English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to choke down U بزحمت دردل نگهداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
double mind U دردل
sustained U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
in ones heart U دردل خود
To bottle up ones anger. U خشم خود را دردل نگاهداشتن
it filled their hearts with t U ترس زیاد دردل انها انداخت
I spoke my mind. U آنچه دردل داشتم بزبان آوردم
barely <adv.> U بزحمت
laboriously U بزحمت
just [enough] <adv.> U بزحمت
arduously U بزحمت
to get oneself into trouble U بزحمت افتادن
worry out U بزحمت حل کردن
tug U بزحمت کشیدن
tugged U بزحمت کشیدن
hardly U مشکل بزحمت
with d. U بسختی بزحمت
tugs U بزحمت کشیدن
to get into trouble U بزحمت افتادن
tugging U بزحمت کشیدن
to struggle through U بزحمت رد شدن
elaborating U بزحمت درست شده
elaborates U بزحمت درست شده
to tug at the oar U بزحمت پارو زدن
elaborate U بزحمت درست شده
traipses U بزحمت راه رفتن
to lead a person a d. U کسیرا بزحمت انداختن
traipsed U بزحمت راه رفتن
traipsing U بزحمت راه رفتن
traipse U بزحمت راه رفتن
elaborated U بزحمت درست شده
He escaped by the skin of his teeth. U بزحمت جانش رانجات داد
to spell out U بزحمت خواندن یا هجی کردن
scramble U بزحمت جلو رفتن تلاش
to scramble a victory U بزحمت برنده [پیروز] شدن
scrambling U بزحمت جلو رفتن تلاش
scrambles U بزحمت جلو رفتن تلاش
scrambled U بزحمت جلو رفتن تلاش
to wriggle one's way U بزحمت ازمیان گروهی بیرون امدن
to thrash out the truth U حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
preserve U نگهداشتن
retain U نگهداشتن
preserves U نگهداشتن
bate U نگهداشتن
preserving U نگهداشتن
sustained U نگهداشتن
sustain U نگهداشتن
retention U نگهداشتن
hold on U نگهداشتن
imprisons U نگهداشتن
imprisoning U نگهداشتن
imprison U نگهداشتن
retains U نگهداشتن
retaining U نگهداشتن
retained U نگهداشتن
sustains U نگهداشتن
to take into custody U نگهداشتن
holds U نگهداشتن
hold U نگهداشتن
saved U نگهداشتن
saves U نگهداشتن
reserving U نگهداشتن
reserve U نگهداشتن
reserves U نگهداشتن
save U نگهداشتن
to keep in d. U نگهداشتن
to hold in restraint U نگهداشتن
chins U زیرچانه نگهداشتن
chin U زیرچانه نگهداشتن
have custody of U امانت نگهداشتن
fid U بامیله نگهداشتن
lock U محکم نگهداشتن
locks U محکم نگهداشتن
hold over <idiom> U طولانی نگهداشتن
count out <idiom> U بیرون نگهداشتن
station keeping U در خط نگهداشتن ناو
preserve U باقی نگهداشتن
retraining U نگهداشتن در ندامتگاه
sabbattize U سبت نگهداشتن
preserves U باقی نگهداشتن
preserving U باقی نگهداشتن
tong U باانبر نگهداشتن
snubs U نگهداشتن طناب
snubbing U نگهداشتن طناب
snub U نگهداشتن طناب
secures U محکم نگهداشتن
snubbed U نگهداشتن طناب
secure U محکم نگهداشتن
l support U نگهداشتن بصورت زاویه
keep up <idiom> U درشرایط عالی نگهداشتن
To hold (keep) a secret close to ones chest. U رازی درسینه نگهداشتن
desiccate U در جای خشک نگهداشتن
to block a ball U نگهداشتن توپ در بازی
locked up U زیر قفل نگهداشتن
wage freeze U ثابت نگهداشتن دستمزد
propping U نگهداشتن پشتیبانی کردن
propped U نگهداشتن پشتیبانی کردن
prop U نگهداشتن پشتیبانی کردن
grabbing U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
floats U روی اب نگهداشتن شناور
grabs U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
floated U روی اب نگهداشتن شناور
surge U تحت کشش نگهداشتن
restrains U نگهداشتن مهار کردن
float U روی اب نگهداشتن شناور
restraining U نگهداشتن مهار کردن
hold U نگهداشتن پناهگاه گرفتن
surged U تحت کشش نگهداشتن
maintained U نگهداشتن برقرار داشتن
maintains U نگهداشتن برقرار داشتن
holds U نگهداشتن پناهگاه گرفتن
maintain U نگهداشتن برقرار داشتن
grab U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbed U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
surges U تحت کشش نگهداشتن
restrain U نگهداشتن مهار کردن
trachle U تصادم کردن خسته کردن بزحمت انداختن
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
card up one's sleeve <idiom> U برای روز مبادا نگهداشتن
tally U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallies U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallied U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
to safeguard [against] U امن نگهداشتن [علیه] [در برابر]
safeguard U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarded U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarding U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguards U تامین کردن امن نگهداشتن
tallying U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
cross support U نگهداشتن بدن بحالت صلیب
preserve U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
To keep onesface ruddy by the slap it has receive. <proverb> U با سیلى صورت خود را سرخ نگهداشتن .
keep (someone) up <idiom> U باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
acquisitions U پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
acquisition U پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
heading hold U روش ثابت نگهداشتن سمت پرواز
stall feed U در طویله برای پروار شدن نگهداشتن
stay U سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
preserves U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserving U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
stayed U سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
boost control U سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر
lay to U قایق را درمسیر باد اوردن وثابت نگهداشتن
carry light U نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب
eat one's cake and have it too <idiom> U هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
screened U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
lie U نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lies U نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lied U نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
bolstered U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
screen U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screens U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screening, screenings U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
drag bunt U ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
batten U قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
watch guard U زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
bolsters U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolster U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
nothing to the right U دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
battens U قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
beechive spring U فلزی از جنس فولاد سخت برای نگهداشتن محل پرچ
still fishing U ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
capture U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
tees U منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
teeing U منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tee U منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
teed U منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
capturing U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
subsidy U حقوق گمرکی اشیا وارداتی و صادراتی معافیت مالیاتی تولیدکنندگان به منظور پایین نگهداشتن قیمتها
demurrage U بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
port U روزنه دید حمایل نگهداشتن تفنگ حمایل فنگ
stockade U جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stockades U جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
save face <idiom> U خرید آبرو ،نگهداشتن آبرو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com