English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
There must be some mistakes. باید اشتباهی شده باشد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
There must be some mistakes. باید اشتباهی روی داده باشد.
Other Matches
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
he must have gone U باید رفته باشد
It must be quiet. باید ساکت و آرام باشد.
She must be at least 40. U او [زن] کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
There must be a catch(trick)in it. U باید حقه ای درکار باشد
There is some hocus – pocus . I smell a rat . Ther is a trick in it . U کلکی درکار باید باشد ( هست )
today of all days U از همه روزها امروز [باید باشد]
unauthorized U آنچه باید مجوز داشته باشد
It must have a solid foundation. U اساس کار باید محکم باشد
How can you ask? U این باید واضح باشد برای تو
fractional reserve banking U بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
initials U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
Does it have to be today (of all days)? U این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟
initialled U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initial U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialed U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialing U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialling U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
double coincidence of wants U نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
Funstionalism U [عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
rates U بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
rate U بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
reserving U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserve U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
idealism U روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
probation officer U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
reserves U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> U کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
dongle U مدار کد گذاری شده یا قطعهای که پیش از اجرای نرم افزاری حق کپی باید در سیستم باشد
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced. U زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد.
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
large model U مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
lease U در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
leases U در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
floating U غیر ثابت . حرفی که جدا از حرفی است که باید به آن وصل باشد
M out of N code U هر حرف معتبر که طول 2 بیت دارد باید حاوی M بیت دودویی "یک " باشد
bolshevism U مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
spuriously <adv.> U اشتباهی
unintentionally <adv.> U اشتباهی
incorrectly <adv.> U اشتباهی
falsely <adv.> U اشتباهی
by mistake <adv.> U اشتباهی
mistaken U اشتباهی
wrongly <adv.> U اشتباهی
by a mistake <adv.> U اشتباهی
as a result of a mistake <adv.> U اشتباهی
by accident <adv.> U اشتباهی
inadvertently <adv.> U اشتباهی
confusion U اشتباهی گرفتن
to take the wrong turn U اشتباهی [با ماشین] پیچیدن
clean slate <idiom> U بدون هیچ اشتباهی
a fateful mistake U اشتباهی سرنوشت ساز
You're on the wrong way. جاده را اشتباهی آمدید.
what is amiss here U چه اشتباهی رخ داده است
miscall U اشتباهی صدا کردن
to make good a mistake [ to wipe a disgrace] <idiom> U اشتباهی را جبران کردن
You're on the wrong way. راه را اشتباهی آمدید.
infra red link U روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
We got into the wrong bus . U سوار اتوبوس غلطی ( اشتباهی ) شدیم
we regret the error U از اشتباهی که شده است تاسف داریم
I think there is a mistake in the bill. من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
backing up the wrong tree <idiom> U [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
parachronism U اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
misname U بنام اشتباهی صدا کردن دشنام دادن
haplography U اشتباهی که عبارت است ازیکبارنوشتن چیزی که بایددوبارنوشته شود
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
shaggy ugs U فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
to have to U باید
should U باید
outh U باید
ought U باید
maun U باید
the f. of a table U باید
in due f. U باید
must U باید
shall U باید
there is a rule that... U که باید.....
We have to go as well. U ما هم باید برویم .
how shall we proceed U چه باید کرد
you must know U باید بدانید
ought U باید وشاید
as it deserves U چنانکه باید
one must go U باید رفت
it is necessary for him to go U باید برود
i ougth to go U باید بروم
i ought to go U باید بروم
It must be granted that … U باید تصدیق کر د که …
i must go U باید بروم
i ougth to go U باید رفت
it is to be noted that U باید دانست که
it is necessary to go U باید رفت
you might have come U باید امده باشید
I must leave at once. باید فورا بروم.
it is to be noted that U باید ملتفت بود که
shall i go? U ایا باید بروم
Water must be stopped at its source . <proverb> U آب را از سر بند باید بست .
