English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rest U توقف فرمان ازاد
rests U توقف فرمان ازاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stand fast U فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
parade rest U فرمان ازاد
at ease U فرمان ازاد
t stop U روش توقف با گذاشتن پای ازاد بطور عمودی پشت اسکیت دیگر
ctrl break U در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna carta U فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta U فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off U فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering U دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
glide path U مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
steering U فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march U فرمان قدم رو فرمان پیش
guide on me U فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
close interval U فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close ranks U فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
computer controlled machine U دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
high sea U دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
guide left U فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
cancel check firing U فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
free enterprise U اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
pausing U توقف
interruptions U توقف
stopping U توقف
halts U توقف
stops U توقف
stoppage U توقف
stoppages U توقف
stand U توقف
pauses U توقف
interrupts U توقف
stop U توقف
pause U توقف
halt U توقف
paused U توقف
stopped U توقف
halted U توقف
suspension U توقف
suspensions U توقف
park U توقف
parked U توقف
flag stop U توقف
interrupt U توقف
insolvency U توقف
stopple U توقف
stop code U کد توقف
suspension of payment U توقف
tarriance U توقف
syncope U توقف
interrupting U توقف
parks U توقف
cessation U توقف
interruption U توقف
commorant U توقف
stoppage of the game U توقف بازی
ports of call U بندر توقف
ceases U ایست توقف
ceasing U ایست توقف
idle period U زمان توقف
sudden stoppage U توقف ناگهانی
suspensive U درحال توقف
thermal critical point U نقطه توقف
nonstop U بدون توقف
ceased U ایست توقف
cease U ایست توقف
parking place U جایگاه توقف
payment stopped U توقف پرداخت
until stop [up to the stop] U تا جای توقف
program stop U توقف برنامه
stayed U توقف مکث
stayed U توقف کردن
stay U توقف مکث
failure U توقف کردن
stop bit U بیت توقف
stop mechanism U مکانیزم توقف
no waiting U توقف ممنوع
no parking U توقف ممنوع
stop sign U علامت توقف
stopcock U وسیله توقف
lay by U منطقه توقف
lay-by U منطقه توقف
lay-bys U منطقه توقف
bar stop U توقف میله
halt instruction U دستورالعمل توقف
black induction U توقف القا
break key U کلید توقف
halting place U توقف گاه
failures U توقف کردن
stay U توقف کردن
slacks U توقف درحرکت
slackest U توقف درحرکت
continuously U بدون توقف
bankruptcies U توقف بازرگان
port of call U بندر توقف
parks U محل توقف
parked U محل توقف
bankruptcy U توقف بازرگان
park U محل توقف
stopcocks U وسیله توقف
slack U توقف درحرکت
closest U ایست توقف
break point U نقطه توقف
hemostasis U توقف خونریزی
dead halt U توقف مطلق
closer U ایست توقف
close U ایست توقف
closes U ایست توقف
to sojourn [formal] [in a place as a visitor] U توقف کردن
come down gracefully U توقف منضبط
down time U زمان توقف
carport U توقف گاه
stop instruction U دستورالعمل توقف
stop dead/cold <idiom> U سریع توقف کردن
off one's back <idiom> U توقف آزار رساندن
slow-down <idiom> U به توقف کامل نرسیدن
stop off <idiom> U توقف بین راه
cardiac arrest U توقف ناگهانی قلب
cardiac arrests U توقف ناگهانی قلب
blocks U توقف رویدادن چیزی
measure U توقف رخ دادن چیزی
whoa U امر به توقف دادن
avast U ایست توقف کنید
a thorugh train U قطار بدون توقف
no end <idiom> U پی درپی بدون توقف
shut down point U نقطه توقف تولید
block U توقف رویدادن چیزی
blocked U توقف رویدادن چیزی
time in U ادامه بازی پس از توقف
hang-ups U معوق شدن توقف
hover U درحال توقف پر زدن
prevents U توقف رخ دادن چیزی
preventing U توقف رخ دادن چیزی
stopped U ایستادن توقف کردن
prevented U توقف رخ دادن چیزی
stopping U توقف انجام کار
stop U توقف انجام کار
stops U ایستادن توقف کردن
machine idle time U زمان توقف ماشین
machine down time U زمان توقف ماشین
stop U ایستادن توقف کردن
stopped U توقف انجام کار
prevent U توقف رخ دادن چیزی
stops U توقف انجام کار
hang up U معوق شدن توقف
pull up U توقف کردن [اتومبیل]
hang-up U معوق شدن توقف
hold back U توقف مانع شدن
termination U خاتمه دادن یا توقف
stopping U ایستادن توقف کردن
hovers U درحال توقف پر زدن
hovered U درحال توقف پر زدن
stop over U توقف کوتاه مدت
interactive U نقاط توقف را تنظیم کند
checks U خطا یا توقف کوچک در فرآیند
checked U خطا یا توقف کوچک در فرآیند
check U خطا یا توقف کوچک در فرآیند
hole high U توقف گوی در کنار سوراخ
give pause to <idiom> U باعث توقف وفکر شدن
jump stop U توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
hold U دریافت کردن گرفتن توقف
signal box U توقف گاه متصدی علائم
interval U توقف کوتاه بین دو عمل
signal boxes U توقف گاه متصدی علائم
snowplow U توقف با بردن پاشنه ها بعقب
protect U توقف آسیب دیدن چیزی
protecting U توقف آسیب دیدن چیزی
protects U توقف آسیب دیدن چیزی
holds U دریافت کردن گرفتن توقف
hangup U توقف ناگهانی برنامه جاری
nonprogrammed halt U توقف برنامه ریزی نشده
lie to U درجهت باد توقف کردن
lay over U در نیمه راه توقف کردن
outer fix U محوطه توقف خارجی هواپیما
stopping U توقف منزلگاه بین راه
dwell U محل توقف توقفگاه استراحت
to stop [doing something] U توقف کردن [از انجام کاری]
stopped U توقف منزلگاه بین راه
powers U توقف منبع تغذیه الکتریکی
dwelled U ساکن شدن زمان توقف
intercity train U قطار بین شهری با توقف
dwell U ساکن شدن زمان توقف
stop U توقف منزلگاه بین راه
power U توقف منبع تغذیه الکتریکی
dwelled U محل توقف توقفگاه استراحت
dwells U ساکن شدن زمان توقف
adjustable stop U توقف قابل تنظیم [مهندسی]
dwells U محل توقف توقفگاه استراحت
powered U توقف منبع تغذیه الکتریکی
powering U توقف منبع تغذیه الکتریکی
stops U توقف منزلگاه بین راه
continuous U آنچه بدون توقف ادامه یابد
jam U توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
stayer U کسی یا چیزی که توقف میکند نگاهدار
Does the train stop in London? U آیا قطار در لندن توقف دارد؟
bars U توقف مشخصی برای دستیابی به فایل
How long does the train stop here? U چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
stoplight U چراغ علامت توقف وسائط نقلیه
bar U توقف کسی برای انجام کاری
bar U توقف مشخصی برای دستیابی به فایل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com