Total search result: 201 (16 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
transhipment U |
انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
transhipment U |
انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
 |
 |
piggy back traffic U |
حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر |
 |
 |
piggyback trafic U |
حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر |
 |
 |
tracked vehicle U |
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش |
 |
 |
transshipment U |
انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری |
 |
 |
trasship U |
بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن |
 |
 |
crawler U |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
 |
 |
crawlers U |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
 |
 |
vehicles U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
transports U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
vehicle U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
conveyance U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
conveying appliance U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
transport car U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
conveyances U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
transported U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
transporting U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
transport U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
steed U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
steeds U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
traction motor U |
موتور وسیله نقلیه |
 |
 |
space vehicle U |
وسیله نقلیه فضایی |
 |
 |
conveyances U |
وسیله نقلیه ابلاغ |
 |
 |
six by six U |
وسیله نقلیه شش چرخه |
 |
 |
motor vehicle U |
وسیله نقلیه موتوری |
 |
 |
conveyance U |
وسیله نقلیه ابلاغ |
 |
 |
traction battery U |
باطری وسیله نقلیه |
 |
 |
utility vehicle U |
وسیله نقلیه عمومی |
 |
 |
power plant U |
محرکه وسیله نقلیه |
 |
 |
articulated vehicle U |
وسیله نقلیه مفصلی |
 |
 |
vehicle chain U |
زنجیر وسیله نقلیه |
 |
 |
power plants U |
محرکه وسیله نقلیه |
 |
 |
utility car U |
وسیله نقلیه عمومی |
 |
 |
motorcar U |
وسیله نقلیه موتوری اتومبیل |
 |
 |
to alight from a vehicle U |
پیاده شدن از وسیله نقلیه ای |
 |
 |
slot charter U |
اجاره قسمتی از وسیله نقلیه |
 |
 |
to catch the connection U |
وسیله نقلیه رابط را گرفتن |
 |
 |
pay load U |
فرفیت مفید وسیله نقلیه |
 |
 |
shuttles U |
وسیله نقلیه با مسیر مشخص |
 |
 |
shuttled U |
وسیله نقلیه با مسیر مشخص |
 |
 |
shuttle U |
وسیله نقلیه با مسیر مشخص |
 |
 |
refrigerator vehicle U |
وسیله نقلیه یخچال دار |
 |
 |
bale cubic capacity U |
تناژ وسیله نقلیه از نظرحجمی |
 |
 |
deadweight tonnage U |
حداکثر تناژ وسیله نقلیه |
 |
 |
utility vehicle U |
وسیله نقلیه عام المنفعه |
 |
 |
amphibian vehicle U |
وسیله نقلیه برای خشکی و اب |
 |
 |
crawl type vehicle U |
وسیله نقلیه نوع خزنده |
 |
 |
crawl drive U |
محرک وسیله نقلیه خزنده |
 |
 |
bare boat charter U |
اجاره دربست وسیله نقلیه |
 |
 |
on board computer U |
کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است |
 |
 |
multi purpose vehicle U |
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون |
 |
 |
intermodal transport U |
حمل با چند نوع وسیله نقلیه |
 |
 |
intermodal transport U |
حمل با چند نوغ وسیله نقلیه |
 |
 |
to set out for England U |
به سوی انگلیس رهسپار شدن [با وسیله نقلیه] |
 |
 |
free on board U |
بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه |
 |
 |
travois U |
ارابه یا وسیله نقلیه قدیمی سرخ پوستان امریکا |
 |
 |
time charter U |
اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین |
 |
 |
running down case U |
دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است |
 |
 |
sag wagon U |
وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند |
 |
 |
chain U |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
 |
 |
chains U |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
 |
 |
on board <idiom> U |
وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن |
 |
 |
embarks U |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
 |
 |
embarking U |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
 |
 |
embarked U |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
 |
 |
embark U |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
 |
 |
asynchronous U |
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند |
 |
 |
simulates U |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
 |
 |
daisy chain U |
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر |
 |
 |
simulate U |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
 |
 |
simulating U |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
 |
 |
daisy chain U |
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت |
 |
 |
axle stub U |
اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی |
 |
 |
output U |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
 |
 |
outputs U |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
 |
 |
vehicle stopping distance U |
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو |
 |
 |
from pillar to post U |
ازیک وسیله به وسیله دیگر |
 |
 |
sensor U |
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده |
 |
 |
time charter U |
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین |
 |
 |
fet U |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
 |
 |
transmission facility U |
وسیله انتقال |
 |
 |
circulating medium U |
وسیله انتقال قدرت خرید |
 |
 |
convey U |
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن |
 |
 |
conveyed U |
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن |
 |
 |
bi directional U |
انتقال داده که در یک وسیله در امتداد یک کانال مشخص انجام میشود |
 |
 |
conveying U |
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن |
 |
 |
conveys U |
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن |
 |
 |
pad U |
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت |
 |
 |
pads U |
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت |
 |
 |
loops U |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
 |
 |
loop U |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
 |
 |
contentions U |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
 |
 |
contention U |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
 |
 |
looped U |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
 |
 |
peripheral U |
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی |
 |
 |
connectivity U |
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات |
 |
 |
device U |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
 |
 |
devices U |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
 |
 |
built-in U |
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است |
 |
 |
tie down U |
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن |
 |
 |
meshes U |
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است |
 |
 |
mounted U |
به طور سواره سوار شده روی وسیله دیگر |
 |
 |
meshing U |
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است |
 |
 |
mesh U |
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است |
