Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
with all one's might
U
با تمام نیرو با همه توانایی
with might and main
U
با تمام نیرو با همه توانایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
muscles
U
استفاده کامل ازعضله ها بکاربردن تمام نیرو
muscle
U
استفاده کامل ازعضله ها بکاربردن تمام نیرو
intelligence
U
1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
service peculiar
U
امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
transducer
U
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate
U
تمام شدن تمام کردن
terminated
U
تمام شدن تمام کردن
terminates
U
تمام شدن تمام کردن
power
U
توانایی
strenght
U
توانایی
competence
U
توانایی
expertise
U
توانایی
qualification
U
توانایی
ably
U
با توانایی
credential
U
توانایی
potently
U
با توانایی
authority
U
توانایی
influencing
U
توانایی
abilities
U
توانایی
ability
U
توانایی
puissance
U
توانایی
means
U
توانایی
skill
U
توانایی
potence
U
توانایی
reaching
U
توانایی
potentiality
U
توانایی
powering
U
توانایی
able-bodied
U
توانایی
faculties
U
توانایی
faculty
U
توانایی
powers
U
توانایی
capability
U
توانایی
reaches
U
توانایی
reached
U
توانایی
potentialities
U
توانایی
influence
U
توانایی
powered
U
توانایی
might
U
توانایی
energies
U
توانایی
energy
U
توانایی
influenced
U
توانایی
influences
U
توانایی
reach
U
توانایی
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
have (something) going for one
<idiom>
U
توانایی داشتن
authority
U
توانایی اجازه
capacities
U
توانایی گنجایش
working capacity
U
توانایی کار
verbal ability
U
توانایی کلامی
capacities
U
صلاحیت توانایی
capacities
U
توانایی کار
capacity
U
توانایی گنجایش
numerical ability
U
توانایی عددی
non ability
U
عدم توانایی
mental ability
U
توانایی ذهنی
energies
U
توانایی کار
energy
U
توانایی کار
potency
U
توانایی نیرومندی
if possible
U
در صورت توانایی
general ability
U
توانایی عمومی
strength
U
قوه توانایی
convertibility
U
توانایی تغییر
powerlessly
U
با عدم توانایی
feasibility
U
توانایی انجام
reasoning ability
U
توانایی استدلال
to the best of ones ability
U
بامنتهای توانایی
capacity
U
صلاحیت توانایی
capacity
U
توانایی کار
special ability
U
توانایی اختصاصی
spatial ability
U
توانایی فضایی
vim
U
انرژی توانایی
sentience
U
توانایی حسی
risibility
U
توانایی خندیدن
strengths
U
قوه توانایی
ability test
آزمون توانایی
capability
U
توانایی مقدورات
one-upmanship
<idiom>
U
توانایی سر بودن از دیگران
(have) what it takes
<idiom>
U
توانایی انجام کار
nondeletable
U
عدم توانایی حذف
nonscrollable
U
عدم توانایی انتقال
authority
U
توانایی انجام کاری
starting power
U
توانایی راه اندازی
absorptive
U
توانایی مکش یا جذب
solvency
U
توانایی پرداخت بدهی
psi ability
توانایی فرا روانی
almightiness
U
توانایی برهمه چیز
capable
U
توانایی انجام کاری
get to
<idiom>
U
توانایی داشتن برای
mac quarrie test for mechanical ability
آزمون توانایی فنی مک کواری
feel up to (do something)
<idiom>
U
توانایی انجام کاری رانداشتن
I don't have it in my power to help you.
U
من توانایی کمک به شما را ندارم.
insolvency
U
عدم توانایی در پرداخت بدهی
potential
<adj.>
U
[توانایی برای انجام کاری]
insolvent
U
فاقد توانایی پرداختن دیون
overload
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloaded
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
ability grouping
گروه بندی بر پایه توانایی
overloads
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
authorisations
U
اجازه یا توانایی انجام کاری
as far as in me lies
U
تا انجاکه در حدود توانایی من است
may
U
توانایی داشتن قادر بودن
authorization
U
اجازه یا توانایی انجام کاری
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
to be out of one's depth
U
از توانایی و یا مهارت
[کسی]
خارج بودن
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
otis lennon mental ability test
آزمون توانایی ذهنی اوتیس-لنون
conduction
U
توانایی یک ماده برای هدایت جریان
potential
U
توانایی انرژی برای کار کردن
knowledge is power
U
دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
terman group test of mental ability
آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
circuit
U
اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
degradation
U
کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
circuits
U
اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
waiting delay
U
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
tuck
U
نیرو
tucking
U
نیرو
letter of attorney
U
نیرو
energy
U
نیرو
line of force
U
خط نیرو
life blood
U
نیرو
tucks
U
نیرو
forcing
U
نیرو
forces
U
نیرو
fibreless
U
بی نیرو
equipotential
U
هم نیرو
equipollent
U
هم نیرو
force
U
نیرو
strengths
U
نیرو
power
U
نیرو
load
U
نیرو
loads
U
نیرو
troop carrier
U
نیرو بر
thrust
U
نیرو
vigor
U
نیرو
vim
U
نیرو
powered
U
نیرو
blood
U
نیرو
puissance
U
نیرو
sapless
U
بی نیرو
sinewless
U
بی نیرو
strength
U
نیرو
pep
U
نیرو
tonus
U
نیرو
vis
U
نیرو
zips
U
نیرو
leverage
U
نیرو
high-powered
U
پر نیرو
vigour
U
نیرو
thrusts
U
نیرو
energies
U
نیرو
PR
U
نیرو
thrusting
U
نیرو
powers
U
نیرو
powering
U
نیرو
gut
U
نیرو
zip
U
نیرو
guts
U
نیرو
materials
U
نیرو
zipped
U
نیرو
material
U
نیرو
zipping
U
نیرو
gutting
U
نیرو
panorama
U
تمام نما اینه تمام نما
panoramas
U
تمام نما اینه تمام نما
full track
U
تمام شنی خودرو تمام شنی
civil nuclear powers
U
کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
conductive
U
مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
Let's see how much you can take.
<idiom>
U
ببینیم تا چه حد توانایی
[استقامت]
داری .
[اصطلاح روزمره]
Stress reduces an employee's working capacity'
U
استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
channelled
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
arithmetic
U
توانایی یک وسیله برای انجام توابع ریاضی
random access
U
توانایی دستیابی سریع به محلهای حافظه به هر ترتیبی
reliability
U
توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
channel
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeled
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeling
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
to see what
[mettle]
he is made of
<idiom>
U
تا ببینیم او
[مرد]
چقدر توانایی
[تحمل]
دارد
channels
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
energised
U
نیرو بخشیدن
emphasizes
U
نیرو دادن به
energizes
U
نیرو بخشیدن
emphasized
U
نیرو دادن به
energize
U
نیرو بخشیدن
tuck
U
نیرو روحیه
emphasize
U
نیرو دادن به
tucking
U
نیرو روحیه
emphasising
U
نیرو دادن به
energizing
U
نیرو بخشیدن
impoverished
U
بی نیرو کردن
impoverishing
U
بی نیرو کردن
might
U
نیرو انرژی
torque
U
گشتاور نیرو
emphasizing
U
نیرو دادن به
invigorating
U
نیرو بخش
impoverish
U
بی نیرو کردن
weakening
U
کم نیرو شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com