Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
locomotion
U
جابه جایی حرکتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
translocation
U
جابه جایی
transposition
U
جابه جایی
shifts
U
جابه جایی
shifted
U
جابه جایی
shift
U
جابه جایی
displacement
U
جابه جایی
displacement of affect
U
جابه جایی عاطفه
drive displacement
U
جابه جایی سائق
transposition of affect
U
جابه جایی عاطفه
synaesthesia
U
جابه جایی حسی
synesthesia
U
جابه جایی حسی
locomotor behavior
U
رفتار جابه جایی
exchange
U
جابه جایی داده بین دو محل
exchanged
U
جابه جایی داده بین دو محل
exchanges
U
جابه جایی داده بین دو محل
exchanging
U
جابه جایی داده بین دو محل
rug delivery
U
[جابه جایی و حمل فرش به محل خرید یا فروش]
dump
U
جابه جایی داده از یک وسیله یافضای ذخیره سازی به چاپگر
transposition
U
جابه جا سازی
undercutting of commutator
U
تراشیدن جابه جاگر
referred pain
U
درد جابه جا شده
referred sensation
U
احساس جابه جا شده
misbehaciour
U
بد حرکتی
dynamically
U
حرکتی
dynamic
U
حرکتی
immovability
U
بی حرکتی
enactive
U
حرکتی
stagnancy
U
بی حرکتی
hypokinetic
U
کم حرکتی
hypoergasia
U
کم حرکتی
motored
U
حرکتی
motor
U
حرکتی
motors
U
حرکتی
motor-
U
حرکتی
motor neuron
U
نورون حرکتی
visuo motor
U
دیداری- حرکتی
ideo motor
U
فکری- حرکتی
kinematic similarity
U
تشابه حرکتی
motoneuron
U
نورون حرکتی
motor area
U
ناحیه حرکتی
motor control
U
کنترل حرکتی
sensorimotor
U
حسی- حرکتی
quiescence
U
بی حرکتی خاموشی
psychomotor
U
روانی- حرکتی
premotor
U
پیش حرکتی
movement pattern
U
انگاره حرکتی
movement pattern
U
الگوی حرکتی
motor unit
U
واحد حرکتی
motor skill
U
مهارت حرکتی
motor path
U
گذرگاه حرکتی
motor nerve
U
عصب حرکتی
motor movement
U
عمل حرکتی
motor learning
U
یادگیری حرکتی
motor function
U
کارکرد حرکتی
motor development
U
رشد حرکتی
spatiomotor
U
فضایی- حرکتی
akathisia
U
بیقراری حرکتی
inaction
U
بی حرکتی بیهودگی
ataxia
U
ناهماهنگی حرکتی
kinetic energy
U
انرژی حرکتی
momentum
U
نیروی حرکتی
locomotory
U
ابتلاء اعضای حرکتی
psychomotor retardation
U
کندی روانی- حرکتی
dysmetria
U
اختلال حرکتی- تخمینی
motor aphasia
U
زبان پریشی حرکتی
motor education
U
تعلیم و تربیت حرکتی
motor perceptual region
U
ناحیه حرکتی- ادراکی
sensorimotor arc
U
قوس حسی- حرکتی
psychomotor agitation
U
بیقراری روانی- حرکتی
psychomotor tests
U
ازمونهای روانی- حرکتی
technomotorial skill
U
مهارت تکنیکی- حرکتی
locomotor
U
ابتلاء اعضای حرکتی
fine motor skills
U
مهارتهای حرکتی فریف
dead center
U
مرکز سکون و بی حرکتی
gross motor skills
U
مهارتهای حرکتی درشت
dynamic balance
U
تعادل و توازن حرکتی
ideo motor act
U
عمل فکری- حرکتی
brace scale of motor ability
U
مقیاس توانش حرکتی بریس
abducens nerve
U
عصب حرکتی خارجی چشم
oculomotor nerve
U
عصب حرکتی عمومی چشم
locomotory
U
دارای گرفتاری دراعضای حرکتی
purdue perceptual motor survey
U
ازمون ادراکی- حرکتی پردو
psychomotor stimulant
U
داروی محرک روانی- حرکتی
nervus oculomotorius
U
عصب حرکتی عمومی چشم
audiogravic illusion
U
خطای ادراکی حرکتی-شنیداری
nervus abducens
U
عصب حرکتی خارجی چشم
extrapyramidal motor system
U
دستگاه حرکتی برون هرمی
locomotor
U
دارای گرفتاری در اعضای حرکتی
audiogyral illusion
U
خطای ادراکی حرکتی-شنیداری
bender visual motor gestalt test
U
ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
visual bender motor gestalt test
U
ازمون طرح دیداری- حرکتی بندر
fixed bridge
U
پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
circulating
U
ثبات حرکتی که خروجی آن از طریق یک حلقه بسته به ورودی آن بر می گردد
n tuple
U
N جایی
inopportuneness
U
بی جایی
inopportunity
U
بی جایی
someplace
U
جایی
someplace
U
یک جایی
charnel house
U
جایی که
minx
U
زن هر جایی
wherever
U
جایی که
gas log
U
جایی که گازمیسوزد
scratch where it itches
U
هر جایی را که میخاردبخارانید
banal
U
همه جایی
commonplace
U
همه جایی
from the outside
U
از خارج
[از جایی]
immutability
U
پا بر جایی ثبات
attender
U
شخص حاضر در جایی
Somewhere in the darkness
U
جایی در میانی تاریکی
stand clear
U
جایی را ترک کردن
lie in wait
<idiom>
U
جایی قیم شدن
drop by
<idiom>
U
بازدید از کسی با جایی
to induct into a seat
U
در جایی برقرار کردن
come from
<idiom>
U
بومی جایی بودن
to install oneself in a place
U
در جایی برقرار شدن
come back
<idiom>
U
برگشتن به جایی که حالاهستی
make a beeline for something
<idiom>
U
با عجله به جایی رفتن
I have no place (nowhere) to go.
