Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
simultaneous foul
U
خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
match penalty
U
خطای اسیب رساندن عمدی واخراج
coldest
U
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
cold
U
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
colder
U
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
colds
U
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
double foul
U
خطای هم زمان دو بازیگر
appeal play
U
تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
snapshots
U
1-ضبط وضعیتهای کامپیوتر در یک لحظه . 2-ذخیره سازی محتوای صفحه پر در حافظه اصلی در یک لحظه
snapshot
U
1-ضبط وضعیتهای کامپیوتر در یک لحظه . 2-ذخیره سازی محتوای صفحه پر در حافظه اصلی در یک لحظه
zero hour
U
لحظه شروع ازمایشات سخت لحظه بحرانی
counteroffensive
U
تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
chases
U
راندن واخراج کردن
chased
U
راندن واخراج کردن
chase
U
راندن واخراج کردن
chasing
U
راندن واخراج کردن
chace
U
راندن واخراج کردن
send in
U
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
down
U
میله افتاده واخراج توپزن
stack
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
fault
U
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faults
U
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faulted
U
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
recriminate
U
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
mutual inductance
U
اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
counter memorial
U
یادداشت متقابل اخطار متقابل
charging
U
خطای مهاجم خطای ناشی از یورش به حریف
double footed
U
بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
horizontal error
U
خطای بر دو سمت خطای افقی
errors
U
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
error
U
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
warsaw treaty
U
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
magnetic deviation
U
میزان خطای قرائت عقربه مغناطیسی خطای عقربه
buckets
U
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
bucket
U
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
in two shakes
U
در یک لحظه
flash
U
لحظه
momently
U
هر لحظه
jiff
U
یک لحظه
trice
U
لحظه
simultaneous
U
در یک لحظه
second
U
لحظه
seconding
U
لحظه
stound
U
لحظه
seconds
U
لحظه
seconded
U
لحظه
flashed
U
لحظه
flashes
U
لحظه
momentarily
U
لحظه لحظه
periods
U
لحظه
period
U
لحظه
minute
U
ان لحظه
jiffy
U
یک لحظه
instants
U
لحظه
moments
U
لحظه
moment
U
لحظه
momentarily
U
یک لحظه
instant
U
لحظه
nick of time
<idiom>
U
درآخرین لحظه
takeoffs
U
لحظه اغازپرش
chronoscope
U
لحظه شمار
now
U
در این لحظه
instances
U
لحظه مورد
instantaneous acceleration
شتاب لحظه ای
instance
U
لحظه مورد
in an instant
U
دریک لحظه
takeoff
U
لحظه اغازپرش
last-minute hitch
U
گیریی در لحظه آخر
It was the work of a moment .
U
کا ریک لحظه بود
He entered at that very moment .
U
درهمان لحظه وارد شد
anon
U
چند لحظه بعد
moments
U
لحظه گشتاور چرخشی
spots
U
زمان مختصر لحظه
spot
U
زمان مختصر لحظه
moment
U
لحظه گشتاور چرخشی
double touch
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
The moment I set eyes on you. ,
U
از آن لحظه که چشمم بتو افتاد
double hi
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
zero hour
<idiom>
U
لحظه دقیق حمله درجنگ
sleep a wink
<idiom>
U
یه لحظه چشم روی هم گذاشتن
from now on
<idiom>
U
درست از همین لحظه به بعد
pullout
U
لحظه بیرون امدن موج سواراز اب
transients
U
باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
transient
U
باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
If you wI'll wait a moment.
U
اگر یک لحظه تلفن زد مرا خبرکن
job
U
کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند
jobs
U
کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند
Let me think a moment .
U
بگذارید یک دقیقه ( لحظه ) فکر کنم
to go down to the wire
<idiom>
U
تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
to go down to the wire
<idiom>
U
تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
half
U
مودمی که در هر لحظه در یک حالت کار میکند.
cps
U
تعداد حروفی که هر لحظه چاپ یا پردازش می شوند
feed
U
وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
I just had dinner.
