English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
landwehr U بخشی از ارتش المان وکشورهای دیگر که خدمت زیرپرچم را انجام دادند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
prestation U خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
to see service U در ارتش یانیروی دریایی خدمت
candidate U داوطلب خدمت در ارتش نامزد
candidates U داوطلب خدمت در ارتش نامزد
american defense service medal U نشان خدمت ارتش امریکا درسال 14- 9391
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
I was tipped off . U به من رساندند (خصوصی خبر دادند ؟محرمانه اطلاع دادند )
scissoring U 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
served U خدمت انجام دادن
serve U خدمت انجام دادن
serves U خدمت انجام دادن
service contract U قرارداد انجام خدمت
to serve one's term U خدمت خودرا انجام دادن
branch U جهش از بخشی از برنامه به بخش دیگر
intussusception U دخول بخشی از روده در بخش دیگر
branches U جهش از بخشی از برنامه به بخش دیگر
introsusception U دخول بخشی از روده در بخش دیگر
print shop U بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
to put in a piece of work U بخشی از کار دیگران را انجام دادن
locarno treaty U بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
career U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careers U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careering U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careered U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
cut and paste U عمل گرفتن بخشی از متن یا داده از یک نقظه و درج در آن چیز دیگر
output U بخشی از حافظه که حاوی داده ارسالی به وسیله خروجی دیگر است
outputs U بخشی از حافظه که حاوی داده ارسالی به وسیله خروجی دیگر است
alu U بخشی از CPU که تمام توابع محاسباتی و منط قی را انجام میدهد
engine U بخشی از بسته نرم افزاری که تابع خاصی را انجام میدهد
operation U بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
op code U بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را مشخص میکند
arithmetic logic unit U بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
operates U بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
operated U بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
operate U بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
interstates U بین ایالتها وکشورهای مختلف
interstate U بین ایالتها وکشورهای مختلف
logic U بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
alu U Unit Logic Arithmetic بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
to have done U برای کسی [دیگر] انجام دادن
alternative U دیگر کاری نمیتوانیم انجام دهیم
alternatives U دیگر کاری نمیتوانیم انجام دهیم
metacompilation U کامپایل که برای تولید کامپایلر دیگر انجام میشود
outputs U به طوری که با گونه دیگر رسانه ذخیره سازی سازگارند 2-بخشی از کلمه پرداز که متن را طبق دستورات تو کار فرمت میکند
output U به طوری که با گونه دیگر رسانه ذخیره سازی سازگارند 2-بخشی از کلمه پرداز که متن را طبق دستورات تو کار فرمت میکند
quotation U بخشی از متن که از متن دیگر قرض گرفته شده است
quotations U بخشی از متن که از متن دیگر قرض گرفته شده است
dump U بخشی از حافظه که ریو رسانه دیگر تط بیق شود یا به حالت دودویی چاپ شود
synchronizer U وسیلهای که با دریافت سیگنال از وسیله دیگر کاری را انجام دهد
satellites U کامپیوتری که کارهایی را تحت کنترل کامپیوتر دیگر انجام میدهد
satellite U کامپیوتری که کارهایی را تحت کنترل کامپیوتر دیگر انجام میدهد
combined arms army U ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
gl U مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
duty assignment U واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
chip U اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
chips U اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
active army U ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
routine U تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند
routines U تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند
routinely U تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند
subroutine U بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
interlocking U رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlocked U رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlock U رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlocks U رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
army of occupation U ارتش فاتح ارتش اشغالگر
input U بخشی از حافظه اصلی که داده ارسالی از حافظه پشتیبان را می گیرد تا پردازش شود یا در بخشهای دیگر توزیع شود
inputted U بخشی از حافظه اصلی که داده ارسالی از حافظه پشتیبان را می گیرد تا پردازش شود یا در بخشهای دیگر توزیع شود
limit state U حالت خاص یک ساختمان که دیگر وفیفه خودرا انجام نمیدهد و یا شرایطی که برای ان طرح شده است جایز نمیباشد
pirate U کپی از نرم افزار یا موضوع دیگر که حق کپی دارد که غیرقانونی انجام شود
pirated U کپی از نرم افزار یا موضوع دیگر که حق کپی دارد که غیرقانونی انجام شود
pirates U کپی از نرم افزار یا موضوع دیگر که حق کپی دارد که غیرقانونی انجام شود
pirating U کپی از نرم افزار یا موضوع دیگر که حق کپی دارد که غیرقانونی انجام شود
wait on U خدمت رسیدن و خدمت کردن
spooler U برنامه یا دستگاه جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد تا به هنگام انجام کار دیگر نسخه چاپی روی چاپگر تولید کندجمع کننده
multiprocessor U عملیاتی که هر پردازنده در سیستم چند پردازنده با بخشی از یک یا چند پردازنده دیگر کار میکند
we were ordered to stay U دستور دادند بمانیم
We were admitted gratis . U مفتی راهمان دادند
tea was served round U به همه چای دادند
the wheat was scanted U گندم را کم کم بیرون دادند
The crowd was pressing against the gate . U جمعیت به درورودی فشار می دادند
They gave me permission by way of an exception ... U آنها به من استثنأ اجازه دادند ...
