Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rain check
U
بلیط مجانی یا مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rain check
<idiom>
U
بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
charges
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement
U
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerate
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
franks
U
مجانی
frees
U
مجانی
franking
U
مجانی
gratuitous
U
مجانی
frankest
U
مجانی
franker
U
مجانی
franked
U
مجانی
frank
U
مجانی
freeing
U
مجانی
free of charge
U
مجانی
free of cost
U
مجانی
free of expense
U
مجانی
honorary
U
مجانی
free
U
مجانی
freed
U
مجانی
delivery free
U
حمل مجانی
free shipping
<adj.>
U
ارسال مجانی
gratuitousness
U
مجانی بودن
free of shipping costs
<adj.>
U
ارسال مجانی
free of forwarding costs
<adj.>
U
ارسال مجانی
quarters in kind
U
مسکن مجانی
freeboard
U
غذاومنزل مجانی
free sample
U
نمونه مجانی
free list
U
صورت مجانی ها
free entrance
U
ورود مجانی
postage-free
<adj.>
U
ارسال مجانی
gratis
U
مجانی ازاد
to hitchhike
U
مجانی سوار شدن
complimentary supply
U
خدمات یا کلاهای مجانی
gratuitous
U
غیر معوض مجانی
to hitch
U
مجانی سوار شدن
pay patient
U
مریض غیر مجانی
freed
U
بطور مجانی ازادکردن
to go backpacking
U
مجانی سوار شدن
freeing
U
بطور مجانی ازادکردن
free
U
بطور مجانی ازادکردن
frees
U
بطور مجانی ازادکردن
ragged school
U
اموزشگاه مجانی برای بچههای بینوا
There is no harm in trying.
U
امتحانش مجانی است (ضرر ندارد )
knight service
U
تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
passes
U
بلیط
tickets
U
بلیط
passed
U
بلیط
pass
U
بلیط
ticket
U
بلیط
elder hard
U
سر بلیط
stubbed
U
ته بلیط کوتوله
stub
U
ته بلیط کوتوله
tickets
U
بلیط منتشرکردن
rain check
U
بلیط باران
meal tickets
U
بلیط غذا
deadhead
U
بی بلیط سفرکردن
commutation ticket
U
بلیط با تخفیف
season ticket
U
بلیط فصلی
season tickets
U
بلیط فصلی
return ticket
U
بلیط دوسره
trip ticket
U
بلیط مسافرت
booking clerk
U
بلیط فروش
return tickets
U
بلیط دوسره
meal ticket
U
بلیط غذا
tokens
U
بلیط ورود
hares
U
مسافر بی بلیط
token
U
بلیط ورود
ticket
U
بلیط منتشرکردن
stubs
U
ته بلیط کوتوله
hare
U
مسافر بی بلیط
complimentary
U
بلیط افتخاری
stubbing
U
ته بلیط کوتوله
8 oclock sharp . On the stroke of 8.
U
بلیط دوسره
ticket
U
بلیط دار کردن
day return
U
بلیط رفتو برگشت
card
U
کارت ویزیت بلیط
cards
U
کارت ویزیت بلیط
to queue
[line]
up for tickets
U
برای بلیط در صف ایستادن
tickets
U
بلیط دار کردن
box office
U
باجه بلیط فروشی
box offices
U
باجه بلیط فروشی
return ticket
U
بلیط رفت و برگشت
show your ticket to him
U
بلیط خودراباونشان دهید
deadhead
U
کسیکه بدون بلیط سوار
bookable
U
بلیط هواپیما-صندلیتئاتر رزروشده
box office
U
گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
grille
U
شبکه پنجره کوچک بلیط فروشها
grilles
U
شبکه پنجره کوچک بلیط فروشها
box offices
U
گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
show him your ticket
U
بلیط خودرا باو نشان دهید
this ticket admits one
U
با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
There are no tickets available for tonight .
U
بلیط برای امشب موجود نیست
There are a few tickets left for tonight .
