Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fascia plate
U
تابلوی مقابل دریک وسیله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
LCD
U
چاپگر کاغذ که از تابلوی CCD در مقابل نور روشن استفاده میکند تا تصاویری را روی رسانه حساس به عکس نشان دهد. تابلوی CCD عبور نور را متوقف میکند بجز در پیکس هایی که تصور را شرح می دهند
senses
U
روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sense
U
روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sensed
U
روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
block stowage loading
U
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
casualty board
U
تابلوی نمودار ضایعات یکان تابلوی تلفات
chains
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor
U
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
switchboards
U
تابلوی برق
feeder panel
U
تابلوی تغذیه
fuse panel
U
تابلوی فیوز
switchboard
U
تابلوی برق
switch board
U
تابلوی برق
status board
U
تابلوی وضعیت
panel board
U
تابلوی برق
panel
U
تابلوی برق
distribution pannel
U
تابلوی تقسیم
distribution panel
U
تابلوی توزیع
built in panel
U
تابلوی نصب
panels
U
تابلوی برق
control panel
U
تابلوی کنترل
control panel
U
تابلوی فرمان
control pannel
U
تابلوی فرمان
control pannel
U
تابلوی دستگاهها
control pannel
U
تابلوی کنترل
scoreboards
U
تابلوی امتیازات
scoreboard
U
تابلوی امتیازات
demonstration chessboard
U
تابلوی نمایش
distribution board
U
تابلوی اتصالات
boarded
U
تابلوی امتیازات
bulletin board
U
تابلوی اعلانات
bulletin boards
U
تابلوی اعلانات
maintenance panel
U
تابلوی نگهداشت
operating panel
U
تابلوی عملکرد
notice board
U
تابلوی خبری
board
U
تابلوی امتیازات
front panel
U
تابلوی جلو دار
switchboards
U
تابلوی کلید برق
maneuvering board
U
تابلوی حرکات ناوها
accumulator switchboard
U
تابلوی اتصالات اکومولاتور
control panel device
U
ابزار تابلوی کنترل
central control panel
U
تابلوی مرکزی کنترل
cdev
U
دستگاه تابلوی کنترل
patch panel
U
تابلوی سرهم بندی
switchboard
U
تابلوی کلید برق
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
maneuvering board
U
تابلوی نمایش مانور ناوها
instrument board
U
تابلوی وسائل اندازه گیری
status board
U
تابلوی نشان دهنده وضعیت
To fake an oil – painting .
U
یک تابلوی نقاشی قلابی درست کردن
sysop
U
فردی که تابلوی اعلانات الکترونیکی را راه اندازی میکند سیساپ
in an instant
U
دریک ان
derricks
U
دریک
derrick
U
دریک
panels
U
تابلوی عقب کامپیوتر که اتصالات به رسانههای جانبی مثل صفحه کلید
acoustic
U
تابلوی صوتی که پشت رسانه برای کاهش صدا قرار دارد
alert
U
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alerted
U
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alerts
U
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
panel
U
تابلوی عقب کامپیوتر که اتصالات به رسانههای جانبی مثل صفحه کلید
sedentary
U
مقیم دریک جا
in an instant
U
دریک لحظه
en bloc
U
دریک بلوک
on one occasion
U
دریک موقع
swinging derrick
U
دریک گردان
standing derrick
U
دریک ثابت
on a par
U
دریک تراز
crawlers
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous
U
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawler
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
looped
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contention
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral
U
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
connectivity
U
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
devices
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in
U
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
device
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
simulate
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain
U
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
tie down
U
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulating
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
beside
U
دریک طرف بعلاوه
somewheres
U
یک جایی دریک محلی
aline
U
دریک رشته قراردادن
out of step
<idiom>
U
دریک گام نبودن
partly
U
نسبتا دریک جزء
somewhere
U
یک جایی دریک محلی
run in the family/blood
<idiom>
U
دریک سطح بودن
rub elbows/shoulders
<idiom>
U
دریک سطح بودن
pitcherful
U
انچه دریک سبوجابگیرد
trainer
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof
U
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainers
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
colocate
U
دریک مکان قرار دادن
in a crack
U
دریک چشم بهم زدن
pent up
U
دریک جا نگاه داشته شده
batches
U
مقدار نان دریک پخت
ledger bait
U
که دریک جا روی نگاه دارند
polynya
U
منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
coinciding
U
دریک زمان اتفاق افتادن
batch
U
مقدار نان دریک پخت
coincides
U
دریک زمان اتفاق افتادن
coincided
U
دریک زمان اتفاق افتادن
coincide
U
دریک زمان اتفاق افتادن
polynia
U
منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
