Total search result: 201 (6 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
play off <idiom> U |
رفتار مختلف با اشخاص |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
Act your age [and not your shoe size] ! U |
به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !] |
 |
 |
charted U |
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد |
 |
 |
target discrimination U |
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف |
 |
 |
charts U |
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد |
 |
 |
charting U |
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد |
 |
 |
chart U |
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد |
 |
 |
systems analysis U |
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم |
 |
 |
fractional U |
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف |
 |
 |
blocage U |
[بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.] |
 |
 |
selectable U |
مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند |
 |
 |
symbiosis U |
همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم |
 |
 |
vortex separation U |
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی |
 |
 |
heterogeneous network U |
سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند |
 |
 |
fdm U |
انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند |
 |
 |
paint program U |
نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد |
 |
 |
allocates U |
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف |
 |
 |
allocating U |
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف |
 |
 |
allocate U |
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف |
 |
 |
functioned U |
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند |
 |
 |
functions U |
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند |
 |
 |
function U |
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند |
 |
 |
estate in common U |
درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع |
 |
 |
bused U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
bus U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
buses U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
busing U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
bussing U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
busses U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
bussed U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
frequency U |
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند |
 |
 |
frequencies U |
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند |
 |
 |
allogamous U |
مختلف الجنس و مختلف النوع |
 |
 |
profiled U |
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC |
 |
 |
profiling U |
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC |
 |
 |
profiles U |
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC |
 |
 |
profile U |
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC |
 |
 |
tree of life U |
درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.] |
 |
 |
highway U |
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود |
 |
 |
highways U |
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود |
 |
 |
hunting design U |
طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.] |
 |
 |
many people U |
خیلی اشخاص |
 |
 |
these people U |
این اشخاص |
 |
 |
personas U |
اشخاص یک کتاب |
 |
 |
personae U |
اشخاص یک کتاب |
 |
 |
many a man U |
بسا اشخاص |
 |
 |
artificial persons U |
اشخاص حقوقی |
 |
 |
so many menŠso many minds U |
هر چه اشخاص بیشتر |
 |
 |
few men U |
اشخاص کمی |
 |
 |
person perception U |
ادراک اشخاص |
 |
 |
many persons U |
خیلی اشخاص |
 |
 |
omnium gatherum U |
مجموعه اشخاص |
 |
 |
displaced persons U |
اشخاص پناهنده |
 |
 |
persona U |
اشخاص یک کتاب |
 |
 |
natural persons U |
اشخاص طبیعی |
 |
 |
great persons U |
اشخاص بزرگ |
 |
 |
knowledge of persons U |
شناسایی اشخاص |
 |
 |
dog paddle U |
شنای اشخاص مبتدی |
 |
 |
panel U |
صورت اسامی اشخاص |
 |
 |
panels U |
صورت اسامی اشخاص |
 |
 |
through the grapevine <idiom> U |
از اشخاص دیگری پرسیدن |
 |
 |
criss-cross U |
امضای اشخاص بیسواد |
 |
 |
adhominem U |
حمله یا اعتراض به اشخاص |
 |
 |
criss-crossed U |
امضای اشخاص بیسواد |
 |
 |
blacklisted U |
صورت اشخاص بدحساب |
 |
 |
blacklist U |
صورت اشخاص بدحساب |
 |
 |
criss-crosses U |
امضای اشخاص بیسواد |
 |
 |
criss-crossing U |
امضای اشخاص بیسواد |
 |
 |
inter alia U |
میان اشخاص دیگر |
 |
 |
offences against persons U |
جرائم بر علیه اشخاص |
 |
 |
to suck eggs U |
اشخاص ازموده ترازخودراپنددادن |
 |
 |
blacklisting U |
صورت اشخاص بدحساب |
 |
 |
withindoors U |
اشخاص داخل منزل |
 |
 |
blacklists U |
صورت اشخاص بدحساب |
 |
 |
high-powered U |
مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند |
 |
 |
common touch U |
استعدادایجاد حس همدردی وتعاون در اشخاص |
 |
 |
interested parties U |
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند |
 |
 |
lonely hearts U |
اشخاص مجرد و خواهان مصاحب |
 |
 |
he is not of that type U |
ازان قبیل اشخاص نیست |
 |
 |
sucker list <idiom> U |
لیستی از اشخاص ساده لوح |
 |
 |
subjects of international law U |
اشخاص حقوق بین الملل |
 |
 |
One must not judge by appearances . U |
بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد |
 |
 |
round up U |
جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده |
 |
 |
intelligentsia U |
اشخاص با هوش و خردمند طبقه روشنفکر |
 |
 |
dais U |
سکوب مخصوص جلوس اشخاص برجسته |
 |
 |
apportionment U |
تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع |
 |
 |
decollate U |
