English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
play off <idiom> U رفتار مختلف با اشخاص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Act your age [and not your shoe size] ! U به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
charted U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
target discrimination U قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
charts U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charting U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
chart U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
systems analysis U ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
fractional U اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
blocage U [بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
selectable U مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
symbiosis U همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
vortex separation U جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
heterogeneous network U سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
fdm U انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
paint program U نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
allocates U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocating U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocate U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
functioned U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functions U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
function U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
estate in common U درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
bused U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bus U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
buses U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussed U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
frequency U انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequencies U انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
allogamous U مختلف الجنس و مختلف النوع
profiled U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiling U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiles U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profile U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
tree of life U درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
highway U خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highways U خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
hunting design U طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
many people U خیلی اشخاص
these people U این اشخاص
personas U اشخاص یک کتاب
personae U اشخاص یک کتاب
many a man U بسا اشخاص
artificial persons U اشخاص حقوقی
so many menŠso many minds U هر چه اشخاص بیشتر
few men U اشخاص کمی
person perception U ادراک اشخاص
many persons U خیلی اشخاص
omnium gatherum U مجموعه اشخاص
displaced persons U اشخاص پناهنده
persona U اشخاص یک کتاب
natural persons U اشخاص طبیعی
great persons U اشخاص بزرگ
knowledge of persons U شناسایی اشخاص
dog paddle U شنای اشخاص مبتدی
panel U صورت اسامی اشخاص
panels U صورت اسامی اشخاص
through the grapevine <idiom> U از اشخاص دیگری پرسیدن
criss-cross U امضای اشخاص بیسواد
adhominem U حمله یا اعتراض به اشخاص
criss-crossed U امضای اشخاص بیسواد
blacklisted U صورت اشخاص بدحساب
blacklist U صورت اشخاص بدحساب
criss-crosses U امضای اشخاص بیسواد
criss-crossing U امضای اشخاص بیسواد
inter alia U میان اشخاص دیگر
offences against persons U جرائم بر علیه اشخاص
to suck eggs U اشخاص ازموده ترازخودراپنددادن
blacklisting U صورت اشخاص بدحساب
withindoors U اشخاص داخل منزل
blacklists U صورت اشخاص بدحساب
high-powered U مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
common touch U استعدادایجاد حس همدردی وتعاون در اشخاص
interested parties U اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
lonely hearts U اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
he is not of that type U ازان قبیل اشخاص نیست
sucker list <idiom> U لیستی از اشخاص ساده لوح
subjects of international law U اشخاص حقوق بین الملل
One must not judge by appearances . U بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
round up U جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
intelligentsia U اشخاص با هوش و خردمند طبقه روشنفکر
dais U سکوب مخصوص جلوس اشخاص برجسته
apportionment U تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
decollate U جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
damage U صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
covenantor U اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
get one's own way <idiom> U اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی
mixed laws U قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
anachronisms U اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
anachronism U اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
acidosis U فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
infant U در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
bouncer U ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
camp follower U اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
camp followers U اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
personals U بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
credit union U موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد
bouncers U ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
infants U در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
star design U طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
character actor هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
governesses U زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
character actors U هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
governess U زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
restrict U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
talent scouts U کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
restricting U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
vampires U روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
talent scout U کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
vampire U روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
restricts U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
feather-bedding U مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather bedding U مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
ether U مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
utilitarianism U بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
parting salute U سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
pork barrel U برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
behaviuor U رفتار
treament U رفتار
conducts U رفتار
gestured U رفتار
misconduct U رفتار بد
comports U رفتار
comporting U رفتار
gesture U رفتار
conducted U رفتار
thews U رفتار
comportment U رفتار
conducting U رفتار
gesturing U رفتار
comport U رفتار
dealing U رفتار
comported U رفتار
conduct U رفتار
ethic U رفتار
exploit U : رفتار
action U رفتار
actions U رفتار
deportment U رفتار
bad conduct U سو رفتار
ergasia U رفتار
demeanor U رفتار
behaviour U رفتار
exploiting U : رفتار
treatments U رفتار
gest U رفتار
treatment U رفتار
demarch U رفتار
demeanour U رفتار
behavio U رفتار
haviour U رفتار
demarche U رفتار
behavior U رفتار
exploits U : رفتار
havings U رفتار
geste U رفتار
to demean oneself U رفتار کردن
demean U رفتار کردن
demeans U رفتار کردن
behavior repertoire U خزانه رفتار
bearing U رفتار سلوک
behavior rehearsal U تمرین رفتار
demeaned U رفتار کردن
verbal behavior U رفتار کلامی
behavior modification U تغییر رفتار
unsports manlike conduct U رفتار ناجوانمردانه
propriety of behaviour U درستی رفتار
conducts U رفتار اخلاقی
anancastia U رفتار وسواسی
stereotypy U رفتار قالبی
conducting U رفتار اخلاقی
brusque U خشن در رفتار
anankaslia U رفتار وسواسی
spontaneous behavior U رفتار خودانگیخته
social behavior U رفتار اجتماعی
conducted U رفتار اخلاقی
ambivalent behavior U رفتار دو سوگرا
chilly <adj.> U سرد [رفتار]
overt behavior U رفتار اشکار
conduct U رفتار اخلاقی
regressive behavior U رفتار واپس رو
to deport oneself U رفتار کردن
automatic behavior U رفتار خودکار
target behavior U رفتار اماج
elicited behavior U رفتار فراخوانده
cruelty U سوء رفتار
incipient behavior U رفتار اغازین
implicit behavior U رفتار نااشکار
covert behavior U رفتار نااشکار
expressive behavior U رفتار بیانگر
learned behavior U رفتار اموخته
get on one's high horse <idiom> U رفتار با تکبر
maladdress U رفتار ناهنجار
fair shake <idiom> U رفتار درست
illtreatment U سوء رفتار
illtreat U سوء رفتار
ethogram U شرح رفتار
explicit behavior U رفتار اشکار
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com