English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to make a p of one's learing U دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to ingratite oneself U خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
knowlege representation U نمایش دانش
knowledge representation U نمایش دانش
learning curve U نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
to picture U شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
information U دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
insconce U خودرا جای دادن
to sun one self U خودرا افتاب دادن
to stand to one's duty U وفیفه خودرا انجام دادن
to serve one's term U خدمت خودرا انجام دادن
get out of hand <idiom> U کنترل خودرا از دست دادن
pass the buck <idiom> U مسئولیت خودرا به دیگری دادن
take in stride <idiom> U خودرا به باد سرنوشت دادن
to play one's role U وفیفه خودرا انجام دادن
go to pieces <idiom> U کنترل خودرا از دست دادن
formats U تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
format U تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
acted U بازی کردن نمایش دادن
enacting U تصویب کردن نمایش دادن
to put forth U بلند کردن نمایش دادن
performed U بازی کردن نمایش دادن
enacts U تصویب کردن نمایش دادن
enact U تصویب کردن نمایش دادن
act U بازی کردن نمایش دادن
performs U بازی کردن نمایش دادن
perform U بازی کردن نمایش دادن
enacted U تصویب کردن نمایش دادن
To extend the scope of ones activities . U میدان عملیات خودرا گسترش دادن
to perform one's oromise U پیمان یاوعده خودرا انجام دادن
turn kings evidence U شرکای جرم و همدستان خودرا لو دادن
scroll U حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
scrolls U حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
to continue one's progress U پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
to do ones endeavour U کوشش خودرابعمل اوردن وفیفه خودرا انجام دادن
to put on the stage U بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
flip one's lid <idiom> U خیلی هیجان زده شدن ،کنترل خودرا از دست دادن
straight "A " student U دانش آموزی [دانش جویی] که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
auto U توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
autos U توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
bistros U اغذیه فروشی و مشروب فروشی
bistro U اغذیه فروشی و مشروب فروشی
to put oa a semblance of anger U سیمای خشمگین بخود دادن خودرا خشمگین وانمودکردن
to express one's heartfelt U قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
screened U محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screens U محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screen U محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screening, screenings U محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
to pretend illness U نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
To cast ones vote. U رأی خودرا دادن (به صندوق رأی ریختن )
to sow one's wild oats U چل چلی خودرا کردن
to breakin U خودرا داخل کردن
topull oneself together U خودرا جمع کردن
off one's chest <idiom> U خودرا خالی کردن
to busy oneself U خودرا مشغول کردن
to a one's right U حق خودرا ادعایامطالبه کردن
hold one's own U موقعیت خودرا حفظ کردن
to givein one's a. U موافقت خودرا اعلام کردن
to provide oneself U خودرا اماده یا مجهز کردن
hold one's ground U موقعیت خودرا حفظ کردن
for all one is worth <idiom> U تمام سعی خودرا کردن
to declare oneself U قصد خودرا افهار کردن
do one's best <idiom> U تمام تلاش خودرا کردن
To play ones part . U نقش خودرا بازی کردن
to addict oneself U عادت کردن خودرا معتادکردن
To set ones watch . U ساعت خودرا میزان کردن
to recover damages U خسارت خودرا جبران کردن
cls U در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
to bridle one's anger U خشم خودرا پایمال کردن یافروخوردن
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
to carry oneself U خودرا اداره کردن یابوضعی دراوردن
to repeat oneself U کاریا گفته خودرا تکرار کردن
To consume all ones energy . U تمام نیروی خودرا مصرف کردن
to put in for U تقاضا کردن خودرا نامزد کردن
To perfect oneself in a foreign language . U معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
to lick one's U لب و لوچه خودرا لیسیدن ملچ و ملوچ کردن
without recourse U عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
oversells U فزون فروشی کردن
overselling U فزون فروشی کردن
to prank out oneself U خود فروشی کردن
oversell U فزون فروشی کردن
to peacock oneself vref U خود فروشی کردن
retail U خرده فروشی کردن
oversold U فزون فروشی کردن
to secure a debtby a mortagage U با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
ware U کالای فروشی پرهیز کردن از
wares U کالای فروشی پرهیز کردن از
macrobiotics U دانش طولانی کردن عمر
to show off U نمایش دادن
indicate U نمایش دادن
depicting U نمایش دادن
miscolour U بد نمایش دادن
depicts U نمایش دادن
showdowns U نمایش دادن
depicted U نمایش دادن
depict U نمایش دادن
indicated U نمایش دادن
demonstrating U نمایش دادن
showdown U نمایش دادن
demonstrated U نمایش دادن
exhibits U نمایش دادن
exhibiting U نمایش دادن
exhibited U نمایش دادن
exhibit U نمایش دادن
demonstrate U نمایش دادن
represent U نمایش دادن
depicture U نمایش دادن
represents U نمایش دادن
represented U نمایش دادن
demonstrates U نمایش دادن
garble U بد نمایش دادن
indicates U نمایش دادن
displays U نمایش دادن
displaying U نمایش دادن
displayed U نمایش دادن
display U نمایش دادن
to cry peccavi U بگناهان خودخستوشدن گناهان خودرا اقرار کردن فریاداعتراف براوردن
analog U صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
text U حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند
texts U حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند
snuffling U زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
wholesale U بطور یکجا عمده فروشی کردن
pedantize U از روی خامی علم فروشی کردن
snuffles U زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
snuffle U زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
snuffled U زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
pontificate U اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificated U اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificates U اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificating U اسقفی کردن فضل فروشی کردن
executes U نواختن نمایش دادن
guy U باتمثال نمایش دادن
guys U باتمثال نمایش دادن
to place in a good light U خوب نمایش دادن
to represent a play U داستانی را نمایش دادن
execute U نواختن نمایش دادن
executing U نواختن نمایش دادن
executed U نواختن نمایش دادن
showcase U درویترین نمایش دادن
showcased U درویترین نمایش دادن
showcases U درویترین نمایش دادن
showcasing U درویترین نمایش دادن
showboating U نمایش دادن مهارت
coact U باهم نمایش دادن
persistence U مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
exposes U درمعرض گذاشتن نمایش دادن
to license a play U اجازه نمایش داستانی را دادن
exposing U درمعرض گذاشتن نمایش دادن
expose U درمعرض گذاشتن نمایش دادن
focuses U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focussed U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focusses U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focused U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focussing U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focus U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
colours U شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colour U شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
list U چاپ یا نمایش دادن موضوعات اطلاعاتی خاص
repertoire U فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
screening, screenings U روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screen U روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screened U روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screens U روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
cursor tracking U حرکت دادن مکان نما روی یک صفحه نمایش
centre U قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centered U قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centers U قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centering U عمل قرار دادن متن در مرکز صفحه نمایش
centred U قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
center U قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
recruits U سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruiting U سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruited U سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruit U سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
NDR U سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد
alerts U تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alerted U تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alert U تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
bubble help U خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
interactive U سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
window U تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
format U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
formats U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
pan- U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pans U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
dump U نشان دادن متن یا گرافیک روی صفحه نمایش بر روی چاپگر
scanned U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scan U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
screenful U فریم کامل اطلاعات نمایش داده شده روی صفحه نمایش
monitor U واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
monitored U واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
monitors U واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com