in service U درخدمت ارتش در ارتش
dishonorable discharge U اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
They shook hand and made up. U با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
I heard it through the grapevine. U افرادی به طورغیر رسمی به من آگاهی دادند.
The demonstrators were waving the flags. U تظاهر کنندگان پرچمها راتکان می دادند
element U المان
elements U المان
Germany U المان
cells U المان
cell U المان
almonry U [قسمتی از ساختمان که خیرات و صدقات را در آنجا می دادند.]
germanism U طرفداری از المان
germanophil U المان دوست
germanism U المان گرایی
The passenger was admitted into the USA. U به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
Germanic U توتونیک وابسته به المان
siegfried U پهلوان افسانهای المان
germanomania U جنون المان مابی
locarno treaty U پیمان منعقدبین المان
heating element U المان یا عنصر حرارتی
reich U کشور و امپراطوری المان
teutonize U ساکن المان کردن
finite element method U روش المان محدود
teutonism U عقیده برتری نژادی المان
swastika U صلیب شکسته المان نازی
reichstay U نام مجلس قانونی المان
low dutch U زبان شمال المان و هلندی
jute U طایفهای از مردم سفلای المان
storm trooper U گارد حمله المان نازی
wait upon U پیشخدمتی کردن خدمت رسیدن و خدمت کردن
quality U تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
qualities U تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
nazi U عضو حزب نازی المان هیتلری
e c s c (european coal & steel commissio U فرانسه جمهوری فدرال المان ایتالیا
singspiel U نمایش کمدی موزیکال قرن 81 المان
judge advocate general U رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
notification U عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
sturm und drang U نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
golden horde U سپاهیان مغول که در قرن سیزدهم اروپای شرقی رامورد تاخت و تاز قرار دادند
herr U اقا) لقبی که پیش ازنام مردان المان ی بکارمیرودوبرابربااست
rontgen U نام فیزیکدان نامی المان که پرتو مجهول را پیدا کرد
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
Common Market U بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
western european union U ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
rapallo treaty U قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
field army U ارتش
armies U ارتش
army U ارتش
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
regular U ارتش کادر
regular army U ارتش دائمی
standing army U ارتش دائمی
general staff U ستاد ارتش
standing U ارتش ثابت
regulars U ارتش کادر
field army U ارتش صحرایی
field army U ارتش رزمی
standing army U ارتش منظم
regular army U ارتش منظم
general issue U ملزومات ارتش
irregulars U ارتش نامنظم
combined arms army U ارتش مرکب
state guard U ارتش ایالتی
active army U ارتش کادر
army corps U سپاههای ارتش
army commander U فرمانده ارتش
the rank and file U توده ارتش
the red army U ارتش سرخ
military campaign U لشکرکشی [ارتش]
army artillery U توپخانه ارتش
pentagon U ارتش امریکا
pentagons U ارتش امریکا
women's army corps U ارتش زنان
majoring U سرگرد ارتش
active duty U ارتش کادر
majored U سرگرد ارتش
major U سرگرد ارتش
army group U گروه ارتش
the losses of the army U تلفات ارتش
army stores U فروشگاه ارتش
servicemen U عضو ارتش
serviceman U عضو ارتش
constables U افسر ارتش
constable U افسر ارتش
supreme commander's staff U ستاد کل ارتش
militarism U ارتش سالاری
the a of the army U پیشرفت ارتش
military U جنگی ارتش
reserve components U قسمتهای احتیاط ارتش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com