English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
excel U برتری داشتن بر
excelled U برتری داشتن بر
excelling U برتری داشتن بر
excels U برتری داشتن بر
outclass U برتری داشتن بر
outclassed U برتری داشتن بر
outclasses U برتری داشتن بر
outclassing U برتری داشتن بر
to have the pull of U برتری داشتن بر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
outclass U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outguess U در حدس و گمان برتری داشتن بر
one up <idiom> U برتری داشتن
Other Matches
Excellencies U برتری
paramountey U برتری
Excellency U برتری
preemimence U برتری
predomination U برتری
pre eminence U برتری
sinistrality U چپ برتری
superiority U برتری
powering U برتری
powers U برتری
momentum U برتری
Majesties U برتری
Majesty U برتری
profit U برتری
profits U برتری
hegemony U برتری
power U برتری
vantage U برتری
unidextrality U یک سو برتری
transcendence or cy U برتری
trancscendent U برتری
supremacy U برتری
advantage U برتری
preponderance U برتری
powered U برتری
paramountcy U برتری
profited U برتری
beat out U برتری
priority U برتری
ecellency U برتری
privilege U برتری
transcendence U برتری
excellence U برتری
precedence U برتری
primacy U برتری
preferences U برتری
priorities U برتری
preference U برتری
influences U برتری تفوق
influencing U برتری تفوق
comparative advantage U برتری نسبی
supremacist U برتری گرای
absolute advantage U برتری مطلق
dextrality U راست برتری
head start U فرصت برتری
influenced U برتری تفوق
influence U برتری تفوق
cerebral dominance U سو برتری نیمکره مخ
best U برتری جستن
distinction U برتری ترجیح
antecede U برتری جستن
ascendance U تفوق برتری
supremacists U برتری گرای
head starts U فرصت برتری
distinctions U برتری ترجیح
predominance U برتری علو
transcend U برتری یافتن
transcending U برتری یافتن
transcends U برتری یافتن
handedness U دست برتری
hemispherical dominance U برتری نیمکره
lateral dominance U برتری جانبی
laterality U برتری جانبی
manual dominance U دست برتری
maritime lien U برتری دریایی
preminence U برتری علو
mixed cerebral dominance U برتری نامتمایز مخ
predominancy U برتری علو
outreach U برتری یافتن
outvie U برتری جستن از
overtop U برتری جستن از
fire superiority U برتری اتش
ocular dominance U چشم برتری
eye dominance U چشم برتری
superiority U برتری قوا
overrides U برتری جستن بر
override U برتری جستن بر
overridden U برتری جستن بر
overrode U برتری جستن بر
transcended U برتری یافتن
overmaster U برتری یافتن بر
headships U بزرگی برتری
prominence U پیشامدگی برتری
headship U بزرگی برتری
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
salience U جلو امدگی برتری
rate of time preference U نرخ برتری زمانی
anti air U ضد برتری هوایی دشمن
to gain a over U برتری یاتفوق جستن بر
humdinger U دارای برتری فاحش
pull U برتری جزئی و مختصر
upper hand U برتری دست بالا
manoptoscope U برتری سنج بینایی
pulls U برتری جزئی و مختصر
right handedness U دست راست برتری
saliency U جلو امدگی برتری
humdingers U دارای برتری فاحش
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
outdistancing U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
papalism U فرصاغراق امیزنسبت به برتری پاپ
out maneuver U برتری مانور پیدا کردن
teutonism U عقیده برتری نژادی المان
sovereignty U اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
look down on someone <idiom> U باحقارت واحساس برتری نگریستن
outdistanced U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistance U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistances U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
vantage ground U زمین دارای برتری اتش و دید
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
set up U جلو برتری حریف را گرفتن پاس به یار ازادتر
paragon U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragons U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
pan germanism U نظریه مبتنی بر برتری نژاد اریایی ژرمنی بر سایر نژادها
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
supremacy U برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
stand-offs U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
racism U اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
antiair warfare U جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
nationalist U طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
nationalists U طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
tug of war U مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
air superiority U برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air suprmacy U برتری کامل هوایی سیادت هوایی
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
prefer U ترجیح دادن برتری دادن
prefers U ترجیح دادن برتری دادن
preferring U ترجیح دادن برتری دادن
possessing U داشتن
own U داشتن
lack U کم داشتن
to have f. U تب داشتن
intercommon U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
to be feverish U تب داشتن
to have U داشتن
to possess U داشتن
redolence U بو داشتن
lacked U کم داشتن
wanted U کم داشتن
to go hot U تب داشتن
possess U داشتن
relieves U داشتن
owned U داشتن
possesses U داشتن
owning U داشتن
owns U داشتن
relieve U داشتن
want U کم داشتن
to hold a meeting U داشتن
relieving U داشتن
to be in a f. U تب داشتن
to hold U داشتن
lacks U کم داشتن
doubted U شک داشتن
bear U داشتن
doubts U شک داشتن
bears U داشتن
bear U در بر داشتن
have U داشتن
bears U در بر داشتن
having U داشتن
doubt U شک داشتن
lackvt U کم داشتن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com