English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sparring partner U حریف مشت بازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hit U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
away U بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
croquet U بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
guard U چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guarding U چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guards U چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
safety U بازی بیلیارد دفاعی که گویها را در جای نامناسبی برای حریف باقی می گذاردضامن تفنگ
face off U رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
man up U بازی با یک نفر بیشتر از تعدادافراد حریف
open ice U قسمتی از محوطه بازی که حریف در ان نیست
outplay U بازی بهتر از حریف
playing the man U بازی با حریف
stroke hole U بخشی از بازی گلف که درانجا امتیاز اضافی به حریف ضعیف داده میشود
wrong-foot باعث بر هم خوردن تعادل حریف در یک بازی ورزشی شدن.
Other Matches
underhook U گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
head and arm U هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
loop U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under U گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
adversaries U حریف
rival U حریف
rivals U حریف
rivalling U حریف
rivalled U حریف
adversary U حریف
matches U حریف
rivaling U حریف
match U حریف
rivaled U حریف
foes U حریف
foe U حریف
d. cut d. U حریف
competitor U حریف
competitors U حریف
challengers U حریف
challenger U حریف
opponents U حریف
adversarial U حریف
opponent U حریف
round robin (tournament or contest) <idiom> U بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
targetting U سینه حریف
target U سینه حریف
adversaries U حریف کشتی
downfield U زمین حریف
shadowed U چسبیدن به حریف
swingman U همه فن حریف
adversary U حریف کشتی
shadowing U چسبیدن به حریف
shadows U چسبیدن به حریف
targeted U سینه حریف
targeting U سینه حریف
he was too much for me U من حریف او نبودم
targets U سینه حریف
deliver a series of blows U بمباران حریف
targetted U سینه حریف
head butt U با سر به حریف زدن
cope U حریف شدن
drop U جاگذاشتن حریف
opponents U حریف طرف
copes U حریف شدن
copings U حریف شدن
ends U زمین حریف
ended U زمین حریف
end U زمین حریف
opponent U حریف طرف
victim U حریف ضعیف
jacks of all trades U همه فن حریف
jack of all trades U همه فن حریف
sell a dummy U فریفتن حریف
razzle dazzle U فریفتن حریف
victims U حریف ضعیف
coped U حریف شدن
dropping U جاگذاشتن حریف
drops U جاگذاشتن حریف
dropped U جاگذاشتن حریف
i cannot manage him U حریف او نمیشوم
shadow U چسبیدن به حریف
charges U حمله به حریف
charge U حمله به حریف
away U زمین حریف
personal foul U خطای بدنی به حریف
dropped U پشت سر گذاشتن حریف دو
burn U امتیاز گرفتن از حریف
manage a person U حریف کسی شدن
burns U امتیاز گرفتن از حریف
onside U پا به توپ در زمین حریف
block U سدکردن غیرمجاز حریف
blocked U سدکردن غیرمجاز حریف
put the ball on the floor U رد کردن توپ از حریف
blocks U سدکردن غیرمجاز حریف
go behind U به پشت حریف رفتن
drop U پشت سر گذاشتن حریف دو
outroll U شکست دادن حریف
pattern offense U موضعگیری در برابر حریف
marks U نشانه کردن حریف
jink U فریب دادن حریف
they are well matched U حریف یکدیگر هستند
clinches U بغل کردن حریف
kukutsu dachi U ایستادن در مقابل حریف
clinching U بغل کردن حریف
kin geri U لگد به بیضه حریف
clinched U بغل کردن حریف
shut down U شکست دادن حریف
drops U پشت سر گذاشتن حریف دو
to stand up to one's opponent U با حریف روبرو شدن
stomach throw U افکندن حریف از پشت
dribbling U رد کردن توپ از حریف
dribbles U رد کردن توپ از حریف
dropping U پشت سر گذاشتن حریف دو
dribbled U رد کردن توپ از حریف
dribble U رد کردن توپ از حریف
mark U نشانه کردن حریف
clinch U بغل کردن حریف
deceiving U فریب دادن حریف
intercepting U قطع پاسکاری حریف
intercepted U قطع پاسکاری حریف
intercept U قطع پاسکاری حریف
lapped U رسیدن به حریف جلویی
lap U رسیدن به حریف جلویی
bluffs U حریف را از میدان درکردن
bluffing U حریف را از میدان درکردن
circle dodge U گریز از حریف در مسیرمنحنی
bluffed U حریف را از میدان درکردن
bluff U حریف را از میدان درکردن
intercepts U قطع پاسکاری حریف
scout U ارزیابی حریف اینده
utility U ذخیره همه فن حریف
deceives U فریب دادن حریف
deceived U فریب دادن حریف
deceive U فریب دادن حریف
hinders U مانع حریف شدن
hindering U مانع حریف شدن
action on the blade U تماس با شمشیر حریف
hindered U مانع حریف شدن
scouts U ارزیابی حریف اینده
hinder U مانع حریف شدن
scouted U ارزیابی حریف اینده
cut down U زمین زدن حریف
outclass U شکست فاحش حریف
assorted U همه فن حریف همسر
back sacrifice throw U افکندن حریف ازپشت
assault U حمله بدنی به حریف
outclassed U شکست فاحش حریف
outclasses U شکست فاحش حریف
outclassing U شکست فاحش حریف
assaults U حمله بدنی به حریف
assaulted U حمله بدنی به حریف
unanswered U همردیف نبودن حریف
deciding U نزدیک به دروازه حریف
draw U رویارویی دو حریف در اغار
draws U رویارویی دو حریف در اغار
He is jack of all trades . he can cope with any thing . U همه فن حریف است
interference U سد کردن غیرمجاز راه حریف
underdog U فرصت برد به حریف ندادن
bait the hole U گول زدن مدافع حریف
outside hook U فت پا و بهم زدن تعادل حریف
underdogs U فرصت برد به حریف ندادن
clothes line U ضبه زدن و انداختن حریف
dummies U گول زدن حریف در تجمع
hooking U سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
out of distance U دور بودن شمشیرباز از حریف
shut out U مانع پیروزی حریف شدن
dummy U گول زدن حریف در تجمع
shut off U بهم زدن نقشه حریف
simple leg ride U شگک خراب کردن حریف
shoulder block U سد کردن حریف با ضربه شانه
clothes lines U ضبه زدن و انداختن حریف
squeezing U سد کردن مدافع حریف با دونفر
bootleg U نوعی حمله با فریفتن حریف
squeezes U سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezed U سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeeze U سد کردن مدافع حریف با دونفر
slashes U چرخاندن چوب به طرف حریف
hand out U حریف دریافت کننده سرویس
gang tackle U با چند بازیگر حریف را فروداوردن
double touch U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
to overcrow one's rival U از پیروزی بر حریف شادی کردن
hip rool U تاباندن حریف از روی باسن
double hi U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
blank U ممانعت از امتیاز گیری حریف
hand U میلههای تسخیرشده حریف در پایان
slashing U چرخاندن چوب به طرف حریف
handing U میلههای تسخیرشده حریف در پایان
finger hold U خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
trompement U گریز شمشیرباز از ضربه حریف
unlap U یک دور به حریف نزدیکتر شدن
blankest U ممانعت از امتیاز گیری حریف
win by retirement U پیروزی با کنار رفتن حریف
holding and hitting U گرفتن حریف و ضربه زدن
hindering U جلوگیری از ضربه زدن حریف
hinders U جلوگیری از ضربه زدن حریف
hindered U جلوگیری از ضربه زدن حریف
parried U دفع کردن حمله حریف
parries U دفع کردن حمله حریف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com