Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
suburbia
U
حومه نشینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outskirts
U
حومه
environs
U
حومه
outskirt
U
حومه
suburbs
U
حومه
vicinity
U
در حومه
suburb
U
حومه
withdrawals
U
عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
withdrawal
U
عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
backpedal
U
عقب نشینی در مقابل حریف عقب نشینی
exurbanite
U
حومه نشین
exurbia
U
حومه شهر
suburbia
U
حومه شهر
in the country
U
در حومه شهر
the outskirts of the town
U
حومه شهر
vicinity
U
همسایگی حومه
suburbanite
U
ساکن حومه
suburb
U
حومه شهر
countryside
U
حومه شهر
rimland
U
حومه ناحیه مرکزی
suburban
U
اهل حومه شهر
skirts
U
دامنه کوه حومه شهر
skirted
U
دامنه کوه حومه شهر
greater
U
شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
skirt
U
دامنه کوه حومه شهر
to live outside Tehran
U
در حومه تهران زندگی کردن
outstation
U
ایستگاه خارج از شهر ایستگاههای حومه
to work out of town
U
در حومه
[بیرون]
شهر کار کردن
recoilless
U
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
variable recoil
U
سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
town
U
شهر کوچک قصبه حومه شهر
towns
U
شهر کوچک قصبه حومه شهر
soirees
U
شب نشینی
soiree
U
شب نشینی
precipitation
U
ته نشینی
wakes
U
شب نشینی
waked
U
شب نشینی
wake
U
شب نشینی
recoiling
U
پی نشینی
soirTes
U
شب نشینی
deposits
U
ته نشینی
illuviation
U
ته نشینی
settling
U
ته نشینی
sedinentation
U
ته نشینی
subsidence
U
ته نشینی
adsorption
U
رو نشینی
recoiled
U
پی نشینی
sedimentation
U
ته نشینی
recoils
U
پی نشینی
sedimentary
U
ته نشینی
deposit
U
ته نشینی
retrocedence
U
پس نشینی
sedimentation
U
ته نشینی
evening party
U
شب نشینی
recoil
U
پی نشینی
an eveing party
U
شب نشینی
nightlife
U
شب نشینی
eremitic life
U
گوشه نشینی
reclvsion
U
گوشه نشینی
retrocedence
U
عقب نشینی
cotenancy
U
هم اجاره نشینی
eremitism
U
گوشه نشینی
silting
U
رسوب ته نشینی
recoiling
U
عقب نشینی
recoils
U
عقب نشینی
break ground
U
عقب نشینی
sequestered life
U
گوشه نشینی
sedimentation pond
U
حوضچه ته نشینی
hutment
U
کلبه نشینی
line of retreat
U
خط عقب نشینی
katabasis
U
عقب نشینی
urbanization
U
شهر نشینی
ruralize
U
ده نشینی کردن
electrostatic procipitation
U
ته نشینی الکترواستاتیک
nomadism
U
کوچ نشینی
retrocession
U
عقب نشینی
hypostatic
U
ناشی از ته نشینی
solitariness
U
گوشه نشینی
settlement
U
ته نشینی مسکن
sanctuary
U
حق بست نشینی
sanctuaries
U
حق بست نشینی
fallback
U
عقب نشینی
retreats
U
عقب نشینی
retreating
U
عقب نشینی
retreated
U
عقب نشینی
retreat
U
عقب نشینی
settlements
U
ته نشینی مسکن
seclusion
U
گوشه نشینی
to burn the midnight oil
شب نشینی کردن
urbanism
U
شهر نشینی
recoiled
U
عقب نشینی
recess
U
عقب نشینی
tenantry
U
اجاره نشینی
recesses
U
عقب نشینی
recoil
U
عقب نشینی
to burn the midnighoil
U
شب نشینی کردن
to fall back
U
عقب نشینی کردن
to give ground
U
عقب نشینی کردن
urbanist
U
وابسته بشهر نشینی
short recoil
U
عقب نشینی کوتاه
long recoil
U
عقب نشینی طولانی
subornation
U
زیر پا نشینی اغواء
urbanistic
U
وابسته بشهر نشینی
to lose ground
U
عقب نشینی کردن
to sound the retreat
U
شیپورعقب نشینی زدن
rocket propulsion
U
فشارعقب نشینی موشک
To retreat. To withdraw.
