English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unceasing U بدون وقفه
run on U بدون وقفه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
burst U انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
bursts U انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
continous U متصل متوالی بدون وقفه
continous type furnace U کوره نوع بدون وقفه
NetShow U سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای تامین صوت و تصویر روی اینترنت بدون وقفه یا اختلال در تصاویر
Other Matches
interrupt U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
transparently U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
pauses U وقفه
interruption U وقفه
interrupt U وقفه
stationed U وقفه
stations U وقفه
at a stretch U بی وقفه
cease U وقفه
hoid up U وقفه
hold back U وقفه
arrested U وقفه
suspensions U وقفه
paralysis U وقفه
interruptions U وقفه
suspension U وقفه
pausing U وقفه
abeyance U وقفه
paused U وقفه
pause U وقفه
hiatus U وقفه
discontinuance U وقفه
down time U وقفه
gap U وقفه
ceasing U وقفه
ceases U وقفه
gaps U وقفه
ceased U وقفه
station U وقفه
standstill U وقفه
breaks U وقفه
chasm U وقفه
break U وقفه
arrest U وقفه
arrests U وقفه
chasms U وقفه
desuetude U وقفه
abeyance or adeyancy U وقفه
dead lock U وقفه
interrupts U وقفه
blocks U وقفه
blocked U وقفه
block U وقفه
blocking U وقفه
stick U وقفه
deadlock U وقفه
jibs U وقفه
jibbed U وقفه
standstil U وقفه
unabated <adj.> U بی وقفه
uninterrupted U بی وقفه
jib U وقفه
interrupting U وقفه
stound U وقفه
jibbing U وقفه
interval U وقفه
program interrupt U وقفه برنامه
priority interrupt U وقفه اولویت
wind rocked out U وقفه تنفسی
interval U ایست وقفه
sticking voltage U ولتاژ وقفه
vectored interrupt U وقفه برداری
massed practice U تمرین بی وقفه
interrupt vector U بردار وقفه
nerve block U وقفه عصبی
interrupt driven U وقفه گرا
system interrupt U وقفه سیستم
interrupt handler U گرداننده وقفه
uninterrupted duty U کار بی وقفه
massed learning U یادگیری بی وقفه
machine interupption U وقفه ماشین
work stoppage U وقفه در کار
flashback U وقفه زمانی
affect block U وقفه عاطفه
continous cycle U دوره بی وقفه
betweentimes U درمدت وقفه
full stop U وقفه کامل
full stops U وقفه کامل
caesura U وقفه ایست
blocking period U دوره وقفه
time out U وقفه فاصله
external interrupt U وقفه خارجی
automatic interrupt U وقفه خودکار
flashbacks U وقفه زمانی
arm U خط وط وقفه فعال شده .
interrupts U حرکت دادن وقفه
short time rating U کار کردن با وقفه
interrupts U ناتوان کردن وقفه
parabiosis U وقفه رسانش عصبی
scanned interrupt U وقفه پویش شده
interrupting U ناتوان کردن وقفه
interrupting U حرکت دادن وقفه
machine check interrupt U وقفه مقابله ماشین
interrupt serrice routine U روال سرویس وقفه
interrupt U حرکت دادن وقفه
interrupt U ناتوان کردن وقفه
insolvency U وقفه در پرداخت دیون
disarms U ثیرات وقفه شدن
fall into abeyance U درحال وقفه افتادن
clock interrupt U وقفه زمان سنجی
disarmed U ثیرات وقفه شدن
disarm U ثیرات وقفه شدن
ups U تامین برق بی وقفه
machine check interrupt U وقفه بررسی ماشین
interrupts U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupting U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
tenuis U علامت مکث و وقفه در یونانی
shut up U باعث وقفه در تکلم شدن
interrupts U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupts U خط وقفه که فعال شده است
uniterruptable power supply U سیستم تامین برق بی وقفه
interrupt U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
uninterruptable power supply U منبع تغذیه وقفه ناپذیر
interrupting U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
NMI U وقفه غیرقابل چشم پوشی
interrupting U خط وقفه که فعال شده است
interrupt U خط وقفه که فعال شده است
interrupt U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
station break U وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
caesura U وقفه یاسکوت شعردرانتهای کلمه یا وتد
interrupting U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupts U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
suspended animation U وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
interrupt U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
attentions U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
interrupt U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupts U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
attentions U کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
interrupts U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
handler U یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
interrupt U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
handlers U یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
attention U کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
interrupting U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupting U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
attention U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
disables U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
daisy chain U خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
Dont let the grass grow under your feet. U نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
disabling U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
interrupts U سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupting U سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
disable U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
interrupt U سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
maskable U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
poll U سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
maskable U وقفهای که توسط ماسک وقفه قابل فعال شدن است
polls U سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
disarm U وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
externals U سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
polled U سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
vectored interrupt U سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند
disarmed U وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarms U وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
external U سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
interrupting U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
daisy chain interrupt U یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
priorities U لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
trap U نرم افزاری که سیگنال وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupting U نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupt U نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupt U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts U نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
priority U لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
interrupts U حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupts U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupting U حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupt U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupt U حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupting U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
infarct U ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
interrupt U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupting U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
hyphens U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
interrupts U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
hyphen U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
parallels U آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
parallel U آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
paralleled U آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
paralleling U آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
parallelled U آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
parallelling U آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com