Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
This does not apply to . . .
U
در مورد . . . صدق نمی کند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bridge
U
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridged
U
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridges
U
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
unseasonable
U
بی مورد
unseasonably
U
بی مورد
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
demand
U
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded
U
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demands
U
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
card
U
تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
cards
U
تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
direct objects
U
مورد
indirect objects
U
مورد
object
U
مورد
objected
U
مورد
objecting
U
مورد
objects
U
مورد
condition
U
1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
machine
U
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machined
U
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machines
U
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
logical
U
گرافیکی که حاوی اطلاعات رنگ مورد نیاز است
arithmetic
U
دستورالعمل برنامه که در آن عملگر عمل مورد نظر را برای اجرا مشخص میکند
supplied
U
تامین چیزی که مورد نیاز است .
supply
U
تامین چیزی که مورد نیاز است .
supplying
U
تامین چیزی که مورد نیاز است .
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
thin
U
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinned
U
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinners
U
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinnest
U
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thins
U
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
acquisition
U
جمع آوری داده در مورد یک موضوع
acquisitions
U
جمع آوری داده در مورد یک موضوع
equipment
U
وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
padding
U
حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
line
U
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
lines
U
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
monitor
U
صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitored
U
صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitors
U
صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
trust
U
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusted
U
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusts
U
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
colon
U
محلی که مورد استعمار قرارگیرد و استعمارگران در ان ساکن شوند
colons
U
محلی که مورد استعمار قرارگیرد و استعمارگران در ان ساکن شوند
status
U
خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی
share
U
باس مورد استفاده
shared
U
باس مورد استفاده
shares
U
باس مورد استفاده
hand
U
سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
handing
U
سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
overlay
U
و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
overlaying
U
و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
overlays
U
و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
involved
U
مورد بحث
movable
U
نوک دیسک مغناطیسی که در روی دیسک حرکت میکند تا به شیار مورد نظر برسد
requirements
U
آنچه مورد نیاز است
discard
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
robotics
U
زمینهای در هوش مصنوعی که مورد طراحی تولید و کاربردادم ماشینی است
tartan
U
ماده شیمیایی مورد استفاده در پیست
grand slam
U
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand slams
U
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
tender
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendered
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tenderest
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendering
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
waste
U
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
wastes
U
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
electronic
U
سیستم ذخیره سازی پیام ارسالی توسط پست الکترونیکی تا وقتی که فرد مورد نظر بتواند آن را بخواند
return
U
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
returned
U
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
returning
U
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
returns
U
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
doubtful
U
ترکش مشکوک مورد تردید
vending machine
U
ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
vending machines
U
ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
inopportune
U
بی مورد
foolhardy
U
دارای تهور بی مورد
word perfect
U
یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
word-perfect
U
یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
assemble
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
savoury
U
مورد پسند
dogmatism
U
دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
ate
U
که میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را در مورد خطاها یا اشتباهها بررسی کند
vassal
U
رعیتی که در ملک مورد تیول کار میکند
vassals
U
رعیتی که در ملک مورد تیول کار میکند
instance
U
لحظه مورد
instance
U
مورد
instances
U
لحظه مورد
instances
U
مورد
Other Matches
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
oportuneness
U
مورد
cases
U
مورد
occurence
U
مورد
occasion
U
مورد
open to question
<adj.>
U
مورد شک
case
U
مورد
out of place
U
بی مورد
inapposite
U
بی مورد
occasions
U
مورد
occasioned
U
مورد
occasioning
U
مورد
in no instance
U
در هیچ مورد
in dispute
U
مورد بحث
hold up
<idiom>
U
مورد هدف
noted
U
مورد ملاحظه
liable to prosecution
U
مورد تعقیب
In this case ( instance) .
U
دراین مورد
As the case may be .
