English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inside door handle U دستگیره داخل درب اتومبیل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ratline U عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
slingshots U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
hot rod U اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
stock car U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-car U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-cars U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
windscreen U پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
windscreens U پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
automobiles U اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
automobile U اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
intercommand U داخل قسمت داخل یکان
nuclide U کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
mortise dead lock U قفل داخل کار قفل داخل درب
handles U دستگیره
grips U دستگیره
gripe U دستگیره
belay U دستگیره
gripped U دستگیره
door latch U دستگیره در
lever U دستگیره
levers U دستگیره
doorknob U دستگیره در
doorknobs U دستگیره در
gripping U دستگیره
knop U دستگیره
handle U دستگیره
pinning U دستگیره در
grab handle U دستگیره
handgrips U دستگیره
clip U دستگیره
clipped U دستگیره
clippings U دستگیره
pinned U دستگیره در
clips U دستگیره
grip U دستگیره
handhold U دستگیره
handgrip U دستگیره
pin U دستگیره در
knob U دستگیره گویی
operating handle U دستگیره عامل
operating handle U دستگیره کولاس
knob U دستگیره دسته
knobs U دستگیره دسته
knobs U دستگیره گویی
safety lever U دستگیره ضامن
catch U اخذ دستگیره
knurled handle U دستگیره اج دار
lever handle U دستگیره اهرم
carrier handle U دستگیره حمل
handle U ضامن دستگیره
pinned U گیره دستگیره در
pin U گیره دستگیره در
door-knob U دستگیره گویی
handles U ضامن دستگیره
pinning U گیره دستگیره در
star handle U دستگیره گردان
hand rail U دستگیره نرده
handrails U نرده مخصوص دستگیره
operating lever U دستگیره عامل کولاس
adjustable catch دستگیره قابل تنظیم
handrail U نرده مخصوص دستگیره
dogs U دستگیره در چخماق تفنگ
operating handle U دستگیره راه اندازی
dog U دستگیره در چخماق تفنگ
salvo latch U چفت دستگیره کولاس
dogging U دستگیره در چخماق تفنگ
winching U باچرخ یا دستگیره کشدن
winching U دستگیره چرخ جراثقال
winches U باچرخ یا دستگیره کشدن
winches U دستگیره چرخ جراثقال
understrung U فاصله زه تا دستگیره کمان
throttle twist grip U دستگیره موتور گازی
winched U دستگیره چرخ جراثقال
winch U باچرخ یا دستگیره کشدن
winch U دستگیره چرخ جراثقال
winched U باچرخ یا دستگیره کشدن
maulstick U زیر دستی دستگیره
mahlstick U زیر دستی دستگیره
firing lever U چخماق دستگیره اتش
throttleman U متصدی دستگیره سرعت ناو
notch U دستگیره [دندانه] [چفت] [مهندسی]
handle U سیم بین چکش و دستگیره
handles U سیم بین چکش و دستگیره
handle U قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
butting U حلقه چرمی دور دستگیره پارو
butt ring U حلقه نزدیک دستگیره چوب ماهیگیری
handles U قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
manrope U طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
stela U ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
stele U ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
inside <adv.> <prep.> U در داخل
intra U داخل
insides U داخل
anie U داخل
within <prep.> U در داخل
inside U داخل
interiorly U از داخل
aboard U داخل
interiors U داخل
withindoors U در داخل
within U در داخل
interior U داخل
lineball U داخل
controlling U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
enter U داخل شدن
enters U داخل کردن
to play at U داخل شدن در
to go into U داخل شدن در
enter U داخل کردن
immit U داخل کردن
entered U داخل شدن
inward U داخل رونده
on line U داخل رده
implode U از داخل ترکیدن
entered U داخل کردن
enters U داخل شدن
to go in U داخل شدن
withindoors U افراد داخل
work in U داخل کردن
he is not in it U داخل نیست
he went aboard the ship او داخل کشتی شد
interns U داخل شدن در
interning U داخل شدن در
ingratiate U داخل کردن
ingratiated U داخل کردن
ingratiates U داخل کردن
uchi uke U دفاع از داخل
intern U داخل شدن در
imbark U داخل کردن
grind internally U داخل را ساییدن
to work in U داخل کردن
to cut in line U داخل صف زدن
to push to the front [of line] U داخل صف زدن
to queue-jump [British E] U داخل صف زدن
intercontinental U داخل قاره
to line-jump U داخل صف زدن
ingratiating U داخل کردن
anieoro U به طرف داخل
intraspecific U داخل گونهای
intraspecies U داخل گونهای
intrant U داخل شونده
intradivision U در داخل لشگر
interurban U داخل شهری
interservice U داخل قسمت
interneuron U داخل عصبی
interneural U داخل عصبی
internal attack U تک داخلی یا تک از داخل
intermolecular U در داخل ذرات
intratheater U در داخل صحنه
introgresseive U داخل شونده
on berth U در داخل بندر
anieoro U از داخل به خارج
heave in U کشیدن به داخل
impenetrable U داخل نشدنی
phase in U داخل کردن
incorporating U داخل کردن
incorporates U داخل کردن
incorporate U داخل کردن
intromit U داخل کردن
interchart U در داخل نقشه
to step in U داخل شدن
inhaul U به داخل کشیدن
ingressive U داخل شونده
ingoing U داخل شونده
inbound U داخل مرز
to cut in U داخل شدن
inboard U به سمت داخل
inboard U به طرف داخل
inboard U داخل کشتی
in and out U داخل وخارج
implosion U انفجار از داخل
to get into U داخل شدن در
engaged in war U داخل جنگ
inhaul U به داخل کشنده
to walk in U داخل شدن
to step inside U داخل شدن
intercellular U داخل سلولی
interior wiring U سیمکشی داخل
inside wiring U سیمکشی داخل
cross hair U خط داخل دوربین
horseless carriage U اتومبیل
jacks U جک اتومبیل
motor coach jack U جک اتومبیل
car jack U جک اتومبیل
hobby car U اتومبیل دو در
sqark plug U در اتومبیل
autocar U اتومبیل
speedway U اتومبیل رو
pony car U اتومبیل دو در
jack U جک اتومبیل
automobile U اتومبیل
cars U اتومبیل
car U اتومبیل
automobiles U اتومبیل
ingredient U داخل شونده عوامل
to enter the military U داخل نظام شدن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com