English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
With pleasure. U باعث افتخار من است.
My pleasure. U باعث افتخار من است.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
iam proud to know him U از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
iam p to of knowing him U از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
honor U افتخار
glory U افتخار
gloriation U افتخار
glories U افتخار
medal of honor U مدال افتخار
attribute U شهرت افتخار
place of honor U مکان پر افتخار
rolls of honour U لیست افتخار
roll of honour U لیست افتخار
emblem U نشان افتخار
attributes U شهرت افتخار
emblems U نشان افتخار
mense U نزاکت افتخار
attributing U شهرت افتخار
honorific U افتخار امیز
honorifics U افتخار امیز
insignia U نشان افتخار
honor U عزت افتخار
honorable service U خدمت با افتخار
insigne U نشان افتخار
loaded with honours U غرق افتخار
medal of honor U نشان افتخار
battle honour U نشان افتخار
I'm proud of you. U من به تو افتخار می کنم.
I'm proud of you. U من بهت افتخار میکنم.
mark of d. U نشان امتیازیا افتخار
It is a source lf pride . U مایه افتخار است
I'm proud of you. U من بهت افتخار می کنم.
honorable service U خدمت افتخار امیز
We consider it a great honor to have you here with us tonight. U این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
head-shrinkers U کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinker U کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
i am p to know him U بوجود او افتخار می کنم بوجود او سرافراز یا مفتخرم
author U باعث
incentive U باعث
causes U باعث
incentives U باعث
causing U باعث
cause U باعث
give rise to U باعث شدن
vibrative U باعث ارتعاش
motive U محرک باعث
make U باعث شدن
to give birth to U باعث شدن
it will give rise to a quarrel U باعث دعواخواهد شد
motives U محرک باعث
productive of annoyance U باعث زحمت
makes U باعث شدن
vibratory U باعث ارتعاش
author U باعث شدن
set off <idiom> U باعث انفجارشدن
take its toll <idiom> U باعث ویرانی
to give rise to U باعث شدن
touch off <idiom> U باعث انفجارشدن
put through the wringer <idiom> U باعث استرسزیاد شدن
knock oneself out <idiom> U باعث تلاش فراوان
to cavse to see U باعث دیدن شدن
it provokes laughter U باعث خنده است
it occasioned his death U باعث مرگ اوشد
step on one's toes <idiom> U باعث رنجش شدن
turn one's stomach <idiom> U باعث حال به هم خوردگی
occasions U تصادف باعث شدن
give rise to <idiom> U باعث کاری شدن
occasion U تصادف باعث شدن
It is to our credit. U باعث روسفیدی ماست
do out of <idiom> U باعث از دست دادن
occasioned U تصادف باعث شدن
get (someone) down <idiom> U باعث ناراحتی شدن
drinking was his ruin U باعث خرابی اوشد
occasioning U تصادف باعث شدن
occasions U سبب موقعیت باعث شدن
make U باعث شدن وادار یا مجبورکردن
occasion U سبب موقعیت باعث شدن
makes U باعث شدن وادار یا مجبورکردن
hemagglutinate U باعث انعقاد خون شدن
casus belli U عمل خصمانه باعث جنگ
occasioned U سبب موقعیت باعث شدن
occasioning U سبب موقعیت باعث شدن
allergen U مادهای که باعث حساسیت میشود
put on the map <idiom> U باعث معروف شدن مکانی
knock the living daylights out of someone <idiom> U باعث غش کردن کسی شدن
shut up U باعث وقفه در تکلم شدن
throw back U باعث تاخیر شدن رجعت
give to understand <idiom> U باعث فهم کسی شدن
stir up a hornet's nest <idiom> U باعث عصبانیت مردم شدن
step up <idiom> U باعث سریع شدن چیزی
give pause to <idiom> U باعث توقف وفکر شدن
having U باعث انجام کاری شدن
make out <idiom> U باعث اعتماد،اثبات شخص
have U باعث انجام کاری شدن
swirls U گشتن باعث چرخش شدن
swirling U گشتن باعث چرخش شدن
swirled U گشتن باعث چرخش شدن
swirl U گشتن باعث چرخش شدن
get through to <idiom> U باعث فهمیدن کسی شود
have the last laugh <idiom> U باعث احمق بنظر رسیدن شخص
keep (someone) up <idiom> U باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
crack the whip <idiom> U باعث سخت کارکردن شخصی شدن
bring the house down <idiom> U باعث خنده زیاد دربین تماشاچیان
business U که باعث میشود یک تجارت کار باشد
businesses U که باعث میشود یک تجارت کار باشد
q fever U تب کیو که باعث ذات الریه میشود
glitches U هر چیزی که باعث قط ع ناگهانی کامپیوتر یا وسیله شود
glitch U هر چیزی که باعث قط ع ناگهانی کامپیوتر یا وسیله شود
pep talk <idiom> U صحبتی که باعث ایجاد انگیزه درفرد شود
air one's dirty laundry (linen) in public <idiom> U مسئلهای که فاش شدنش باعث ناراحتی شود
type ahead U ویژگی ای که باعث از بین رفتن کلمه میشود
transfer payment U پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
hemolyze U باعث تجزیه گویچه سرخ خون شدن
to show somebody up [by behaving badly] U باعث خجالت کسی شدن [با رفتار بد خود]
avalanche U عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
avalanches U عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
biases U وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
bias U وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
definitions U کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
drives U باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
drive U باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
definition U کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
backspace U کلیدی که باعث برگشت یک واحد به عقب یا چپ نشانه گر میشود
series U 4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
bounce U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
fused U رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
Absence makes the heart grow fonder. <proverb> U جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
fuse U رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
hang up <idiom> U جایی دردریافتی تلفن که باعث قطع تماس میشود
fatal error U خطایی در برنامه یا وسیله که باعث آسیب سیستم میشود
wrong-foot باعث بر هم خوردن تعادل حریف در یک بازی ورزشی شدن.
