Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
give rise to
<idiom>
U
باعث کاری شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
have
U
باعث انجام کاری شدن
having
U
باعث انجام کاری شدن
Other Matches
torching
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
U
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
stringing
U
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing
U
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
glid
U
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
cause
U
باعث
causes
U
باعث
causing
U
باعث
incentives
U
باعث
incentive
U
باعث
author
U
باعث
vibratory
U
باعث ارتعاش
vibrative
U
باعث ارتعاش
to give rise to
U
باعث شدن
set off
<idiom>
U
باعث انفجارشدن
take its toll
<idiom>
U
باعث ویرانی
touch off
<idiom>
U
باعث انفجارشدن
to give birth to
U
باعث شدن
author
U
باعث شدن
productive of annoyance
U
باعث زحمت
it will give rise to a quarrel
U
باعث دعواخواهد شد
motive
U
محرک باعث
motives
U
محرک باعث
give rise to
U
باعث شدن
makes
U
باعث شدن
make
U
باعث شدن
occasions
U
تصادف باعث شدن
step on one's toes
<idiom>
U
باعث رنجش شدن
it occasioned his death
U
باعث مرگ اوشد
put through the wringer
<idiom>
U
باعث استرسزیاد شدن
to cavse to see
U
باعث دیدن شدن
it provokes laughter
U
باعث خنده است
occasion
U
تصادف باعث شدن
occasioning
U
تصادف باعث شدن
turn one's stomach
<idiom>
U
باعث حال به هم خوردگی
knock oneself out
<idiom>
U
باعث تلاش فراوان
With pleasure.
U
باعث افتخار من است.
get (someone) down
<idiom>
U
باعث ناراحتی شدن
do out of
<idiom>
U
باعث از دست دادن
My pleasure.
U
باعث افتخار من است.
occasioned
U
تصادف باعث شدن
It is to our credit.
U
باعث روسفیدی ماست
drinking was his ruin
U
باعث خرابی اوشد
occasion
U
سبب موقعیت باعث شدن
throw back
U
باعث تاخیر شدن رجعت
make
U
باعث شدن وادار یا مجبورکردن
put on the map
<idiom>
U
باعث معروف شدن مکانی
makes
U
باعث شدن وادار یا مجبورکردن
give to understand
<idiom>
U
باعث فهم کسی شدن
give pause to
<idiom>
U
باعث توقف وفکر شدن
step up
<idiom>
U
باعث سریع شدن چیزی
occasioned
U
سبب موقعیت باعث شدن
knock the living daylights out of someone
<idiom>
U
باعث غش کردن کسی شدن
get through to
<idiom>
U
باعث فهمیدن کسی شود
stir up a hornet's nest
<idiom>
U
باعث عصبانیت مردم شدن
shut up
U
باعث وقفه در تکلم شدن
occasions
U
سبب موقعیت باعث شدن
casus belli
U
عمل خصمانه باعث جنگ
hemagglutinate
U
باعث انعقاد خون شدن
occasioning
U
سبب موقعیت باعث شدن
allergen
U
مادهای که باعث حساسیت میشود
swirl
U
گشتن باعث چرخش شدن
swirling
U
گشتن باعث چرخش شدن
make out
<idiom>
U
باعث اعتماد،اثبات شخص
swirled
U
گشتن باعث چرخش شدن
swirls
U
گشتن باعث چرخش شدن
drilling pattern
U
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
keep (someone) up
<idiom>
U
باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
have the last laugh
<idiom>
U
باعث احمق بنظر رسیدن شخص
bring the house down
<idiom>
U
باعث خنده زیاد دربین تماشاچیان
crack the whip
<idiom>
U
باعث سخت کارکردن شخصی شدن
q fever
U
تب کیو که باعث ذات الریه میشود
businesses
U
که باعث میشود یک تجارت کار باشد
business
U
که باعث میشود یک تجارت کار باشد
type ahead
U
ویژگی ای که باعث از بین رفتن کلمه میشود
glitches
U
هر چیزی که باعث قط ع ناگهانی کامپیوتر یا وسیله شود
definition
U
کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
air one's dirty laundry (linen) in public
<idiom>
U
مسئلهای که فاش شدنش باعث ناراحتی شود
avalanches
U
عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
avalanche
U
عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
transfer payment
U
پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
biases
U
وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
to show somebody up
[by behaving badly]
U
باعث خجالت کسی شدن
[با رفتار بد خود]
definitions
U
کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
bias
U
وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
pep talk
<idiom>
U
صحبتی که باعث ایجاد انگیزه درفرد شود
drive
U
باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
glitch
U
هر چیزی که باعث قط ع ناگهانی کامپیوتر یا وسیله شود
drives
U
باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
hemolyze
U
باعث تجزیه گویچه سرخ خون شدن
bounced
U
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
backspace
U
کلیدی که باعث برگشت یک واحد به عقب یا چپ نشانه گر میشود
bounce
U
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
fused
U
رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
fatal error
U
خطایی در برنامه یا وسیله که باعث آسیب سیستم میشود
fuse
U
رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
levelled
U
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
series
U
4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
Absence makes the heart grow fonder.