U
برحسب مورد( آن)
mytaceous
U
از تیره مورد
expectative
U
مورد انتظار
dubitable
U
مورد شک مشکوک
beloved
U
مورد علاقه
usages
U
مورد استفاده
usage
U
مورد استفاده
utilized
U
مورد استفاده
case study
U
مورد پژوهی
dubious
U
مورد شک مشکوک
fishy
U
مورد تردید
confutation
U
مورد تکذیب
case analysis
U
تحلیل مورد
undue
U
ناروا بی مورد
undue
U
بی جهت بی مورد
requirement
U
مورد نیاز
case
U
مورد غلاف
case
U
دعوی مورد
cases
U
مورد غلاف
cases
U
دعوی مورد
case studies
U
مورد پژوهی
myrtaceae
U
تیره مورد
happy
[about]
<adj.>
U
خشنود
[در مورد]
schreber case
U
مورد شربر
to make observations
[about]
[on]
U
نگریختن
[در مورد]
[به]
taken
U
مورد قبول
utilization
U
مورد مصرف
opportuneness
U
مورد مناسب
savory
U
مورد پسند
under disccussion
U
مورد بحث
laughing stock
U
مورد تمسخر
unnecessary roughness
U
خشونت بی مورد
entitlements
U
مورد سزیدگی
exploitation
[utilization]
U
مورد مصرف
received
U
مورد قبول
usage
U
مورد مصرف
using
U
مورد مصرف
to make observations
[about]
[on]
U
اندیشیدن
[در مورد]
[به]
object of transaction
U
مورد معامله
objcetionable
U
مورد ایراد
myrtle
U
مورد سبز
utilisation
[British]
U
مورد مصرف
myrtle berry
U
مورد دانه
collector's item
U
مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
entitlements
U
مورد استحقاق
taken
U
مورد تحسین
subject of hire
U
مورد اجاره
entitlement
U
مورد سزیدگی
special case
U
مورد ویژه
sightly
U
مورد نظر
entitlement
U
مورد استحقاق
target audience
U
افراد مورد نظر
target price
U
قیمت مورد نظر
analyte
U
ماده مورد تجزیه
agreement area
U
سطح مورد قرارداد
to take into consideration
U
مورد رسیدگی قراردادن
to put to use
U
مورد استفاده قراردادن
to admit of d
U
مورد بحث بودن
target profit
U
سود مورد نظر
test town
U
شهر مورد ازمایش
the matter in hand
U
موضوع مورد بحث
aknowledge character
U
کاراکتر مورد قبول
to be in d
U
مورد ریشخندو استهزابودن
sub judice
U
مورد مطالعه دادگاه
impugns
U
مورد اعتراض قراردادن
impugning
U
مورد اعتراض قراردادن
impugned
U
مورد اعتراض قراردادن
impugn
U
مورد اعتراض قراردادن
scrutinizing
U
مورد مداقه قراردادن
scrutinizes
U
مورد مداقه قراردادن
scrutinized
U
مورد مداقه قراردادن
scrutinising
U
مورد مداقه قراردادن
scrutinises
U
مورد مداقه قراردادن
scrutinised
U
مورد مداقه قراردادن
esteemed
U
فرد مورد احترام
unregarded
U
مورد توجه قرارنگرفته
scrutinize
U
مورد مداقه قراردادن
approving
U
توافق در مورد چیزی
approves
U
توافق در مورد چیزی
approve
U
توافق در مورد چیزی
conventional
U
مورد قبول عامه
to decide
[on]
U
تصمیم گرفتن
[در مورد]
anticipated inflation
U
تورم مورد انتظار
To take into consideration. To consider.
U
مورد توجه قراردادن
object point
U
سمت مورد توجه
objective point
U
سمت مورد توجه
oppugn
U
مورد بحث قراردادن
out port
U
ساحلی مورد استفاده سر پل
persona grata
U
شخص مورد قبول
i mentioned one case in p
U
یک مورد بخصوص را ذکرکردم
draw fire
<idiom>
U
مورد هدف بودن
polestar
U
هادی مورد توجه
hereon
U
در این مورد در اینجا
he won a high praise
U
مورد ستایش بسیارواقع شد
give evidence of
U
گواهی دادن در مورد
inappositely
U
بطور بیجایا بی مورد
draw fire
<idiom>
U
مورد انتقاد قرارگرفتن
Irrelevent. I nappropriate. Out of place.
