English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
continous cycle U دوره بی وقفه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
blocking period U دوره وقفه
Other Matches
interrupting U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
transparently U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
cooling-off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene U وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
interregna U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
colporteur U کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
at a stretch U بی وقفه
suspension U وقفه
uninterrupted U بی وقفه
suspensions U وقفه
chasm U وقفه
chasms U وقفه
jib U وقفه
hold back U وقفه
paralysis U وقفه
interrupt U وقفه
abeyance or adeyancy U وقفه
stations U وقفه
abeyance U وقفه
hoid up U وقفه
station U وقفه
breaks U وقفه
break U وقفه
jibbed U وقفه
jibbing U وقفه
desuetude U وقفه
stationed U وقفه
jibs U وقفه
ceasing U وقفه
interval U وقفه
interruption U وقفه
hiatus U وقفه
unabated <adj.> U بی وقفه
interrupting U وقفه
block U وقفه
dead lock U وقفه
stick U وقفه
stound U وقفه
deadlock U وقفه
standstill U وقفه
cease U وقفه
ceased U وقفه
ceases U وقفه
blocking U وقفه
pause U وقفه
paused U وقفه
gaps U وقفه
gap U وقفه
down time U وقفه
discontinuance U وقفه
arrest U وقفه
arrested U وقفه
blocked U وقفه
interrupts U وقفه
arrests U وقفه
interruptions U وقفه
standstil U وقفه
pausing U وقفه
pauses U وقفه
blocks U وقفه
unceasing U بدون وقفه
sticking voltage U ولتاژ وقفه
system interrupt U وقفه سیستم
work stoppage U وقفه در کار
wind rocked out U وقفه تنفسی
caesura U وقفه ایست
automatic interrupt U وقفه خودکار
external interrupt U وقفه خارجی
affect block U وقفه عاطفه
flashbacks U وقفه زمانی
flashback U وقفه زمانی
time out U وقفه فاصله
run on U بدون وقفه
betweentimes U درمدت وقفه
uninterrupted duty U کار بی وقفه
interrupt vector U بردار وقفه
interval U ایست وقفه
massed learning U یادگیری بی وقفه
interrupt handler U گرداننده وقفه
full stop U وقفه کامل
full stops U وقفه کامل
massed practice U تمرین بی وقفه
vectored interrupt U وقفه برداری
machine interupption U وقفه ماشین
nerve block U وقفه عصبی
priority interrupt U وقفه اولویت
program interrupt U وقفه برنامه
interrupt driven U وقفه گرا
ups U تامین برق بی وقفه
interrupting U حرکت دادن وقفه
short time rating U کار کردن با وقفه
interrupts U ناتوان کردن وقفه
machine check interrupt U وقفه بررسی ماشین
disarmed U ثیرات وقفه شدن
interrupts U حرکت دادن وقفه
insolvency U وقفه در پرداخت دیون
disarms U ثیرات وقفه شدن
parabiosis U وقفه رسانش عصبی
disarm U ثیرات وقفه شدن
machine check interrupt U وقفه مقابله ماشین
interrupt serrice routine U روال سرویس وقفه
scanned interrupt U وقفه پویش شده
fall into abeyance U درحال وقفه افتادن
interrupt U حرکت دادن وقفه
interrupt U ناتوان کردن وقفه
interrupting U ناتوان کردن وقفه
clock interrupt U وقفه زمان سنجی
arm U خط وط وقفه فعال شده .
interrupts U خط وقفه که فعال شده است
shut up U باعث وقفه در تکلم شدن
uninterruptable power supply U منبع تغذیه وقفه ناپذیر
tenuis U علامت مکث و وقفه در یونانی
uniterruptable power supply U سیستم تامین برق بی وقفه
NMI U وقفه غیرقابل چشم پوشی
interrupt U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupts U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupting U خط وقفه که فعال شده است
continous type furnace U کوره نوع بدون وقفه
interrupts U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupt U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupting U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupt U خط وقفه که فعال شده است
interrupting U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
continous U متصل متوالی بدون وقفه
suspended animation U وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
station break U وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
caesura U وقفه یاسکوت شعردرانتهای کلمه یا وتد
interrupt U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupts U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupting U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
bursts U انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
handler U یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
interrupts U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupts U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupt U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupting U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupting U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
attentions U کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
handlers U یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
interrupt U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
attentions U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
attention U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
burst U انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
attention U کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
disable U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
interrupting U سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
disables U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
interrupt U سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupts U سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
maskable U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
disabling U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
daisy chain U خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
Dont let the grass grow under your feet. U نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
externals U سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
maskable U وقفهای که توسط ماسک وقفه قابل فعال شدن است
vectored interrupt U سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند
polled U سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
external U سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
poll U سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
disarm U وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarms U وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarmed U وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
polls U سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
interrupt U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupt U نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
daisy chain interrupt U یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
interrupts U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
trap U نرم افزاری که سیگنال وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupting U نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupting U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
priority U لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
interrupts U نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
priorities U لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
interrupting U حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupts U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
infarct U ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
interrupt U حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupt U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupts U حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupting U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupt U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
hyphens U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphen U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
interrupting U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupts U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
non maskable interrupt U سیگنال وقفه با ارجحیت بالا که توسط نرم افزار یا دستورات دیگر قابل آسیب دیدن نیست
paralleled U آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
parallel U آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
parallels U آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
parallelling U آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com