Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 243 (47 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
add time
U
زمان جمع کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
click
U
زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
clicked
U
زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
clicks
U
زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
speed
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeding
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeds
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
compile
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiled
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiling
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
clock
U
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clocks
U
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
schedule
U
زمان بندی کردن
scheduled
U
زمان بندی کردن
schedules
U
زمان بندی کردن
timing
U
زمان عمل کردن
timing
U
تنظیم زمان عمل کردن موتور
synchronised
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronises
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronising
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronize
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronizes
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
persistence
U
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
chronologize
U
بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
contemporize
U
هم زمان کردن
selective clock stetching
U
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
time slicing
U
قطعه کردن زمان
turnaround time
U
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
put on one's thinking cap
<idiom>
U
زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
to try to stop the march of time
U
تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
to scrape up
[money]
U
چیزی را به مرور زمان کم کم جمع کردن
[پول]
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
waste time
U
تلف کردن زمان
lose time
U
تلف کردن زمان
Other Matches
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
present
U
زمان حاضر زمان حال
presents
U
زمان حاضر زمان حال
presented
U
زمان حاضر زمان حال
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
cryptoperiod
U
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing
U
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time
U
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
tense
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight
U
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
zeitgeist
U
زمان
periods
U
زمان
termed
U
زمان
contemporaneous
U
هم زمان
clocks
U
زمان ها
timepiece
U
زمان
period
U
زمان
time-piece
U
زمان
term
U
زمان
thence
U
از ان زمان
away
U
از ان زمان
thitherto
U
تا ان زمان
date
U
زمان
dates
U
زمان
synchronous
U
هم زمان
synchrone
U
هم زمان
yet
U
تا ان زمان
whene'er
U
هر زمان
cotemporaneous
U
هم زمان
coinstantaneous
U
هم زمان
simultaneously
U
در یک زمان
time of blowing
U
زمان دم
terming
U
زمان
time consuming
U
زمان بر
timed
U
زمان
time
U
زمان
time-consuming
U
زمان بر
stroked
U
زمان
stroke
U
زمان
tempo
U
زمان
tempos
U
زمان
strokes
U
زمان
stroking
U
زمان
cycle time
U
زمان
times
U
زمان
clock
U
زمان
ticker
[colloquial]
[watch]
U
زمان
idle period
U
زمان توقف
clock
U
زمان سنج
the past tense
U
زمان گذشته
hour meter
U
زمان شمار
clocks
U
زمان سنج
wait time
U
زمان انتظار
setting time
U
زمان گیرش
coking time
U
زمان کک سازی
waiting time
U
زمان انتظار
kill time
U
زمان کشندگی
idle time
U
زمان بی باری
scheduling
U
زمان بندی
compilation time
U
زمان کامپایل
lost time
U
زمان مفقوده
period of concentration
U
زمان تمرکز
dilation of time
U
انبساط زمان
retention time
U
زمان بازداری
dilation of time
U
اتساع زمان
time lags
U
زمان مرده
scheduler
U
زمان بند
compile time
U
زمان کامپایل
in the length of time
<adv.>
U
در طول زمان
man and boy
U
از زمان بچگی
the preterite tense
U
زمان گذشته
in process of time
U
بمرور زمان
scheduling queue
U
صف زمان بندی
lost time
U
زمان گمگشته
the secular bird
U
فرید زمان
time lags
U
زمان تاخیر
time lag
U
زمان مرده
setup time
U
زمان برپایی
coking period
U
زمان کک سازی
fuze setting
U
زمان ماسوره
prescription
U
مرور زمان
clk
U
زمان سنج
maximum duration
U
زمان حداکثر
turnaround time
U
زمان گردش
turnaround time
U
زمان برگشت
fusing time
U
زمان ذوب
civil time
U
زمان عرفی
prescriptions
U
مرور زمان
mean time
U
زمان متوسط
incidentals time
U
زمان اتفاقی
incidentals time
U
زمان ضمنی
load time
U
زمان بارکردن
loading time
U
زمان بارگیری
spaces
U
زمان کوتاه
clocked
U
با سنجش زمان
decay time
U
زمان اضمحلال
decay time
U
زمان تباهی
response time
U
زمان واکنش
kill time
U
زمان خطر
physiological time
U
زمان فیزیولوژیکی
response time
U
زمان پاسخ
space
U
زمان کوتاه
ephemeris time
U
زمان نجومی
timeline
U
محور زمان
inactive time
U
زمان غیرفعال
response time
U
زمان واگنش
connect time
U
زمان اتصال
executes
U
زمان اجرا
running time
U
زمان رانش
run time
U
زمان اجرا
time consuming
U
زمان طلب
time lag
U
زمان تاخیر
pt
U
زمان گذشته
attack timing
U
زمان بندی تک
time-consuming
U
زمان طلب
peace time
U
زمان صلح
peace time
U
در زمان صلح
languages
U
در زمان اجرا
searching time
U
زمان جستجو
greenwich time
U
زمان گرینیچ
timer
U
زمان سنج
seek time
U
زمان پیگرد
seek time
U
زمان پیگردی
microcycle
U
واحد زمان
cycle time
U
زمان سیکل
executing
U
زمان اجرا
makeup time
U
زمان جبران
cutting time
U
زمان اصلی
cutting time
U
زمان برش
present
U
زمان حال
real time
U
زمان حقیقی
executed
U
زمان اجرا
presented
U
زمان حال
presenting
U
زمان حال
execute
U
زمان اجرا
cycle time
U
زمان تناوب
presents
U
زمان حال
cycle time
U
زمان دوره
delay allowance
U
زمان تقسیم
delay time
U
زمان تاخیر
variable time
U
زمان متغیر
timer
U
زمان گیر
timer
U
زمان بند
language
U
در زمان اجرا
miscellaneous time
U
زمان متفرقه
hereunto
U
تا این زمان
zeitgeist
U
روح زمان
dead time
U
زمان گمگشته
cooling period
U
زمان انتظار
development time
U
زمان توسعه
holding time
U
زمان نگهداری
system time
U
زمان سیستم
past tense
U
زمان گذشته
yesterday
U
زمان گذشته
local time
U
زمان محلی
rise time
U
زمان خیز
fourth dimension
U
بعد زمان
testing time
U
زمان ازمایش
vicissitudes of time
U
انقلابات زمان
the fullness of time
U
زمان کامل
correlation time
U
زمان همبستگی
fire time
U
زمان انفجار
timers
U
زمان سنج
passtime
U
زمان گذارستون
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com