U
عقب نشینی کردن
drop back
<idiom>
U
عقب نشینی کردن
to beat a retreat
U
کوس عقب نشینی
give ground
<idiom>
U
عقب نشینی کردن
to beat a retreat
U
عقب نشینی کردن
colonial
U
معماری کوچ نشینی
recoil mechanism
U
مکانیسم عقب نشینی
recoil mechanism
U
دستگاه عقب نشینی
sedimentation analysis
U
تجزیه بروش ته نشینی
blowback
U
ضربه عقب نشینی
setbacks
U
فشار عقب نشینی
companionship
U
مصاحبت پهلو نشینی
scuttles
U
عقب نشینی روزنه
retreating
U
عقب نشینی کردن
scuttled
U
عقب نشینی روزنه
blowback
U
عقب نشینی خودکار
backblast
U
موج عقب نشینی
backblast
U
شعله عقب نشینی
scuttle
U
عقب نشینی روزنه
back pressure
U
فشار عقب نشینی
retreats
U
عقب نشینی کردن
pull away
U
عقب نشینی کردن
scuttling
U
عقب نشینی روزنه
sink
U
ته نشینی حفره یاگودال
sinks
U
ته نشینی حفره یاگودال
retreated
U
عقب نشینی کردن
retirement
U
عقب نشینی اختیاری
withdraw
U
عقب نشینی کردن
withdraws
U
عقب نشینی کردن
ebb current
U
عقب نشینی اب دریا
retreat
U
عقب نشینی کردن
setback
U
فشار عقب نشینی
forced withrawal
U
عقب نشینی اجباری
country side
U
بیرون شهر حومه شهر
to sound the retire
U
شیپور عقب نشینی زدن
alluvial
U
ته نشینی مربوط به رسوب و ته نشین
variable slide
U
طول عقب نشینی متغیر
to sound a retreat
U
شیپور عقب نشینی زدن
retreats
U
عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreats
U
عقب نشینی کناره گیری
breakdown
U
ته نشینی مواد معلق دردوغاب
breakdowns
U
ته نشینی مواد معلق دردوغاب
cloisters
U
صومعه گوشه نشینی کردن
to have a knock back
U
عقب نشینی کردن
[در موقعیتی]
retreat
U
عقب نشینی کناره گیری
retreat
U
عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreated
U
عقب نشینی کناره گیری
retreated
U
عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreating
U
عقب نشینی کناره گیری
retreating
U
عقب نشینی اجباری بازگشتن
a white collar job
U
کار پشت میز نشینی
recoiled
U
عقب نشینی کردن توپ
insula
U
دستگاه عمارت اجاره نشینی
obmutescence
U
خاموش نشینی سکوت عمدی
straddle
U
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddled
U
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddles
U
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
crawfish
U
ازموضعی عقب نشینی کردن
recoil operated
U
مجهز به دستگاه عقب نشینی
cloister
U
صومعه گوشه نشینی کردن
recoil pit
U
چاله عقب نشینی لوله
recoil system
U
سیستم عقب نشینی توپ
recoilless rifle
U
تفنگ بدون عقب نشینی
hermitic
U
وابسته بگوشه نشینی زهدامیز
counter recoil
U
برگشتن لوله پس از عقب نشینی
setback
U
نیروی عقب نشینی توپ
they are in full retreat
U
سخت عقب نشینی می کنند
setbacks
U
نیروی عقب نشینی توپ
recoil
U
عقب نشینی کردن توپ
long recoil
U
طول عقب نشینی زیاد
recoiling
U
عقب نشینی کردن توپ
hightail
U
باسرعت عقب نشینی کردن
recoils
U
عقب نشینی کردن توپ
back pressure
U
فشاراگزوز فشار عقب نشینی اگزوز
retreat
U
گوشه نشینی
[گروهی برای مدتی]
retire
U
عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
blench
U
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenched
U
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenches
U
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenching
U
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
retires
U
عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
The army had to retreat from the battlefield.
U
ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
recoil operated
U
مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
To draw in ones houns . Toback down . To retreat.
U
ماست ها را کیسه کردن ( عقب نشینی از روی ترس )
choke ring
U
رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
beauty is in the eyes of the beholder
<proverb>
U
اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
jet propulsion
U
نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
shoot the duck
U
حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
inclusus
U
گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
disengagement
U
جدا شدن ازدشمن عقب نشینی اختیاری قطع تماس با دشمن
gunner's rule
U
روش تخمین مسافت صحیح در تیراندازی با تیربار یاتفنگ بدون عقب نشینی
rifle
U
توپ بدون عقب نشینی خان تفنگ خان کشی کردن
rifles
U
توپ بدون عقب نشینی خان تفنگ خان کشی کردن
safety
U
اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
fall back
U
تغییر موضع به عقب دادن عقب نشینی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com