English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
lost cause U جنبش یا آرمان از دست رفته
lost causes U جنبش یا آرمان از دست رفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
damped wave U موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
libration U جنبش ترازویی و حرکت موازنهای جنبش نمایان ماه
critical mach number U عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
resistance force U جنبش مقاومت یا جنبش ازادی بخش انقلابی
The sun has set (hadd set). U آفتاب رفته است ( رفته بود )
dwindling U رفته رفته کوچک شدن
dwindled U رفته رفته کوچک شدن
dwindle U رفته رفته کوچک شدن
to peter out U رفته رفته کوچک شدن
dwindles U رفته رفته کوچک شدن
thrawart U در رفته
gradually U رفته رفته
bit by bit <adv.> U رفته رفته
dislocated U در رفته
in process of time U رفته رفته
short tempered U از جا در رفته
by degrees <adv.> U رفته رفته
gradually <adv.> U رفته رفته
by inches U رفته رفته
frenetical U از جا در رفته
departed U رفته
inchmeal U رفته رفته
retreating forehead U پیشانی تو رفته
red-hot U ازجادر رفته
unbridle U مهاردر رفته
emaciated U گوشت رفته
it has escaped my remembrance U از خاطرم رفته
deep-set U فرو رفته
averaged U روی هم رفته
overalls U رویهم رفته
truncated soil U خاک رو رفته
gone <adj.> U از دست رفته
overall U رویهم رفته
frantic U ازکوره در رفته
consumptive U تحلیل رفته
all in all U روی هم رفته
all told U روی هم رفته
first and last U روی هم رفته
extinct U ازبین رفته
averagly U روی هم رفته
day a day U روی هم رفته
iam bored U حوصله ام سر رفته
he knew that i had gone U او میدانست که من رفته ام
i have been to paris U پاریس رفته ام
madding U از کوره در رفته
pulled U تحلیل رفته
sunken U فرو رفته
consumptives U تحلیل رفته
on average [on av.] U روی هم رفته
frenzied U ازجا در رفته
in the lump U روی هم رفته
off shade U رنگ رفته
cavetto U [پخی تو رفته]
in the a U روی هم رفته
on a par U روی هم رفته
windswept U بر باد رفته
defunct U ازبین رفته
I'm glad he's gone. U خوشحالم که او رفته.
smudgier U رنگ و رو رفته
exhausted U تحلیل رفته
averaged U روی هم رفته
averages U روی هم رفته
averaging U روی هم رفته
deployed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
by and large <idiom> U روی هم رفته
chafed U پوست رفته
overseen U غلط رفته
jitters U از کوره در رفته
weatherbeaten U رنگ و رو رفته
smudgy U رنگ و رو رفته
away U غایب رفته
average U روی هم رفته
neater U شسته و رفته
neatest U شسته و رفته
installed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
pallid U رنگ رفته
smudgiest U رنگ و رو رفته
applied <adj.> <past-p.> U بکار رفته
altogether U روی هم رفته
neat U شسته و رفته
inserted <adj.> <past-p.> U بکار رفته
appointed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
stock-still U بی جنبش
kinesodic U جنبش بر
stirrings U جنبش
stock still U بی جنبش
stirs U جنبش
vibration U جنبش
rocked U جنبش
movement U جنبش
motion U جنبش
immotile U بی جنبش
inactive U بی جنبش
libration U جنبش
astir U در جنبش
leger or ledger U بی جنبش
rocks U جنبش
rock U جنبش
kinesthesis U حس جنبش
motioning U جنبش
heartbeat U جنبش
heartbeats U جنبش
on the move U در جنبش
inanition U جنبش
stirred U جنبش
the r. U جنبش
rising U جنبش
actions U جنبش
oscillation U جنبش
oscillations U جنبش
rocking U جنبش
motions U جنبش
action U جنبش
locomotion U جنبش
mobility U جنبش
jiggle U جنبش
passively U بی جنبش
vibratility U جنبش
vibrational U جنبش
awakening U جنبش
swing U جنبش
immobile U بی جنبش
jiggled U جنبش
jiggles U جنبش
jiggling U جنبش
swings U جنبش
kinesis U جنبش
motioned U جنبش
bustles U جنبش
bustled U جنبش
bustle U جنبش
stir U جنبش
we cannot undo the past U اب رفته بجوی برنمیگردد
neat U شسته و رفته مرتب
neater U شسته و رفته مرتب
what is done cannot be undone U اب رفته بجوی برنمیگردد
immersed in debt U فرو رفته در فرض
forged side U سطح فرو رفته
furibund U اشفته ازجادر رفته
you are mistaken U خطا رفته اید
neatest U شسته و رفته مرتب
he is off to the war U رفته است به جنگ
tacky U رنگ ورو رفته
lost chain U زنجیره از دست رفته
he must have gone U باید رفته باشد
power U توان از دست رفته
powered U توان از دست رفته
Have you been there recently (lately) U تازگیها آنجا رفته ای ؟
I feel pins and needles in my foot. U پایم خواب رفته
Vanished(shattered, dashed) hopes. U امیدها ی بر باد رفته
income forgone U درامداز دست رفته
lost U از دست رفته ضایع
washed up U بکلی تحلیل رفته
paler U رنگ رفته بی نور
retreating chin U چانه عقب رفته
palest U رنگ رفته بی نور
revendication U استردادزمین ازدست رفته
saddle nose U بینی فرو رفته
pale U رنگ رفته بی نور
go out the window <idiom> U اثرش از بین رفته
powering U توان از دست رفته
powers U توان از دست رفته
advanced pawn U پیاده پیش رفته
lorn U از دست رفته بربادرفته
sunken eyes U چشمان فرو رفته
ha-ha U دیوار فرو رفته
The child [kid,baby] has taken after her mother. بچه به مادرش رفته.
As limp as a rag. U شل واز حال رفته
He is on leave of absence . U مرخصی رفته است
kinesimometer U جنبش سنج
kinesimeter U جنبش سنج
kinesalgia U جنبش درمان
kinetoscope U جنبش نما
kinesiotherapy U جنبش درمانی
kinology U جنبش شناسی
psychokinesis U جنبش فراروانی
quiescently U بدون جنبش
reformation U نهضت جنبش
saltation U جنبش ناگهانی
uniform movement U جنبش یکسان
to youse to a U به جنبش انداختن
tremour U تکان جنبش
undulation U جنبش نوسانی
kymogram U جنبش نگاره
kymograph U جنبش نگار
labor movement U جنبش کارگری
libration U جنبش ترازویی
libration U جنبش موازنهای
life blood U جنبش بی اخبار
mass movement U جنبش تودهای
paratonic U از جنبش بازدارنده
photokinesis U نور جنبش
movableness U جنبش پذیری
move U جنبش تکان
jar U تکان جنبش
tremor U تکان جنبش
tremors U تکان جنبش
braid U جنبش جهش
braided U جنبش جهش
braids U جنبش جهش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com