Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
in gear
U
اماده حرکت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
tent striking
U
فرمان اماده حرکت شدن یکانها
voyage repairs
U
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
Other Matches
ready reserve
U
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness
U
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
supercritical
U
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
on guard
U
اماده توپگیری اماده برای توگیری
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
ramp alert
U
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
warning order
U
دستور اماده باش اعلام اماده باش
laager
U
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
waving
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
U
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
alert force
U
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
trackball
U
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroked
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball
U
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
cruise
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
strokes
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruised
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
fish tailing
U
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
stroking
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruising
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
counter clockwise
U
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
U
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transferring
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
U
سرعت حرکت شتاب حرکت
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
angle of depression
U
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
moving havens
U
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skull
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
air alert warning
U
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
travelling overwatch
U
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
nodes
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch
U
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
quadrature encoding
U
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
prompted
U
اماده
prompts
U
اماده
prompt
U
اماده
minded
U
اماده
supplying
U
اماده
ready
U
اماده
ready-made
U
اماده
accoutrements
U
اماده
susceptible
U
اماده
in kelter
U
اماده
readies
U
اماده
handiest
U
اماده
sets
U
اماده
handy
U
اماده
set
U
اماده
readied
U
اماده
setting up
U
اماده
stocked
U
اماده
accoutred
U
اماده
stock
U
اماده
ready made
U
اماده
supply
U
اماده
supplied
U
اماده
handier
U
اماده
lief
U
اماده
in the saddle
U
اماده
yare
U
اماده
in gear
U
اماده
in form
U
اماده
provided
U
اماده
fresh
U
اماده
equipped
U
اماده
ablest
U
اماده
abler
U
اماده
yoi
U
اماده
in store
U
اماده
freshest
U
اماده
readying
U
اماده
fresh-
U
اماده
in full fig
U
اماده
get ready
U
اماده کردن
accommodates
U
اماده کردن
combat ready
U
اماده به رزم
combat available
U
اماده به پرواز
taut
U
اماده کار
indispose
U
اماده ساختن
combat available
U
اماده به رزم
seaworthy
U
اماده دریا
warlike
U
اماده جنگ
bellicose
U
اماده بجنگ
presents
U
موجود اماده
alerts
U
اماده باش
confect
U
اماده کردن
accoutered
U
اماده جنگ
obliging
U
اماده خدمت
provides
U
اماده کردن
provide
U
اماده کردن
malcontent
U
اماده شورش
preparations
U
اماده کردن
preparations
U
اماده سازی
preparation
U
اماده سازی
preparation
U
اماده کردن
accommodated
U
اماده کردن
rigs
U
اماده شدن
ready service
U
اماده به کار
preparing
U
اماده کردن
giglot
U
دخترسبک که اماده
prepares
U
اماده کردن
ready mixed concrete
U
بتن اماده
ready for use
U
اماده مصرف
prepare
U
اماده کردن
ready for operation
U
اماده کار
acoutre
U
اماده جنگ
he is ready at excuses
U
اماده است
ready for duty
U
اماده کار
action mission ship
U
ناو اماده
aforehand
U
اماده راحت
prompt to go
U
اماده رفتن
ready to die
U
اماده مردن
acceptancy
U
اماده قبول
giglet
U
دخترسبک که اماده
rigged
U
اماده شدن
rig
U
اماده شدن
ripely
U
بطور اماده
ready for duty
U
اماده خدمت
belay
U
اماده کردن
battailous
U
اماده جنگ
beforehand
U
قبلا اماده
at or within call
U
اماده فرمان
preparatory
U
اماده کننده
at call
U
اماده فرمان
pre treatment
U
اماده کردن
bound
U
: اماده رفتن
on tap
U
اماده کشیدن
ready use
U
اماده مصرف
snug
U
اماده ومجهز
readying
U
اماده کردن
supplied
U
اماده کردن
supply
U
اماده کردن
supplying
U
اماده کردن
harnessed
U
اماده کردن
readies
U
اماده کردن
harness
U
اماده کردن
coaching
U
اماده سازی
insusceptible
U
غیر اماده
transit mixed concrete
U
بتن اماده
readied
U
اماده کردن
prime
U
اماده کردن
primes
U
اماده کردن
to string up
U
اماده کردن
primed
U
اماده کردن
drafted
U
اماده کردن
drafts
U
اماده کردن
mission ready
U
اماده پرواز
draft
U
اماده کردن
unlimber
U
اماده کردن
ready
U
اماده کردن
coaches
U
اماده ساز
coached
U
اماده ساز
coach
U
اماده ساز
make ready
U
اماده کردن
harnessing
U
اماده کردن
to gird up one's loins
U
اماده کارشدن
detonative
U
اماده انفجار
malcontents
U
اماده شورش
presenting
U
موجود اماده
sets
U
اماده کردن
johnny on the sopt
U
حاضر و اماده
to a. the ball
U
اماده انداختن
alert
U
اماده باش
to bargain for
U
منتظریا اماده
set
U
اماده کردن
to buckle oneself
U
اماده شدن
present
U
موجود اماده
finest
U
بسیار اماده
setting up
U
اماده کردن
kelter
U
انتظام اماده
fledge
U
اماده پروازکردن
to pickle a rod for
U
اماده کردن
apt
U
متمایل اماده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com