U
درست چند لحظه قبل شام خوردم
maximum
U
بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum
U
بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
ultimate stress
U
تنش یک تکه از ماده در لحظه گسستگی یا شکست
feeds
U
وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
reciprocative
U
متقابل
interactive
U
متقابل
opposed
U
متقابل
correspounding
U
متقابل
interactional
U
متقابل
polar
U
متقابل
counter
U
متقابل
reciprocal
U
متقابل
countered
U
متقابل
opposing
U
متقابل
countering
U
متقابل
mutual
U
متقابل
multi user system
U
سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
plumb point
U
نقطه شاغولی دوربین هواپیمادر لحظه عکس برداری
zero point
U
نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
monoprogramming system
U
سیستم پردازش دستهای که در هر لحظه یک برنامه را اجرا میکند
one address computer
U
ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
stalling
U
برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
stall
U
برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
counter gambit
U
گامبی متقابل
counter purchase
U
خرید متقابل
counter offer
U
عرضه متقابل
counter offensive
U
پدافند متقابل
counter offensive
U
حمله متقابل
counter fire
U
اتش متقابل
counterattack
U
حمله متقابل
counter trade
U
تجارت متقابل
counter-measure
U
اقدام متقابل
countermeasures
U
اقدامات متقابل
countermeasure
U
اقدام متقابل
counter offer
U
پیشنهاد متقابل
counterclaim
U
دعوی متقابل
counterclaim
U
ادعای متقابل
counterclaim
U
دعوای متقابل
counterbid
U
پیشنهاد متقابل
counteraction
U
اقدام متقابل
counter transference
U
انتقال متقابل
counter-measures
U
اقدام متقابل
counter current
U
جریان متقابل
counter credit
U
اعتبار متقابل
cross-checking
U
بررسی متقابل
cross-checks
U
بررسی متقابل
interdependence
U
اتکاء متقابل
interdependence
U
وابستگی متقابل
back pressure
U
فشار متقابل
retaliation
U
عمل متقابل
reciprocity
U
عمل متقابل
antitype
U
نوع متقابل
reciprocal
U
متقابل معکوس
countering
U
ضربت متقابل
countered
U
ضربت متقابل
counter
U
ضربت متقابل
interaction curve
U
خم کنش متقابل
reciprocal
U
عمل متقابل
cross-checked
U
بررسی متقابل
cross-check
U
بررسی متقابل
counter claim
U
دعوی متقابل
counter attraction
U
کشش متقابل
counter propaganda
U
تبلیغ متقابل
interaction
U
کنش متقابل
interaction
U
عمل متقابل
mutual
U
متقابل یا متقابله
cross reference
U
مراجعه متقابل
cross-reference
U
مراجعه متقابل
cross-reference
U
ارجاع متقابل
cross-references
U
مراجعه متقابل
cross-references
U
ارجاع متقابل
interrelationship
U
رابطه متقابل
interrelationships
U
رابطه متقابل
cross check
U
بررسی متقابل
proportional
U
متقابل یا هماهنگ
mutual assistance
U
کمک متقابل
crosstalk
U
مکالمه متقابل
recriminations
U
تهمت متقابل
crossecheck
U
بررسی متقابل
interrelation
U
رابطه متقابل
mutual energy
U
انرژی متقابل
cross purpose
U
قصد متقابل
mutual conductance
U
رسانایی متقابل
cross index
U
شاخص متقابل
interplay
U
اثر متقابل
interaction
U
اثر متقابل
cross feed
U
خورد متقابل
interdependency
U
اتکاء متقابل
intercorrelation
U
همبستگی متقابل
recriminations
U
اتهام متقابل
transconductance
U
رسانایی متقابل
harmonic mean
U
اعداد متقابل
mutual consistency
U
سازگاری متقابل
m
U
القاگری متقابل
recrimination
U
اتهام متقابل
recrimination
U
تهمت متقابل
mutual characteristic
U
مشخصه متقابل
set off
U
دعوی متقابل
eclipsed form
U
شکل متقابل
transfer characteristic
U
مشخصه متقابل
inter play
U
اثر متقابل
reciprocation
U
عمل متقابل
mutual inductance
U
القاگری متقابل
cross bill
U
شکایت متقابل
iteraction
U
عمل متقابل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com