحشه بازی کردن
to play for love
U
سر هیچ بازی کردن
spar
U
مشت بازی کردن
speculate
U
احتکارکردن سفته بازی کردن
wenches
U
فاحشه دختر بازی کردن
perform
U
بازی کردن نمایش دادن
fowling
U
روبه بازی یادوروئی کردن
speculating
U
احتکارکردن سفته بازی کردن
speculates
U
احتکارکردن سفته بازی کردن
speculated
U
احتکارکردن سفته بازی کردن
performs
U
بازی کردن نمایش دادن
footle
U
لودگی یا بازی کردن پایگکوبی
performed
U
بازی کردن نمایش دادن
wench
U
فاحشه دختر بازی کردن
to play computer games
U
بازی های کامپیوتری کردن
to play at d.
U
تخته نرد بازی کردن
To play (trifle) with someones feeling.
U
با احساسات کسی بازی کردن
sports
U
نمایش تفریحی بازی کردن
to pay at addor even
U
بازی طاق یا جفت کردن
sported
U
نمایش تفریحی بازی کردن
sport
U
نمایش تفریحی بازی کردن
game
U
سرگرمی دوربازی بازی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com