U
چند بلیط برای امشب مانده
travel agent
U
بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
travel agents
U
بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
sell-out
U
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell out
U
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-outs
U
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
fare dodger
U
کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
gatecrashers
U
کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
gatecrasher
U
کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
bleacher
U
کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
further on
U
مجدد
renewed
U
مجدد
seconding
U
مجدد
furthermore
U
مجدد
second
U
مجدد
seconded
U
مجدد
reflorescence
U
مجدد
further
U
مجدد
furthered
U
مجدد
furthering
U
مجدد
furthers
U
مجدد
seconds
U
مجدد
recurrence
U
رویدادن مجدد
reinforcement
U
وضع مجدد
reassurances
U
اطمینان مجدد
after shrinkage
U
انقباض مجدد
retread process
U
تعمیر مجدد
comeback
U
دستیابی مجدد
reproduction
U
تولید مجدد
replenishing
U
تدارک مجدد
reproductions
U
تولید مجدد
recurrences
U
رویدادن مجدد
restatement
U
بیان مجدد
re-runs
U
نمایش مجدد
reassurance
U
اطمینان مجدد
recreations
U
خلق مجدد
recreation
U
خلق مجدد
replenishes
U
پرکردن مجدد
replenishes
U
تدارک مجدد
replenishing
U
پرکردن مجدد
replenished
U
پرکردن مجدد
reconviction
U
محکومیت مجدد
retaking
U
گرفتن مجدد
retakes
U
گرفتن مجدد
retake
U
گرفتن مجدد
re-running
U
نمایش مجدد
re-run
U
نمایش مجدد
re-ran
U
نمایش مجدد
retaken
U
گرفتن مجدد
reconditioning
U
تعمیر مجدد
comebacks
U
دستیابی مجدد
renegotiation
U
مذاکره مجدد
replenished
U
تدارک مجدد
reexport
U
صادرات مجدد
recompile
U
کامپایل مجدد
recaption
U
توقیف مجدد
reapparition
U
فهور مجدد
reallocation
U
تخصیص مجدد
reactivation
U
فعالیت مجدد
re establishment
U
تاسیس مجدد
reformat
U
فرمت مجدد
re claim
U
تقاضای مجدد
re attachment
U
توقیف مجدد
reconversion
U
گرایش مجدد
reconveyance
U
اعاده مجدد
recoupment
U
کسب مجدد
reentrance
U
دخول مجدد
reenlistment
U
سربازگیری مجدد
reeducation
U
تربیت مجدد
reebtry
U
تملک مجدد
reebtry
U
ورود مجدد
redirection
U
راهنمایی مجدد
rededication
U
تقدیم مجدد
rededication
U
اهدا مجدد
recrystallization
U
تبلور مجدد
regelation
U
انجماد مجدد
regeneracy
U
تولید مجدد
resale
U
حراج مجدد
reshipment
U
حمل مجدد
resorption
U
مکیدن مجدد
crossecheck
U
مقابله مجدد
restart
U
شروع مجدد
resupply
U
اماد مجدد
resurvey
U
بررسی مجدد
retransmission
U
مخابره مجدد
resale
U
فروس مجدد
rerun
U
اجرای مجدد
republication
U
انتشار مجدد
reinfection
U
عفونت مجدد
reebtry
U
دخول مجدد
reinsurance
U
بیمه مجدد
reintegration
U
استقرار مجدد
reinterpretation
U
تفسیر مجدد
remotion
U
حرکت مجدد
renascence
U
زندگی مجدد
reoccur
U
فهور مجدد
reporduce
U
تولید مجدد
retransmission
U
ارسال مجدد
reissues
U
چاپ مجدد
rallies
U
اجتماع مجدد
reloads
U
بارکردن مجدد
readjustment
U
سازگاری مجدد
readjustments
U
سازگاری مجدد
retrial
U
ازمایش مجدد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com