English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
winterization U اماده کردن برای کار در زمستان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
Other Matches
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
winterish U مناسب برای زمستان
to fit with U اماده کردن برای
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
forthcomming U اماده برای ارائه کردن
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
The squirrels are storing up nuts for the winter. U سنجاب ها فندقی برای زمستان ذخیره می کنند .
groom U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
grooms U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
tropicalization U اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
dispatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
civilian preparedness for war U اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
winterer U زمستان جانوری که زمستان را بسرمیبرد
rig the ship U فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
predigest U بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
fit to work U اماده برای کارکردن
on offer U اماده برای فروش
ready to die U اماده برای مرگ
prompt to go U اماده برای رفتن
attack on preparation U شمشیرباز اماده برای حمله
cover U اماده برای برگرداندن توپ
to prepare for war U برای جنگ اماده شدن
bats U گل اماده برای کوزه گری
batted U گل اماده برای کوزه گری
mission ready U هواپیمای اماده برای پرواز
to stand in the gap U برای دفاع اماده بودن
coverings U اماده برای برگرداندن توپ
covers U اماده برای برگرداندن توپ
he was prone to mischief U برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
to keep ome's powder dry U برای هر رویدادی اماده بودن
bat U گل اماده برای کوزه گری
attentions U شمشیرباز اماده برای مبارزه
attention U شمشیرباز اماده برای مبارزه
on guard U اماده برای دفاع باشید
up and running U اماده برای عملیات کامل
covers U اماده شدن برای دریافت توپ
platform load U بار اماده برای بارریزی هوایی
off the shelf U تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
herbescent U اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
addresses U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
finished product U محصولات اماده برای توزیع ومصرف
cover U اماده شدن برای دریافت توپ
coverings U اماده شدن برای دریافت توپ
addressed U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
to the manner born U فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
pools U عده کارمند اماده برای انجام امری
clutch start U روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
repertoire U فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
hypnotizable U اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
pool U عده کارمند اماده برای انجام امری
pooled U عده کارمند اماده برای انجام امری
refire time U زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
sawhorse U نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
back-up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
lime paste U اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
vitrescent U اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
back up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
reaction time U زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
hot site U یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
pilot engine U ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
turnkey U سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
sedans U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedan U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
turnkey system U سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
supercritical U حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
Linotype U ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
voyage repairs U تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
statitizing U فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
winter kill U زمستان کش
winter U زمستان
winters U زمستان
to cut out U بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
depth of winter U چله زمستان
the dead of winter U چله زمستان
the f. winter U زمستان اینده
midwinter U وسط زمستان
wintery U مناسب زمستان
all over winter U سراسر زمستان
in the midst of winter U در قلب زمستان
winter tide U فصل زمستان
nuclear winter U زمستان اتمی
wintertime U هنگام زمستان
hibernation U زمستان خوابی
brumal U مربوط به زمستان
in the midst of winter U در چله زمستان
in the midst of winter U در وسط زمستان
wintry U مناسب زمستان
wintertide U فصل زمستان
wintertime U فصل زمستان
to string up U اماده کردن
drafts U اماده کردن
supplied U اماده کردن
readies U اماده کردن
supply U اماده کردن
drafted U اماده کردن
ready U اماده کردن
primes U اماده کردن
make ready U اماده کردن
get ready U اماده کردن
provide U اماده کردن
provides U اماده کردن
unlimber U اماده کردن
prime U اماده کردن
to pickle a rod for U اماده کردن
primed U اماده کردن
readied U اماده کردن
draft U اماده کردن
preparing U اماده کردن
prepares U اماده کردن
set U اماده کردن
sets U اماده کردن
accommodated U اماده کردن
setting up U اماده کردن
prepare U اماده کردن
belay U اماده کردن
preparation U اماده کردن
preparations U اماده کردن
pre treatment U اماده کردن
confect U اماده کردن
harnessing U اماده کردن
harness U اماده کردن
readying U اماده کردن
harnessed U اماده کردن
supplying U اماده کردن
accommodates U اماده کردن
outfit U سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfits U سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
dormouse U موش زمستان خواب
dormice U موش زمستان خواب
winterer U بسر برنده زمستان
trained U اماده کردن اسب
knock-ups U سردستی اماده کردن
gear U کردن اماده کارکردن
knock up U سردستی اماده کردن
knock-up U سردستی اماده کردن
set up U اماده تیراندازی کردن
trains U اماده کردن اسب
forearms U قبلا اماده کردن
forearm U قبلا اماده کردن
fitting out U اماده کردن ناو
gears U کردن اماده کارکردن
geared U کردن اماده کارکردن
do up U اماده استفاده کردن
train U اماده کردن اسب
forespeak U قبلا اماده کردن
hibernating U زمستان را دربیهوشی بسر بردن
deciduous U گیاهی که در زمستان برگ میریزد
winter kill U در سرمای زمستان از بین رفتن
midwinter U چله زمستان انقلاب زمستانی
winterbourne U رودی که در زمستان جاری میشود
hibernate U زمستان را دربیهوشی بسر بردن
hibernated U زمستان را دربیهوشی بسر بردن
hibernates U زمستان را دربیهوشی بسر بردن
sensate U اماده پذیرش حس احساس کردن
snow farming U اماده کردن پیست اسکی
to study up U خود را اماده امتحانات کردن
get ready U اماده شدن حاضر کردن
spot U کشف کردن اماده پرداخت
spots U کشف کردن اماده پرداخت
to provide oneself U خودرا اماده یا مجهز کردن
make ready U اماده شدن حاضر کردن
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
redact U اماده چاپ کردن تحریر کردن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
to gather up U جمع اوری کردن اماده کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
to wind up U کوک کردن اماده کردن گلوله
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
hibernation U بسربردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی
edited U اماده چاپ کردن تغییر دادن
marshal U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshals U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
edit U اماده چاپ کردن تغییر دادن
marshaled U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com