 |
 |
immersion proof U |
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب |
 |
 |
trainers U |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
 |
 |
trainer U |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
 |
 |
switches U |
شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود |
 |
 |
switched U |
شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود |
 |
 |
synchronizer U |
وسیلهای که با دریافت سیگنال از وسیله دیگر کاری را انجام دهد |
 |
 |
standalone U |
که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است |
 |
 |
switch U |
شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود |
 |
 |
communication U |
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود |
 |
 |
optical U |
اتصال بین دو وسیله که امکان انتقال داده به کمک سیگنالهای نوری را فراهم میکند. |
 |
 |
radial transfer U |
انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند. |
 |
 |
bypassing U |
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود |
 |
 |
outputs U |
بخشی از حافظه که حاوی داده ارسالی به وسیله خروجی دیگر است |
 |
 |
i/o U |
مدار یا اتصالی که حاوی کانال ورودی / خروجی به وسیله دیگر است |
 |
 |
output U |
بخشی از حافظه که حاوی داده ارسالی به وسیله خروجی دیگر است |
 |
 |
bypassed U |
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود |
 |
 |
bypasses U |
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود |
 |
 |
bypass U |
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود |
 |
 |
laser U |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
 |
 |
lasers U |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
 |
 |
plotter U |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
 |
 |
plotters U |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
 |
 |
i/o U |
اتصالاتی که به داده و سیگنالهای کنترل امکان انتقال بین CPU و حافظه یا وسیله جانبی میدهد |
 |
 |
input/output U |
اتصالاتی که به داده و سیگنالهای کنترلی امکان انتقال بین CPU و حافظه یا وسیله جانبی میدهد |
 |
 |
input/output U |
مدار یا اتصالی که حاوی کانال ورودی /خروجی برای وسیله دیگر است |
 |
 |
postprocessor U |
ریز پردازندهای که داده نیمه پردازش شده را از وسیله دیگر کنترل میکند |
 |
 |
means of transport U |
وسائط نقلیه |
 |
 |
device U |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
 |
 |
devices U |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
 |
 |
asynchronous U |
انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود |
 |
 |
outputs U |
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خروجی یا ارسال داده به وسیله یا ماشین دیگر میدهد |
 |
 |
output U |
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خروجی یا ارسال داده به وسیله یا ماشین دیگر میدهد |
 |
 |
Other means of transport U |
سایر وسایل نقلیه |
 |
 |
rights of way U |
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه |
 |
 |
right of way U |
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه |
 |
 |
module U |
وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند |
 |
 |
expandsionism U |
اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر |
 |
 |
modules U |
وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند |
 |
 |
asynchronous U |
اتصال یک ترمینال که به یک وسیله دیگر متصل است به طوری که این دو نیاز نیست هم سان باشند |
 |
 |
trafficked U |
عبو ومرور وسائط نقلیه |
 |
 |
dead storage U |
انبار وسایط نقلیه و تجهیزات |
 |
 |
automotive U |
تکنولوژی وسایل نقلیه موتوری |
 |
 |
automotive U |
مربوط به وسایل نقلیه خودرو |
 |
 |
traffic U |
عبو ومرور وسائط نقلیه |
 |
 |
traffic U |
رفت و امد وسایل نقلیه |
 |
 |
traffick U |
عبو ومرور وسائط نقلیه |
 |
 |
trafficking U |
عبو ومرور وسائط نقلیه |
 |
 |
trafficking U |
رفت و امد وسایل نقلیه |
 |
 |
trafficked U |
رفت و امد وسایل نقلیه |
 |
 |
meetings U |
تلاقی وسائط نقلیه برخوردها |
 |
 |
meeting U |
تلاقی وسائط نقلیه برخوردها |
 |
 |
amaxophobia U |
هراس ازمسافرت با وسایل نقلیه |
 |
 |
traffics U |
رفت و امد وسایل نقلیه |
 |
 |
traffics U |
عبو ومرور وسائط نقلیه |
 |
 |
input U |
مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد |
 |
 |
inputted U |
مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد |
 |
 |
communication U |
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت |
 |
 |
dual capable U |
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد |
 |
 |
astigmatizer U |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
 |
 |
port U |
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد |
 |
 |
handshake U |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
 |
 |
handshaking U |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
 |
 |
handshakes U |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
 |
 |
traffic signal U |
علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه |
 |
 |
hijack U |
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان |
 |
 |
hijacked U |
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان |
 |
 |
hijacks U |
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان |
 |
 |
motor traffic U |
رفت و امد وسایل نقلیه موتوری |
 |
 |
high beam U |
نقطه درخشان ونورانی جلووسایل نقلیه |
 |
 |
high jack U |
دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان |
 |
 |
tractive force U |
نیروی کشش وسایل نقلیه موتوری |
 |
 |
dozer [colloquial] [bulldozer] U |
بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه] |
 |
 |
stoplight U |
چراغ علامت توقف وسائط نقلیه |
 |
 |
caterpillar bulldozer U |
بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه] |
 |
 |
earthmover [bulldozer] U |
بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه] |
 |
 |
stoplights U |
چراغ علامت توقف وسائط نقلیه |
 |
 |
interserviceable U |
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی |
 |
 |
transfers U |
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری |
 |
 |
transferring U |
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری |
 |
 |
transfer U |
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری |
 |
 |
cycles U |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
 |
 |
cycled U |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
 |
 |
cycle U |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
 |
 |
shared U |
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود |
 |
 |
alien U |
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد |
 |
 |
aliens U |
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد |
 |
 |
shares U |
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود |
 |
 |
share U |
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود |
 |
 |
trans shipment U |
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر |
 |
 |
touches U |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
 |
 |
demands U |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
 |
 |
touch U |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
 |
 |
dangerous goods by road agreement U |
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است |
 |
 |
demanded U |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
 |
 |
demand U |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
 |
 |
checkpoints U |
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله |
 |