coincident
U
واقع شونده دریک وقت
easy does it
<idiom>
U
دریک چشم بهم زدن
collinear
U
دریک خط مستقیم واقع شونده
chorus girl
U
زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
chorus girls
U
زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
align
U
دریک ردیف قرار گرفتن
cartful
U
انچه دریک گاری جا بگیرد
aligned
U
دریک ردیف قرار گرفتن
capful
U
انچه دریک کلاه جابگیرد
aligning
U
دریک ردیف قرار گرفتن
have one's ass in a sling
<idiom>
U
دریک وضع نا مساعد بودن
aligns
U
دریک ردیف قرار گرفتن
text book
U
کتاب اصلی دریک موضوع
textbook
U
کتاب اصلی دریک موضوع
textbooks
U
کتاب اصلی دریک موضوع
daisy chain
U
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication
U
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
docking
U
ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
gigahertz
U
فرکانس یک بیلیون دفعه دریک ثانیه
gyle
U
مقدارابجوی که دریک وهله ساخته میشود
concurrent
U
دریک وقت واقع شونده موافق
palmful
U
انقدرکه دریک کف دست جای گیرد
hinge joint
U
مفصلی که دریک سطح حرکت کند
pointsman
U
عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
laser
U
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers
U
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters
U
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter
U
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
bicipital
U
تقسیم شونده بدو قسمت دریک انتها
broadsides
U
توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
play footsie
<idiom>
U
باهمکارخود لاس زدن مخصوصا دریک جو سیاسی
broadside
U
توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
outputs
U
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output
U
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
simulator
U
برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
simulators
U
برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
devices
U
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
U
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
catalysis
U
اثر مجاورت جسمی دریک فعل وانفعال شیمیایی
haul
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauls
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauled
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
ice time
U
مجموع مدت بازی بازیگر دریک مسابقه یا در یک فصل
coextensive
U
باهم دریک زمان ویک مکان بسط یافته
retrospective search
U
جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
rotate
U
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
side tone
U
انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
farrow
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
run around
U
تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده
rotated
U
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
coriolis acceleration
U
شتاب یک ذره که دریک دستگاه مختصات شتابدار درحرکت است
farrows
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
ledger blade
U
تیغه پارچه بری که دریک جاایستاده و پره گردنده دارد
rotates
U
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
happy family
U
دستهای ازجانوران جوربجورکه دریک قفس باهم زندگی میکنند
farrowing
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrowed
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
role indicator
U
نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
communication
U
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dual capable
U
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
from pillar to post
U
ازیک وسیله به وسیله دیگر
holding pattern
U
کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
diachrony
U
تغییراتی که در ادوار مختلف تاریخ دریک زبان یک ملت پدید می اید
turning point
U
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning points
U
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
handshakes
U
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking
U
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake
U
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable
U
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycle
U
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled
U
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles
U
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
routing
U
لیست انتخابهای مط لوب دریک مسیر برای پیام ذخیره شده در router
best angle of climb airspeed
U
سرعتی در هواپیما که بیشترین افزایش ارتفاع دریک نقطه معین را سبب میشود
fore
<adv.>
U
در مقابل
anti
U
در مقابل
at front
<adv.>
U
در مقابل
in front
<adv.>
U
در مقابل
versus
U
در مقابل
in the front
<adv.>
U
در مقابل
at the front
<adv.>
U
در مقابل
at the fore
<adv.>
U
در مقابل
opposite
U
مقابل
opposites
U
مقابل
in consideration of
U
در مقابل
versus prep
U
در مقابل
as opposed to
U
در مقابل
titles
U
مقابل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com