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی |
 |
 |
damage U |
صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود |
 |
 |
covenantor U |
اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری |
 |
 |
get one's own way <idiom> U |
اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی |
 |
 |
mixed laws U |
قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed |
 |
 |
anachronisms U |
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص |
 |
 |
anachronism U |
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص |
 |
 |
acidosis U |
فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند |
 |
 |
infant U |
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود |
 |
 |
bouncer U |
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند |
 |
 |
camp follower U |
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند |
 |
 |
camp followers U |
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند |
 |
 |
personals U |
بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود |
 |
 |
credit union U |
موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد |
 |
 |
bouncers U |
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند |
 |
 |
infants U |
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود |
 |
 |
star design U |
طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.] |
 |
 |
character actor |
هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند |
 |
 |
governesses U |
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم |
 |
 |
character actors U |
هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند |
 |
 |
governess U |
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم |
 |
 |
restrict U |
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده |
 |
 |
talent scouts U |
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند |
 |
 |
restricting U |
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده |
 |
 |
vampires U |
روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد |
 |
 |
talent scout U |
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند |
 |
 |
vampire U |
روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد |
 |
 |
restricts U |
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده |
 |
 |
feather-bedding U |
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود |
 |
 |
feather bedding U |
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود |
 |
 |
ether U |
مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود |
 |
 |
utilitarianism U |
بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است |
 |
 |
parting salute U |
سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه |
 |
 |
pork barrel U |
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت |
 |
 |
behaviuor U |
رفتار |
 |
 |
treament U |
رفتار |
 |
 |
conducts U |
رفتار |
 |
 |
gestured U |
رفتار |
 |
 |
misconduct U |
رفتار بد |
 |
 |
comports U |
رفتار |
 |
 |
comporting U |
رفتار |
 |
 |
gesture U |
رفتار |
 |
 |
conducted U |
رفتار |
 |
 |
thews U |
رفتار |
 |
 |
comportment U |
رفتار |
 |
 |
conducting U |
رفتار |
 |
 |
gesturing U |
رفتار |
 |
 |
comport U |
رفتار |
 |
 |
dealing U |
رفتار |
 |
 |
comported U |
رفتار |
 |
 |
conduct U |
رفتار |
 |
 |
ethic U |
رفتار |
 |
 |
exploit U |
: رفتار |
 |
 |
action U |
رفتار |
 |
 |
actions U |
رفتار |
 |
 |
deportment U |
رفتار |
 |
 |
bad conduct U |
سو رفتار |
 |
 |
ergasia U |
رفتار |
 |
 |
demeanor U |
رفتار |
 |
 |
behaviour U |
رفتار |
 |
 |
exploiting U |
: رفتار |
 |
 |
treatments U |
رفتار |
 |
 |
gest U |
رفتار |
 |
 |
treatment U |
رفتار |
 |
 |
demarch U |
رفتار |
 |
 |
demeanour U |
رفتار |
 |
 |
behavio U |
رفتار |
 |
 |
haviour U |
رفتار |
 |
 |
demarche U |
رفتار |
 |
 |
behavior U |
رفتار |
 |
 |
exploits U |
: رفتار |
 |
 |
havings U |
رفتار |
 |
 |
geste U |
رفتار |
 |
 |
to demean oneself U |
رفتار کردن |
 |
 |
demean U |
رفتار کردن |
 |
 |
demeans U |
رفتار کردن |
 |
 |
behavior repertoire U |
خزانه رفتار |
 |
 |
bearing U |
رفتار سلوک |
 |
 |
behavior rehearsal U |
تمرین رفتار |
 |
 |
demeaned U |
رفتار کردن |
 |
 |
verbal behavior U |
رفتار کلامی |
 |
 |
behavior modification U |
تغییر رفتار |
 |
 |
unsports manlike conduct U |
رفتار ناجوانمردانه |
 |
 |
propriety of behaviour U |
درستی رفتار |
 |
 |
conducts U |
رفتار اخلاقی |
 |
 |
anancastia U |
رفتار وسواسی |
 |
 |
stereotypy U |
رفتار قالبی |
 |
 |
conducting U |
رفتار اخلاقی |
 |
 |
brusque U |
خشن در رفتار |
 |
 |
anankaslia U |
رفتار وسواسی |
 |
 |
spontaneous behavior U |
رفتار خودانگیخته |
 |
 |
social behavior U |
رفتار اجتماعی |
 |
 |
conducted U |
رفتار اخلاقی |
 |
 |
ambivalent behavior U |
رفتار دو سوگرا |
 |
 |
chilly <adj.> U |
سرد [رفتار] |
 |
 |
overt behavior U |
رفتار اشکار |
 |
 |
conduct U |
رفتار اخلاقی |
 |
 |
regressive behavior U |
رفتار واپس رو |
 |
 |
to deport oneself U |
رفتار کردن |
 |
 |
automatic behavior U |
رفتار خودکار |
 |
 |
target behavior U |
رفتار اماج |
 |
 |
elicited behavior U |
رفتار فراخوانده |
 |
 |
cruelty U |
سوء رفتار |
 |
 |
incipient behavior U |
رفتار اغازین |
 |
 |
implicit behavior U |
رفتار نااشکار |
 |
 |
covert behavior U |
رفتار نااشکار |
 |
 |
expressive behavior U |
رفتار بیانگر |
 |
 |
learned behavior U |
رفتار اموخته |
 |
 |
get on one's high horse <idiom> U |
رفتار با تکبر |
 |
 |
maladdress U |
رفتار ناهنجار |
 |
 |
fair shake <idiom> U |
رفتار درست |
 |
 |
illtreatment U |
سوء رفتار |
 |
 |
illtreat U |
سوء رفتار |
 |
 |
ethogram U |
شرح رفتار |
 |
 |
explicit behavior U |
رفتار اشکار |
 |