English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
process U تهیه و تولید کردن
processes U تهیه و تولید کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
laying up U تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
purvey U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys U تهیه اذوقه تهیه سورسات
schematize U بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
pre engage U ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
castellation U تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
process U تهیه کردن
catering U تهیه کردن
blend U تهیه کردن
caters U تهیه کردن
administer U تهیه کردن
provision U تهیه کردن
prepare U تهیه کردن
prepares U تهیه کردن
preparing U تهیه کردن
provides U تهیه کردن
administers U تهیه کردن
blends U تهیه کردن
administering U تهیه کردن
provide U تهیه کردن
processes U تهیه کردن
administered U تهیه کردن
to find in U تهیه کردن
afford U تهیه کردن
supplied U تهیه کردن
procure U تهیه کردن
supply U تهیه کردن
procuring U تهیه کردن
procured U تهیه کردن
procures U تهیه کردن
catered U تهیه کردن
cater U تهیه کردن
supplying U تهیه کردن
affords U تهیه کردن
affording U تهیه کردن
afforded U تهیه کردن
orchestrated U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrates U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back-up U کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
back up U کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrate U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
enabling U تهیه کردن برای
whomp up U بسرعت تهیه کردن
gets U تهیه کردن فهمیدن
getting U تهیه کردن فهمیدن
get U تهیه کردن فهمیدن
triplicate U در سه نسخه تهیه کردن
bills U تهیه کردن صورتحساب
program U برنامه تهیه کردن
programs U برنامه تهیه کردن
prearrange U قبلا تهیه کردن
preparation U تهیه کردن اتش
preparations U تهیه کردن اتش
programmes U برنامه تهیه کردن
enable U تهیه کردن برای
enabled U تهیه کردن برای
enables U تهیه کردن برای
funded U تهیه وجه کردن
bill U تهیه کردن صورتحساب
fund U تهیه وجه کردن
programme U برنامه تهیه کردن
conserve U کنسرو تهیه کردن
extemporises U فورا تهیه کردن
effigy U تمثال تهیه کردن
conserved U کنسرو تهیه کردن
harnessing U اشیاء تهیه کردن
harnessed U اشیاء تهیه کردن
harness U اشیاء تهیه کردن
quadruplicate U در چهارنسخه تهیه کردن
conserving U کنسرو تهیه کردن
conserves U کنسرو تهیه کردن
effigies U تمثال تهیه کردن
extemporised U فورا تهیه کردن
to lay in a stock U موجودی تهیه کردن
extemporize U فورا تهیه کردن
extemporising U فورا تهیه کردن
extemporized U فورا تهیه کردن
extemporizes U فورا تهیه کردن
extemporizing U فورا تهیه کردن
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
to serve the city with water U اب برای شهر تهیه کردن
draft U تهیه کردن پیش نویس
financed U بودجه چیزی را تهیه کردن
bossing U نقش برجسته تهیه کردن
drafted U تهیه کردن پیش نویس
bossed U نقش برجسته تهیه کردن
circumstantiate U امارات لازمه را تهیه کردن
financing U بودجه چیزی را تهیه کردن
bosses U نقش برجسته تهیه کردن
finances U بودجه چیزی را تهیه کردن
boss U نقش برجسته تهیه کردن
to raise funds U تهیه وجه یاسرمایه کردن
scabble U زمخت وناصاف تهیه کردن
finance U بودجه چیزی را تهیه کردن
mush U حریره اردذرت تهیه کردن
to draw up U تهیه کردن درصف اوردن
drafts U تهیه کردن پیش نویس
aminister U تهیه کردن بکار بردن
handwrite U نسخه خطی تهیه کردن
to provide for old age U برای پیری تهیه کردن
munition U تدارکات جنگ افزار تهیه کردن
preparative U تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
develops U توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
develop U توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
outlined U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
financed U علم دارایی تهیه پول کردن
finances U علم دارایی تهیه پول کردن
finance U علم دارایی تهیه پول کردن
outlines U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
financing U علم دارایی تهیه پول کردن
revictual U دوباره غذا یا خواربار تهیه کردن
outlining U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outline U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
mekeready U تهیه واماده کردن فرم وصفحه و گراور
mekeready U وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
formulation U تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
financed U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
furnishes U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishing U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
finance U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
furnish U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
finances U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financing U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
procurement U تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
bookings U نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
booking U نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
furnishes U مزین کردن تهیه کردن
To make reservations. To book seats. U جا تهیه کردن ( رزرو کردن )
furnish U مزین کردن تهیه کردن
makes U تهیه کردن طرح کردن
make U تهیه کردن طرح کردن
put out U تهیه کردن اشفته کردن
furnishing U مزین کردن تهیه کردن
to draw out U تهیه کردن طرح کردن
procreating U تولید کردن
procreate U تولید کردن
procreates U تولید کردن
procreated U تولید کردن
generates U تولید کردن
produces U تولید کردن
supplied U تولید کردن
generated U تولید کردن
generation U تولید کردن
fetch up U تولید کردن
productions U تولید کردن
generating U تولید کردن
generate U تولید کردن
beget U تولید کردن
begets U تولید کردن
begetting U تولید کردن
generations U تولید کردن
supplying U تولید کردن
manufactures U تولید کردن
manufactured U تولید کردن
manufacture U تولید کردن
production U تولید کردن
raises U تولید کردن
ingenerate U تولید کردن
inbreed U تولید کردن
bring forward U تولید کردن
turn out U تولید کردن
put out <idiom> U تولید کردن
raise U تولید کردن
begat U تولید کردن
produce U تولید کردن
produced U تولید کردن
supply U تولید کردن
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
generates U حاصل کردن تولید نیرو کردن
generate U حاصل کردن تولید نیرو کردن
generated U حاصل کردن تولید نیرو کردن
generating U حاصل کردن تولید نیرو کردن
set up U اقامه یا طرح کردن تولید کردن
engender U تولید نسل کردن
produced U تولید کردن محصول
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com