English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
interrupt U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupting U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupts U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interrupts U سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupt U سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupting U سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
polled U سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
polls U سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
poll U سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
registers U انجام عملی به یک محرک
stopped U انجام ندادن عملی
stopping U انجام ندادن عملی
register U انجام عملی به یک محرک
stops U انجام ندادن عملی
verb U دستورالعمل انجام عملی
registering U انجام عملی به یک محرک
verbs U دستورالعمل انجام عملی
stop U انجام ندادن عملی
popped U بسرعت عملی انجام دادن
waste instruction U دستوری که عملی انجام نمیدهد.
pop U بسرعت عملی انجام دادن
pops U بسرعت عملی انجام دادن
avalanche U عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
avalanches U عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
backwash U اضطراب یااشفتگی بعداز انجام عملی عواقب
interrupt U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
circuit U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuits U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
concerted action U عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
operation U بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
op code U بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را مشخص میکند
thresholds U سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
threshold U سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
operated U بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
operate U بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
operates U بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
threshholds U سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
connective U نشانه بین دو عملوند که نشان دهنده عملی است که باید انجام شود
ignoring U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignores U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignore U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
black book U دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
verification fire U تیرازمایشی تیراندازی که برای تشخیص خطای توپ انجام میشود
Boolean connective U حروف و نشانه ها در یک عمل Boolen که عملی که باید روی عملوندها انجام شود بیان میکند
instruction U کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
instructions U کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
steady state U مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و..
basic U سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basics U سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
maintenance U ابزار تشخیص نرم افزاری که مهندسان در حین عملیات نگهداری سیستم انجام می دهند
go to sleep U اصطلاحی برای توقف کامیپوتریا عدم امکان انجام عملی توسط کامپیوتر به دلیل گرفتار شدن در یک حلقه نامحدود
dynamically U توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
dynamic U توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
completing U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completed U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completes U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
complete U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
housekeeping U در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
do nothing instruction U دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
keyword U 1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
interrupting U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
transparently U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
micr U سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
notification U عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
retorsion U عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
exception U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exceptions U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
identification U تشخیص تشخیص دادن
identification friendly or foe U سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
jibs U وقفه
down time U وقفه
dead lock U وقفه
uninterrupted U بی وقفه
pauses U وقفه
desuetude U وقفه
paused U وقفه
discontinuance U وقفه
jibbing U وقفه
jibbed U وقفه
hoid up U وقفه
hold back U وقفه
standstill U وقفه
blocking U وقفه
interruption U وقفه
block U وقفه
blocked U وقفه
blocks U وقفه
unabated <adj.> U بی وقفه
deadlock U وقفه
jib U وقفه
breaks U وقفه
pause U وقفه
break U وقفه
stick U وقفه
hiatus U وقفه
interruptions U وقفه
cease U وقفه
standstil U وقفه
paralysis U وقفه
abeyance or adeyancy U وقفه
interrupting U وقفه
suspensions U وقفه
stations U وقفه
stationed U وقفه
station U وقفه
suspension U وقفه
chasms U وقفه
chasm U وقفه
interrupts U وقفه
ceasing U وقفه
ceased U وقفه
at a stretch U بی وقفه
ceases U وقفه
stound U وقفه
gaps U وقفه
interval U وقفه
interrupt U وقفه
arrests U وقفه
arrested U وقفه
gap U وقفه
arrest U وقفه
pausing U وقفه
abeyance U وقفه
work stoppage U وقفه در کار
sticking voltage U ولتاژ وقفه
flashback U وقفه زمانی
full stop U وقفه کامل
nerve block U وقفه عصبی
run on U بدون وقفه
massed practice U تمرین بی وقفه
massed learning U یادگیری بی وقفه
uninterrupted duty U کار بی وقفه
wind rocked out U وقفه تنفسی
system interrupt U وقفه سیستم
vectored interrupt U وقفه برداری
program interrupt U وقفه برنامه
priority interrupt U وقفه اولویت
flashbacks U وقفه زمانی
full stops U وقفه کامل
machine interupption U وقفه ماشین
interrupt handler U گرداننده وقفه
betweentimes U درمدت وقفه
blocking period U دوره وقفه
caesura U وقفه ایست
time out U وقفه فاصله
unceasing U بدون وقفه
external interrupt U وقفه خارجی
continous cycle U دوره بی وقفه
interval U ایست وقفه
automatic interrupt U وقفه خودکار
interrupt driven U وقفه گرا
affect block U وقفه عاطفه
interrupt vector U بردار وقفه
parabiosis U وقفه رسانش عصبی
interrupt U حرکت دادن وقفه
interrupt U ناتوان کردن وقفه
interrupts U حرکت دادن وقفه
disarms U ثیرات وقفه شدن
interrupts U ناتوان کردن وقفه
disarmed U ثیرات وقفه شدن
disarm U ثیرات وقفه شدن
clock interrupt U وقفه زمان سنجی
scanned interrupt U وقفه پویش شده
interrupting U حرکت دادن وقفه
short time rating U کار کردن با وقفه
interrupting U ناتوان کردن وقفه
insolvency U وقفه در پرداخت دیون
machine check interrupt U وقفه بررسی ماشین
arm U خط وط وقفه فعال شده .
machine check interrupt U وقفه مقابله ماشین
ups U تامین برق بی وقفه
interrupt serrice routine U روال سرویس وقفه
fall into abeyance U درحال وقفه افتادن
tenuis U علامت مکث و وقفه در یونانی
uninterruptable power supply U منبع تغذیه وقفه ناپذیر
interrupting U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
shut up U باعث وقفه در تکلم شدن
interrupting U خط وقفه که فعال شده است
uniterruptable power supply U سیستم تامین برق بی وقفه
NMI U وقفه غیرقابل چشم پوشی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com