U
جایی ندارم بروم
to hunker down in a place
U
در جایی پناه بردن
to go about
U
ازجایی به جایی رفتن
somewheres
U
یک جایی دریک محلی
p.of the ways
U
جایی که بایدیکی ازچندچیزرابرگزید
somewhere
U
یک جایی دریک محلی
rettery
U
جایی که بذرک را می خیسانند
to stay overnight
U
مدت شب را
[جایی]
گذراندن
transient target
U
هدف موقت هدف درحال حرکتی که مدت کمی در میدان دید قرار می گیرد
productions
U
الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
production
U
الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
strict enclosure
U
انزوای سخت
[در آن حالت یا جایی]
to stay away from something
U
دور ماندن از چیزی یا جایی
to tow a vehicle
[to a place]
U
یدکی کشیدن خودرویی
[به جایی]
rotation about ...
U
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
to stay away from something
U
اجتناب کردن از چیزی یا جایی
to admit sombody
[into a place]
U
راه دادن کسی
[به جایی]
tourist trap
<idiom>
U
جایی که جذب توریست میکند
berthing
U
جایی که قایق به لنگربسته میشود
boarding house
U
جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
break fresh ground
<idiom>
U
از راهی تازه به جایی رسیدن
boarding houses
U
جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
lomomote
U
از جایی بجایی حرکت کردن
berths
U
جایی که قایق به لنگربسته میشود
i took up where he left
U
از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
i am at my wit's end
U
دیگر عقلم به جایی نمیرسد
berthed
U
جایی که قایق به لنگربسته میشود
to the best of ones ability
تا جایی که کسی توان آن را دارد
parting of the ways
U
جایی که باید یکی از چندچیزرابرگزید
on good turn deserves another
U
کاسه جایی رودکه بازاردقدح
out of one's element
<idiom>
U
جایی که به شخص تعلق ندارد
berth
U
جایی که قایق به لنگربسته میشود
get out from under
<idiom>
U
از جایی که شخص دوست نداردفرارکند
to turn around
U
برگشتن
[به جایی که از آنجا آمده اند]
to turn back
U
برگشتن
[به جایی که از آنجا آمده اند]
to head back
U
برگشتن
[از جایی که دراصل آمده اند]
there is time and place for everything
<proverb>
U
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
to languish
U
پژولیدن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
where no human foot can tread
جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
plate rack
U
جایی که بشقاب هامی گذارندخشک شود
to skive off early
[British English]
U
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
to decamp
U
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
to bar somebody from entering the place
U
مانع کسی وارد جایی شدن
stamping grounds
<idiom>
U
پاتق ،جایی که شخص بیشتراوقاتش را آنجاست
to keep the ball moving
U
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
to let the ball do the work
U
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
to send home
U
به خانه
[از جایی که آمده اند]
برگرداندن
bone-house
U
[جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
Mind your head!
U
مواظب سرت باش!
[که به جایی نخورد]
carried
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
to languish
U
ضایع شدن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
carrying
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carry
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carries
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
to languish
U
هرز رفتن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
to languish
U
فاسد شدن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
to ride on the bus
U
سوار اتوبوس شدن
[برای رفتن به جایی]
an accessible place
U
جایی که راه یافتن بدان ممکن است
pentarch
U
یکی از پنج تن مردمی که در جایی حکومت کنند
souvenir
U
یادگاری
[وقتی که کسی از جایی با خود می آورد]
One good turn deserves another .
U
کاسه جایی رود که باز آید قدح
breeding grounds
U
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
varicosity
U
جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
to a in
U
باجرات وبابیم مخاطره به جایی داخل شدن
tie down
<idiom>
U
منع کردنکسی درانجام کاری یارفتن به جایی
bone dry
U
جایی که نوشیدن مواد الکلی در آن قدغن است
breeding ground
U
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
to retire from
[to]
a place
U
از
[به]
جایی کناره گیری کردن
[یا منزوی شدن]
housebreaker
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
intruder
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
burglar
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
The library is the obvious place for the after-dinner hours.
U
کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.
to take the a
U
بلندی چیزیرا اندازه گرفتن ارتفاع جایی راپیمودن
hang up
<idiom>
U
جایی دردریافتی تلفن که باعث قطع تماس میشود
picklock
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
cat burglar
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
altar-stair
U
[بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
funny bone
<idiom>
U
جایی پشت آرنج که موقع ضربه سوزش وخارش میکند
no-show
<idiom>
U
شخصی که جایی را رزرو میکندولی نه آن را کنسل ونه آن را استفاده میکند
altar-steps
U
[بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
flag station
U
جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
overlapped
U
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlap
U
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com