U
بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
matter in hand
U
موضوع مورد بحث
man power
U
تعداداشخاص مورد استفاده
man of confidence
U
شخص مورد اعتماد
make for
U
مورد حمله قراردادن
lime requirement
U
اهک مورد نیاز
neurasthenia
U
سر درد و حساسیت بی مورد
call on to the carpet
<idiom>
U
مورد مواخذه قرارگرفتن
it is of frequent
U
خیلی مورد دارد
intended saving
U
پس انداز مورد انتظار
policy options
U
انتخابهای مورد نظر
floor space occupied
U
فضای مورد نیاز
sales expectations
U
فروش مورد انتظار
shebang
U
امر مورد علاقه
beatten zone
U
منطقه مورد اصابت
in prospect
U
مورد انتظار
[در برنامه ]
availabe time
U
زمان مورد قبول
as the case may be
U
تاچه مورد باشد
special case
U
مورد خاص یااستثنایی
article of roup
U
اموال مورد حراج
anticipated profit
U
سود مورد انتظار
anticipated price
U
قیمت مورد انتظار
reserve requirements
U
ذخائر مورد نیاز
competitive goods
U
کالاهای مورد رقابت
principle of exclusion
U
در مورد کالاهای خصوصی
expected value
U
ارزش مورد انتظار
expected price
U
قیمت مورد انتظار
expected frequency
U
فراوانی مورد انتظار
receptee
U
افراد مورد پذیرش
expectation value
U
مقدار مورد توقع
referent
U
مورد مراجعه ارجاعی
desired effects
U
اثرات مورد نظر
contested area
U
منطقه مورد نزاع
referential
U
مورد مراجعه ارجاعی
substrate
U
جزء مورد عمل
criticises
U
مورد انتقاد قراردادن
criticize
U
مورد انتقاد قراردادن
statement on the debate
U
بیانیه در مورد بحث
pledging
U
مال مورد وثیقه
criticised
U
مورد انتقاد قراردادن
pledges
U
مال مورد وثیقه
pledged
U
مال مورد وثیقه
pledge
U
مال مورد وثیقه
trusty
U
موتمن مورد اطمینان
flavoursome
U
مورد پسند
[غذا]
criticized
U
مورد انتقاد قراردادن
criticizes
U
مورد انتقاد قراردادن
criticizing
U
مورد انتقاد قراردادن
capital employed
U
سرمایه مورد استفاده
admire
U
مورد شگفت قراردادن
to make observations
[about]
[on]
U
تامل کردن
[در مورد]
[به]
favouritism
U
افراد مورد توجه
admired
U
مورد شگفت قراردادن
criticising
U
مورد انتقاد قراردادن
admires
U
مورد شگفت قراردادن
combat essential
U
مورد نیاز حتمی رزمی
bank capital requirement
U
سرمایه مورد نیاز بانک
required supply rate
U
نواخت مهمات مورد نیاز
marginalizes
U
مورد کمتوجهی قرار دادن
receive attention
U
مورد توجه واقع شدن
call option
U
خیارمشتری در مورد کم کردن ثمن
marginalizing
U
مورد کمتوجهی قرار دادن
marginalized
U
مورد کمتوجهی قرار دادن
dependable
U
قابل اطمینان مورد اعتماد
what's your view
[of it]
[or opinion
[on it]
]
?
U
و نظر شما
[در آن مورد]
چیست ؟
to grumble about the weather
U
مورد هوا گله کردن
adopted items of material
U
اقلام مورد قبول از نظرعملیاتی
agrapha
U
که مورد قبول مسیحیان نیست
marginalising
U
مورد کمتوجهی قرار دادن
asking price
U
قیمت مورد مطالبهی فروشنده
the year in question
U
سالی که مورد بحث است
applique
U
مورد استفاده قرار گرفته
appose
U
مورد سوال واقع شدن
marginalize
U
مورد کمتوجهی قرار دادن
to weigh in
[on something]
U
تذکر دادن
[در مورد چیزی]
shell off
U
با نارنجک مورد حمله قراردادن
common goods
U
کالای مورد نیاز عموم
intended investment
U
سرمایه گذاری مورد انتظار
This remark was uncalled for .
U
این حرف مورد نداشت
object of lease
U
عین مستاجره مورد اجاره
to be under fire
U
سخت مورد انتقاد قراردادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com