English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
strike U اصابت اعتصاب کردن
strikes U اصابت اعتصاب کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
strike pay U حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
hunger strike U اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
hunger strikes U اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
light strike U اعتصاب با اخطار کم مدت اعتصاب برقی
picketings U اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
pickets U اعتصاب کردن
walk out U اعتصاب کردن
picket U اعتصاب کردن
to strike work U اعتصاب کردن
to go on strike U اعتصاب کردن
strike U اعتصاب کردن
picketed U اعتصاب کردن
strikes U اعتصاب کردن
go on strike U اعتصاب کردن
to go on a hunger strike U اعتصاب غذا کردن
strike U تصادف و نصادم کردن اعتصاب
finks U اعتصاب شکن جاسوسی کردن
strikes U تصادف و نصادم کردن اعتصاب
fink U اعتصاب شکن جاسوسی کردن
go out U اعتصاب کردن دست کشیدن از
impacts U با شدت اصابت کردن ضربت
hits U اصابت کردن به هدف زدن
impact U با شدت اصابت کردن ضربت
hitting U اصابت کردن به هدف زدن
hit U اصابت کردن به هدف زدن
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
to hit U اصابت کردن [برخورد کردن] [ضربه زدن ] [زدن]
hits U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
sit-ins U اعتصاب
strike U اعتصاب
sit in U اعتصاب
strikes U اعتصاب
sit-in U اعتصاب
holdouts U اعتصاب
tie-up U اعتصاب
tie-ups U اعتصاب
tie up U اعتصاب
stay in strike U اعتصاب
turn out U اعتصاب
holdout U اعتصاب
accesses U اصابت
hits U اصابت
accessed U اصابت
access U اصابت
hit U اصابت
accessing U اصابت
hitting U اصابت
impingement U اصابت
strike-breaker U اعتصاب شکن
strike-breakers U اعتصاب شکن
strikebound U دچار اعتصاب
official receiver U اعتصاب رسمی
hunger strike U اعتصاب غذا
strikes U اعتصاب ضربه
general strikes U اعتصاب عمومی
riot and civil commotion U اعتصاب و تظاهرات
strike U اعتصاب ضربه
sit down U اعتصاب کارمندان
general strike U اعتصاب عمومی
confrontational U انجام اعتصاب
strikers U اعتصاب کننده
out U در حال اعتصاب
out- U در حال اعتصاب
wildcat strike <idiom> U اعتصاب کارگران
sit-down U اعتصاب کارمندان
outed U در حال اعتصاب
struck U درحال اعتصاب
knobstick U خائن اعتصاب
striker U اعتصاب کننده
shots U اصابت کرده
hit U اصابت موفقیت
shot U اصابت کرده
impacts U اصابت گلوله
impact area U محل اصابت
hits U اصابت گلوله
onset U هجوم اصابت
direct hits U اصابت مستقیم
hit ratio U نسبت اصابت
thunderstroke U اصابت صاعقه
point of impact U نقطه اصابت
direct hit U اصابت مستقیم
hits U اصابت موفقیت
impact point U نقطه اصابت
impact U اصابت گلوله
line of impact U خط اصابت گلوله
hitting U اصابت موفقیت
surface of impact U سطح اصابت
hit U اصابت گلوله
hitting U اصابت گلوله
impact pressure U فشار اصابت
blacklegs U کارگر اعتصاب شکن
official receiver U اعتصاب باجایزه سندیکا
out law strike U اعتصاب غیر قانونی
walkouts U اعتصاب ,ترک جلسه
they are on strike U اعتصاب کرده اند
blackleg U کارگر اعتصاب شکن
walkout U اعتصاب ,ترک جلسه
effective pattern U منطقه اصابت موثر
biting angle U کوچکترین زاویه اصابت
impact area U منطقه اصابت گلوله ها
point of impact U محل اصابت گلوله
impact registration U ثبت مرکز اصابت
impact point U محل اصابت گلوله
bursts U محل اصابت گلوله
angle of incidence U زاویه اصابت گلوله
beatten zone U منطقه مورد اصابت
impact U اصابت اثر شدید
center of impact registration U ثبت مرکز اصابت
burst U محل اصابت گلوله
attacks U اصابت یا نزول ناخوشی
attacked U اصابت یا نزول ناخوشی
attack U اصابت یا نزول ناخوشی
impacts U اصابت اثر شدید
hunger-striker U اعتصاب غذا کننده [زن ] [مرد]
vertical probable error U خطای اصابت قائم گلوله
single shot hit probability U احتمال اصابت یک گلوله به هدف
pattern U نقشه طرح اصابت گلوله ها
the lot fell upon me U قرعه بنام من اصابت کرد
impact pressure U نیروی اصابت فشار ترکش
patterns U نقشه طرح اصابت گلوله ها
sick-out U اعتصاب از راه خود را به بیماری زدن
sick-outs U اعتصاب از راه خود را به بیماری زدن
direct hits U گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
direct hit U گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
absolute deviation U انحراف اصابت گلوله تا مرکز هدف
surface of impact U سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
impact registration U ثبت تیر بروش مرکز اصابت
picket U اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
pickets U اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
picketed U اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
bomb impact plot U بردن محل اصابت بمب روی نقشه
bull's eye U قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bull's-eyes U قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
He warned he would go on a termless hunger strike. U او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
srcc U commotions civil riotsand ,strikes اعتصاب شورش و اشوبهای داخلی
course line shot U تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
grand slam U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand slams U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
fluke U یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
flukes U یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
set forward U جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
misses U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
contact burst preclusion U ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
sensing U تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
miss U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
skittle U که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
pinged U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pings U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
dud probability U درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
pinging U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
ping U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
bilateral spotting U دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
electroluminescent U صفحه نمایش مسط ح و سبک که از دو قطعه شیشه پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط لایه نازک گاز که در صورت سیگنال الکتریکی به آن اصابت کند روشن میشود
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com