Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to a oneself to
U
ساختن احوال خودراوفق دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
personal status
U
احوال شخصیه
indentity
U
سجل احوال
externality
U
احوال فاهری
documents of indentity
U
اسناد سجل احوال
document of identity
U
اسناد سجل و احوال
register offices
U
اداره ثبت احوال
census office
U
دایره سجل و احوال
civil status office
U
دفتر سجل و احوال
register office
U
اداره ثبت احوال
vital statistics
U
امار ثبت احوال
census office
U
اداره امار و ثبت احوال
superintendent registrar
U
سرپرست ثبت احوال یک ناحیه
form
U
تشکیل دادن ساختن
forms
U
تشکیل دادن ساختن
formed
U
تشکیل دادن ساختن
I dont feel like work today.
U
جویای حال ( احوال ) کسی شدن
modifies
U
تغییر دادن معتدل ساختن
vary
U
متنوع ساختن تنوع دادن به
to make over
U
انتقال دادن دوباره ساختن
polarizing
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
put away
U
مردود ساختن طلاق دادن
polarizes
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarize
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarising
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
make over
U
انتقال دادن دوباره ساختن
modify
U
تغییر دادن معتدل ساختن
tp put to rout
U
شکست دادن وپراکنده ساختن
accredits
U
معتبر ساختن اختیار دادن
varies
U
متنوع ساختن تنوع دادن به
accredit
U
معتبر ساختن اختیار دادن
polarised
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarises
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
accrediting
U
معتبر ساختن اختیار دادن
modifying
U
تغییر دادن معتدل ساختن
imparted
U
سهم دادن بهره مند ساختن
impart
U
سهم دادن بهره مند ساختن
imparts
U
سهم دادن بهره مند ساختن
imparting
U
سهم دادن بهره مند ساختن
how are you
U
چگونه اید احوال شماچطوراست حال شماچگونه است
counterpose
U
درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
To ask after someone
[someones health]
حال کسی را پرسیدن.
[جویای احوال کسی شدن.]
images
U
مجسم کردن خوب شرح دادن مجسم ساختن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
shed
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
fabrication
U
ساختن
idolizes
U
بت ساختن
idolized
U
بت ساختن
idolize
U
بت ساختن
idolising
U
بت ساختن
idolises
U
بت ساختن
idolised
U
بت ساختن
dree
U
ساختن با
constructing
U
ساختن
idolizing
U
بت ساختن
creating
U
ساختن
manufactures
U
ساختن
makes
U
ساختن
constructed
U
ساختن
put-up
U
ساختن
set up
U
ساختن
invents
U
ساختن
fashions
U
مد ساختن
fashioning
U
مد ساختن
create
U
ساختن
fashioned
U
مد ساختن
fashion
U
مد ساختن
creates
U
ساختن
produced
U
ساختن
produces
U
ساختن
inventing
U
ساختن
construct
U
ساختن
invented
U
ساختن
put up
U
ساختن
to t. up
U
ساختن
unifying
U
تک ساختن
unify
U
تک ساختن
build
U
ساختن
buildings
U
ساختن
builds
U
ساختن
unifies
U
تک ساختن
composes
U
ساختن
upbuild
U
ساختن
pill
U
حب ساختن
produce
U
ساختن
pills
U
حب ساختن
indite
U
ساختن
upgrades
U
ساختن
invent
U
ساختن
compose
U
ساختن
generate
U
ساختن
mints
U
ساختن
fabricated
U
ساختن
fabricate
U
ساختن
mint
U
ساختن
to make away
U
ساختن
miscreate
U
بد ساختن
bridges
U
پل ساختن
remake
U
از نو ساختن
to get along
U
ساختن
bridged
U
پل ساختن
generated
U
ساختن
generates
U
ساختن
forborne
U
ساختن با
fabricates
U
ساختن
confect
U
ساختن
upgraded
U
ساختن
to go in with
U
ساختن با
fabricating
U
ساختن
minted
U
ساختن
upgrading
U
ساختن
upgrade
U
ساختن
minting
U
ساختن
generating
U
ساختن
carbonize
U
کک ساختن
constructs
U
ساختن
bulid
U
ساختن
manufactured
U
ساختن
bridge
U
پل ساختن
remakes
U
از نو ساختن
manufacture
U
ساختن
to make a shift
U
ساختن
pellet
U
حب ساختن
make
U
ساختن
outrage
U
بی حرمت ساختن
externalizes
U
فاهری ساختن
seated
U
جایگزین ساختن
play music
U
موسیقی ساختن
make music
U
موسیقی ساختن
seats
U
جایگزین ساختن
outrages
U
بی حرمت ساختن
lay off
U
متوقف ساختن
externalises
U
فاهری ساختن
outraged
U
بی حرمت ساختن
play music
U
موزیک ساختن
seat
U
جایگزین ساختن
let out
U
اشکار ساختن
maximises
U
بیشینه ساختن
copied
U
نمونه ساختن
copies
U
نمونه ساختن
outraging
U
بی حرمت ساختن
copy
U
نمونه ساختن
produced
U
ساختن محصول
accosting
U
مخاطب ساختن
copying
U
نمونه ساختن
maximised
U
بیشینه ساختن
kithe
U
اشکار ساختن
accosts
U
مخاطب ساختن
produces
U
ساختن محصول
externalized
U
فاهری ساختن
wetted
U
مرطوب ساختن
admire
U
متعجب ساختن
constructed
U
ساختن یا ایجاد
snarl
U
خشمگین ساختن
documentation
U
مستند ساختن
construct
U
ساختن یا ایجاد
discover
U
مکشوف ساختن
discovered
U
مکشوف ساختن
discovering
U
مکشوف ساختن
wettest
U
مرطوب ساختن
accost
U
مخاطب ساختن
make music
U
موزیک ساختن
reconciling
U
راضی ساختن
internalization
U
درونی ساختن
island
U
جزیره ساختن
reconciles
U
راضی ساختن
islands
U
جزیره ساختن
irrationalize
U
نامعقول ساختن
constructs
U
ساختن یا ایجاد
accosted
U
مخاطب ساختن
concrete
U
بتن ساختن
reconcile
U
راضی ساختن
externalizing
U
فاهری ساختن
snarls
U
خشمگین ساختن
externalize
U
فاهری ساختن
wets
U
مرطوب ساختن
wet
U
مرطوب ساختن
discovers
U
مکشوف ساختن
produce
U
ساختن محصول
mason up
U
ساختن دیوار
externalising
U
فاهری ساختن
play music
U
آهنگ ساختن
snarled
U
خشمگین ساختن
snarling
U
خشمگین ساختن
externalised
U
فاهری ساختن
constructing
U
ساختن یا ایجاد
denigration
U
سیاه ساختن
make music
U
آهنگ ساختن
vitiating
U
ناپاک ساختن
accustoming
U
معتاد ساختن
accustoms
U
معتاد ساختن
blocks
U
بلوک ساختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com