bounced U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounces U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
templates U دستوری که باعث تنظیم توابع یا دستورات دیگر میشود
level U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
template U دستوری که باعث تنظیم توابع یا دستورات دیگر میشود
levelled U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
leveled U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
levels U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
in off U به کیسه انداختن گوی بیلیاردکه باعث کاستن امتیاز میشود
hits U دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
leg before U ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
CTR U انتخاب این سه کلید با هم باعث شروع مجدد کامپیوتر میشود
ctrl U انتخاب این سه کلید با هم باعث شروع مجدد کامپیوتر میشود
delta clock U مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
hitting U دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
dry contact U اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
over voltage protection U وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد
actions U که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
action U که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
yips U هیجان و نگرانی از فشارروحی مسابقه که باعث بازی غلط میشود
hit U دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
rung U [تکه ای افقی که باعث قویتر شدن ساختار سندلی میشود]
turpis causa U عوض نامشروع و غیر قانونی که باعث فساد عقد میشود
backspace U کدی که باعث یک واحد برگشت نشانه گر در صفحه نمایش میشود
This law wI'll be a disincentive to foreign investors. U این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
logical U خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود
dead U کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
estopel U عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار
In the long run fatty food makes your arteries clog up. U در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
non breaking space U حرف فاصله که باعث میشود و کلمه توسط خط شکسته جدا نشوند
dead U دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
minimal tree U درختی که گرههای ترمینالی ان مرتب شده تا باعث عملکردبهینه ان درخت شوند
bell character U کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
halted U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
memorandums U ست و استطلاع از طرقی غیراز ارسال این نامه باعث تضییع وقت میشود
halts U دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
halt U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
res inter alios U debet non actaalterinocere تعهدات دو جانبه باعث اضرار شخص ثالث نمیتواند بشود
halt U دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
catastrophic error U مشکلی که باعث ایجاد آسیب در برنامه یا پاک شدن ناگهانی فایل ها میشود
halted U دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
halts U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
plea in abatement U دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
memorandum U ست و استطلاع از طرقی غیراز ارسال این نامه باعث تضییع وقت میشود
aggregate U دستوری در برنامه مدیریت پایگاه داده که باعث شروع یک تابع محاسباتی میشود
aggregates U دستوری در برنامه مدیریت پایگاه داده که باعث شروع یک تابع محاسباتی میشود
autoscore U در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود
return U دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
returning U دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
returns U دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
returned U دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
polarized U ورودی ای که خصوصیتی دارد که باعث میشود فقط به یک طریق وارد سوکت شود
memoranda U ست و استطلاع از طرقی غیراز ارسال این نامه باعث تضییع وقت میشود
scsi U پیشرفتی که باعث افزایش نرخ ارسال داده نسبت به مشخصات اصلی JCSI میشود
to open a can of worms <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
to poke one's head into a hornets' nest <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
dragging U روشی که باعث میشودتصویر گرافیکی نمایش داده شده با مکان نما حرکت کند
capitals U کلیدی روی صفحه کلید که باعث میشود همه حروف بزرگ نوشته شوند
ACPI U که باعث میشود سیستم عامل به طور خودکار سخت افزار مناسب را تشخیص دهد
to stir up a hornet's nest <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
burn out U گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
DoubleSpace U برنامه نرم افزاری که بخشی از DOS-MS است و باعث فشرده سازی دیسک میشود
vector U که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
vectors U که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
caps U کلیدی روی صفحه کلید که باعث میشود همه حروف بزرگ نوشته شوند
draw U ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
draws U ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
terminator U ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
ditches U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
fluttering U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
flutters U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com