<proverb>
U
جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
template
U
دستوری که باعث تنظیم توابع یا دستورات دیگر میشود
levels
U
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level
U
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
templates
U
دستوری که باعث تنظیم توابع یا دستورات دیگر میشود
leveled
U
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
hang up
<idiom>
U
جایی دردریافتی تلفن که باعث قطع تماس میشود
wrong-foot
باعث بر هم خوردن تعادل حریف در یک بازی ورزشی شدن.
bounces
U
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
leg before
U
ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
yips
U
هیجان و نگرانی از فشارروحی مسابقه که باعث بازی غلط میشود
backspace
U
کدی که باعث یک واحد برگشت نشانه گر در صفحه نمایش میشود
over voltage protection
U
وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد
actions
U
که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
hit
U
دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
rung
U
[تکه ای افقی که باعث قویتر شدن ساختار سندلی میشود]
hits
U
دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
hitting
U
دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
dry contact
U
اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
CTR
U
انتخاب این سه کلید با هم باعث شروع مجدد کامپیوتر میشود
ctrl
U
انتخاب این سه کلید با هم باعث شروع مجدد کامپیوتر میشود
action
U
که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
in off
U
به کیسه انداختن گوی بیلیاردکه باعث کاستن امتیاز میشود
This law wI'll be a disincentive to foreign investors.
U
این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
logical
U
خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود
delta clock
U
مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
turpis causa
U
عوض نامشروع و غیر قانونی که باعث فساد عقد میشود
estopel
U
عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار
In the long run fatty food makes your arteries clog up.
U
در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
non breaking space
U
حرف فاصله که باعث میشود و کلمه توسط خط شکسته جدا نشوند
minimal tree
U
درختی که گرههای ترمینالی ان مرتب شده تا باعث عملکردبهینه ان درخت شوند
dead
U
کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
dead
U
دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
bell character
U
کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
returns
U
دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
halt
U
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
returning
U
دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
halted
U
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
aggregate
U
دستوری در برنامه مدیریت پایگاه داده که باعث شروع یک تابع محاسباتی میشود
catastrophic error
U
مشکلی که باعث ایجاد آسیب در برنامه یا پاک شدن ناگهانی فایل ها میشود
halted
U
دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
return
U
دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
returned
U
دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
halts
U
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
halts
U
دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
polarized
U
ورودی ای که خصوصیتی دارد که باعث میشود فقط به یک طریق وارد سوکت شود
aggregates
U
دستوری در برنامه مدیریت پایگاه داده که باعث شروع یک تابع محاسباتی میشود
plea in abatement
U
دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
res inter alios
U
debet non actaalterinocere تعهدات دو جانبه باعث اضرار شخص ثالث نمیتواند بشود
halt
U
دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
autoscore
U
در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود
memoranda
U
ست و استطلاع از طرقی غیراز ارسال این نامه باعث تضییع وقت میشود
memorandums
U
ست و استطلاع از طرقی غیراز ارسال این نامه باعث تضییع وقت میشود
memorandum
U
ست و استطلاع از طرقی غیراز ارسال این نامه باعث تضییع وقت میشود
to open a can of worms
<idiom>
U
چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود
[اصطلاح مجازی]
DoubleSpace
U
برنامه نرم افزاری که بخشی از DOS-MS است و باعث فشرده سازی دیسک میشود
vector
U
که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
ACPI
U
که باعث میشود سیستم عامل به طور خودکار سخت افزار مناسب را تشخیص دهد
capitals
U
کلیدی روی صفحه کلید که باعث میشود همه حروف بزرگ نوشته شوند
dragging
U
روشی که باعث میشودتصویر گرافیکی نمایش داده شده با مکان نما حرکت کند
burn out
U
گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
caps
U
کلیدی روی صفحه کلید که باعث میشود همه حروف بزرگ نوشته شوند
scsi
U
پیشرفتی که باعث افزایش نرخ ارسال داده نسبت به مشخصات اصلی JCSI میشود
to stir up a hornet's nest
<idiom>
U
چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود
[اصطلاح مجازی]
to poke one's head into a hornets' nest
<idiom>
U
چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود
[اصطلاح مجازی]
vectors
U
که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
mosaics
U
موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery
U
سرب کاری کارخانه سرب کاری
ditched
U
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditch
U
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditches
U
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
antibiotic
U
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
running down case
U
دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
policy of contianment
U
سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
LSD
U
لیسرجیک اسید دی اتیل آمید
[دارویی توهم زا که در برخی باعث بروز حال عرفانی میشود]
antibiotics
U
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
draw
U
ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
terminator
U
ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
draws
U
ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
flutters
U
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
fluttering
U
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
fluttered
U
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
flutter
U
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
antihistamine
U
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
cruelty
U
عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
alphaphotographic
U
آنچه باعث نمایش تصاویر با استفاده از حروف گرافیکی از پیش تعیین شده برای سرویسهای تلتکس می شوند
blade cuff
U
قطعهای که با متصل شدن به ساقه تیغه ملخ باعث افزایش عبور جریان هوا از روی موتور میشود
common nuisance
U
منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
reactive mode
U
حالت پردازش کامپیوتر که در آن هر ورودی کاربر باعث رویدادن چیزی میشود ولی پاسخ سریع داده نمیشود
kelly
U
قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
glitch
U
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
french revolution
U
انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
glitches
U
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
surged
U
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
surges
U
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
flattest
U
بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست
flat
U
بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست
surge
U
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com