Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wrangler
U
دعوا کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
strife
U
دعوا
night brawler
U
شب دعوا کن
dustup
U
دعوا
squeal
U
دعوا نزاع
quiteclaim
U
ترک دعوا
contests
U
رقابت دعوا
squealed
U
دعوا نزاع
squeals
U
دعوا نزاع
quarrels
U
دعوا ستیزه
quarrelled
U
دعوا ستیزه
quarreling
U
دعوا ستیزه
quarreled
U
دعوا ستیزه
discord
U
دعوا نزاع
quarrel
U
دعوا ستیزه
contesting
U
رقابت دعوا
contested
U
رقابت دعوا
contest
U
رقابت دعوا
quarrelling
U
دعوا ستیزه
dust-up
U
جنگ و دعوا
callet
U
دعوا و غوغا
cat-and-dog
<adj.>
U
پر جنگ و دعوا
To be itching fo r a fight . To be on the war path.
U
سر دعوا داشتن
disclamation
U
ترک دعوا
action
U
اقامهء دعوا
bust-up
U
دعوا-مشاجره
he has nostomach for the fight
U
سر دعوا ندارد
actions
U
اقامهء دعوا
champerty
U
شرکت در دعوا
dust-ups
U
جنگ و دعوا
imparlance
U
تعویق دعوا
brabble
U
مشاجره کردن دعوا
to quarrel with somebody
<idiom>
U
با کسی دعوا کردن
to instigate an argument
U
تحریک به دعوا کردن
nonjoinder
U
عدم ورود در دعوا
to instigate an argument
U
دعوا راه انداختن
rivalled
U
طرف مقابل دعوا
rival
U
طرف مقابل دعوا
debatable ground
U
زمین یامرزمورد دعوا
rivalling
U
طرف مقابل دعوا
kick up a row
U
دعوا راه انداختن
rivaled
U
طرف مقابل دعوا
rivaling
U
طرف مقابل دعوا
rivals
U
طرف مقابل دعوا
cut both ways
<idiom>
U
به هردوطرف دعوا رسیدگی کردن
To settle upon a price during a dispute.
<proverb>
U
میان دعوا نرخ طى کردن .
jars
U
دعوا و نزاع طنین انداختن
jarred
U
دعوا و نزاع طنین انداختن
jar
U
دعوا و نزاع طنین انداختن
disclaims
U
ترک دعوا کردن نسبت به
disclaiming
U
ترک دعوا کردن نسبت به
disclaim
U
ترک دعوا کردن نسبت به
disclaimed
U
ترک دعوا کردن نسبت به
to stir
[things]
up
U
دعوا راه انداختن
[اصطلاح روزمره]
They fight like cat and dog .
U
باهم مثل سگ وگربه دعوا می کنند
have a bone to pick
U
بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
the nature of the case
U
ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
to live like cat and dog
U
دائما با هم جنگ و دعوا داشتن
[زن و شوهر]
In a quarrel they do not distribute sweetmeat.
<proverb>
U
توى دعوا یلوا پخش نمى کنند.
interplead
U
پیش از اقامه دعوا بر کسی باهم دعوای حقوقی را خاتمه دادن
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
oppugn
U
مبارزه کردن با دعوا کردن
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
favourer
U
یاری کننده مساعدت کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
skeletonizer
U
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler
U
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer
U
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity
U
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
agent authentication
U
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit
U
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
U
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer
U
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot
U
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
U
کج کننده واژگون کننده
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stabilisers
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner
U
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
supporting arms
U
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
flare
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flares
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic
U
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker
U
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant
U
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff
U
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket
U
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
gyro repeater
U
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumper
U
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers
U
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
U
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
solvent
U
اب کننده
deletive
U
حک کننده
mitigatory
U
کم کننده
repudiationist
U
رد کننده
puffer
U
پف کننده
solvents
U
اب کننده
thinner
U
کم کننده
skittish
U
رم کننده
spurner
U
رد کننده
squasher
U
له کننده
squelcher
U
له کننده
mumbler
U
من من کننده
doers
U
کننده
doer
U
کننده
commulator
U
یک سو کننده
rebutter
U
رد کننده
ear-splitting
U
کر کننده
tracker
U
پی کننده
whisperer
U
پچ پچ کننده
refutative
U
رد کننده
refuser
U
رد کننده
mauler
U
له کننده
abjurer or abjuror
U
کننده
bidders
U
کننده
bidder
U
کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com