What can't be cured must be endured. <idiom> U باید سوخت و ساخت.
chicane U مانعی که باید دور زد
you must go U شما باید بروید
he needs must go U ناچار باید برود
to do a thing the right way U کاری راچنانکه باید
enow U بسنده انقدرکه باید
meetly U چنانکه باید و شاید
You should have told me earlier. U باید زودتر به من می گفتی
comme il faut U چنانکه باید وشاید
we must winnow away the refuse U اشغال انرا باید
it is to be noted that U باید توجه کردکه
Let us see how it turns out. U باید دید چه از آب در می آید
One must suffer in silence. U باید سوخت وساخت
the needful U انچه باید کرد
prettily U بخوبی چنانکه باید
to d. what to say U اندیشیدن که چه باید گفت
do the necessary U انچه باید کرد بکنید
he is much to be pitted U بحالش باید رحم کرد
if i know what to do U اگر میدانستم چه باید کرد
i must answer for the damages U ازعهده خسارت ان باید برایم
how shall we proceed U چگونه باید اقدام کرد
We had to queue [line] up for three hours to get in. U ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
to which side do I have to turn? U به کدام طرف باید بپیچم؟
You have to go back to ... شما باید به طرف ... برگردید.
backlogs U کاری که باید انجام شود
backlog U کاری که باید انجام شود
loads U کاری که باید انجام شود
Every day that you go unheeded, you need to count on that day U هر روز که بیفتید، باید در آن روز حساب کنید
You must make allowances for his age . U باید ملاحظه سنش را بکنی
One must take time by the forelock . U وقت را باید غنیمت شمرد
One must tackle it in the right way. U هرکاری را باید از راهش وارد شد
I have some letters to write . U چند تا کاغذ باید بنویسم
you shoud rinse it in lukewarm water. U در آب ولرم باید آنرا آب بکشید
Protocol must be observed. U تشریفات باید رعایت شود
One must keep up with the times. U باید با زمان آهنگ بود
load U کاری که باید انجام شود
some one must stay here U یک کسی باید اینجا بماند
We must find a basic solution. U باید یک فکر اساسی کرد
I must take the kid to school . U باید بچه راببرم مدرسه
parting of the ways U جایی که باید یکی از چندچیزرابرگزید
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
Two witnesses should testify. U دو شاهد باید شهادت بدهند
I've got to watch what I eat. U باید مواظب رژیمم باشم.
One must draw the line somewhere. <proverb> U هر کس باید ید و مرزش را مشخص کند .
it needs to be done carefully U باید بدقت کرده شود
I must make do with this low salary. I must somehow manage on this low salary. U بااین حقوق کم باید بسازم
I must be going now. U الان دیگه باید بروم
Only dead fish swim with the flow [stream] . <proverb> U در زندگی باید بجنگیم. [ضرب المثل]
a bitter pill to swallow <idiom> U یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
You will need to spend some money on it. U تو باید برایش پول خرج بکنی.
blank U فضایی در فرم که باید کامل شود
How many times do I have to tell you that … U چند بار باید به شما بگویم که ...
It must be put up to the prime minister . U باید بعرض نخست وزیر برسد
We must settle the price first. U اول باید قیمت راطی کرد
You must account for every penny. باید تا دینار آخر حساب پس بدهی
We should be leaving now. U باید زحمت راکم کنیم (خداحافظی )
Why should I take the blame? U چرا من باید تقصیر را به گردن بگیرم؟
I should bring you round to my way of thinking . U باید تو راهم با خودم همفکر کنم
blankest U فضایی در فرم که باید کامل شود
A bitter pI'll to swallow. U چیز تلخ وناخوشایندی که باید پذیرفت
Do I have to change trains? U آیا باید قطار عوض کنم؟
you ought to know better U شما باید بهتر از این بدانید
discloses U یات چیزی که باید مخفی می ماند
disclosing U یات چیزی که باید مخفی می ماند
actions U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
The football field must be marked out. U زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
why need he say that U چرا باید این سخن را بگوید
Do I have to change busses? U آیا باید اتوبوس عوض کنم؟
You must have respect for your promises. U باید بقول خودتان احترام بگذارید
One must take the bad with the good . U باید خوب وبدش راقبول کرد
i know how to do it U میدانم چطور باید اینکار را کرد
you must know this U شما باید این مطلب را بدانید
You ought to coordinate(harmonize) your plans (programs). U باید برنامه هایتان را هم آهنگ کنید
disclose U یات چیزی که باید مخفی می ماند
operand U که باید توسط عملگرا اجرا شود
integrand U جملهای که باید تابع اولیه ان را گرفت
task U کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
tasks U کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
make hay while the sun shines U تا تنور گرم است باید نان راپخت
i will t. you for the book U شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
You really ought to take better care of yourself. U شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
The craps should match the curtains. U پرده ها با قالیها باید بخورد ( جور در آید )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com