Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 221 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
engage
U
از پیش سفارش دادن
engages
U
از پیش سفارش دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
indent
U
سفارش دادن
indenting
U
سفارش دادن
indents
U
سفارش دادن
order
U
سفارش دادن تنظیم کردن
order
U
سفارش دادن کالا یا جنس
order
U
سفارش دادن دستور دادن
order
U
سفارش دادن
order
U
دستور دادن سفارش
bespeak
U
ازپیش سفارش دادن
indent upon a person for goods
U
درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
lead time
U
مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
place an order
U
سفارش دادن
send away for
U
سفارش دادن
procurement lead time
U
زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
reorder
U
دوباره سفارش دادن
To order a meal.
U
سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
To place an order for some goods.
U
کالائی را سفارش دادن
call the shots
<idiom>
U
سفارش دادن
to book something
U
چیزی را سفارش دادن
Other Matches
economic order quantity
U
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
ordering costs
U
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
indenting
U
سفارش
indents
U
سفارش
reference
U
سفارش
enjoinment
U
سفارش
order
U
سفارش
indent
U
سفارش
factory order
U
سفارش ساخت
back order
U
سفارش معوق
conditional order
U
سفارش مشروط
acknowledgement of order
U
تصدیق سفارش
blanket order
U
سفارش کلی
letter of recommendation
U
سفارش نامه
processing of the order
U
انجام سفارش
modification order
U
سفارش اصلاحی
order for goods
U
سفارش کالا
order
U
دستور سفارش
order format
U
قالب سفارش
economic order quantity
U
حد مطلوب سفارش
commendation
U
سفارش تقدیر
outwork
U
سفارش به بیرون
ordering
U
سفارش دهی
engaged
U
سفارش شده
acknowledgement of order
تایید سفارش
purchase order
U
سفارش خرید
Put in a good word for me.
U
سفارش من رابکن
enjoining
U
سفارش کردن به
enjoined
U
سفارش کردن به
enjoin
U
سفارش کردن به
trial order
U
سفارش ازمایشی
enjoins
U
سفارش کردن به
I asked for ...
من سفارش ... را دادم.
asking and ordering
U
درخواست و سفارش
indenting
U
سفارش درخواست کردن
dispatch order
U
سفارش حمل سریع
open indent
U
سفارش خرید باز
custom made
U
سفارش داده شده
indent
U
سفارش درخواست کردن
lead time
U
زمان انجام سفارش
custom-made
U
سفارش داده شده
order processing time
U
زمان انجام سفارش
order processing time
U
مدت انجام سفارش
reorder cost
U
هزینه سفارش مجدد
indents
U
سفارش رسیده از خارج
reorder interval
U
زمان بین دو سفارش
reorder point
U
نقطه سفارش مجدد
order
[placed with somebody]
U
سفارش
[ازطرف کسی]
indents
U
سفارش درخواست کردن
outwork
U
سفارش به خارج از شرکت
reorder level
U
سطح سفارش مجدد
re order
U
سفارش دوم باره
order time
U
زمان سفارش کالا
ordered
U
سفارش داده شده
indent
U
سفارش رسیده از خارج
to countermand goods
U
سفارش کالا را پس گرفتن
indenting
U
سفارش رسیده از خارج
testimonial
U
سفارش وتوصیه رضایت نامه
indenting
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
indents
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
mail order
U
سفارش کالا بوسیله پست
testimonials
U
سفارش وتوصیه رضایت نامه
batch costing
U
تعیین قیمت سفارش کالا
order form
U
نمونه سفارش نامه پر نکرده
ordering costs
U
هزینههای مربوط به سفارش کالا
indent
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
the goods are on order
U
کالا را سفارش داده ایم
I asked for a small portion.
من یک پرس کوچک سفارش دادم.
a la carte
U
جداجدا سفارش داده شده.
I asked for the child.
من یک برای بچه سفارش دادم.
That's not what I ordered.
آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
reorder level
U
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody.
U
سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
mail order
U
سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
open indent
U
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
canvass
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
cash with order
U
پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
canvasses
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
cost plus contracts
U
قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
cost plus contracts
U
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
canvass
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassed
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
computerised ordering systems
U
سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
standing order
U
دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing orders
U
دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
Manchester-Kashan
U
فرش کاشانی-انگلیسی
[این نوع فرش به سفارش شهر منچستر در کاشان بافته می شده و پشم آن تماما از نوع مرینوس استرالیایی بوده است.]
order
U
خرید سفارش خرید
ferry
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
example is better than precept
U
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
to sue for damages
U
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
to put any one up to something
U
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
defined
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
formation
U
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
shifts
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifted
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shift
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
televised
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televise
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
expands
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
expanding
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
expand
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
televising
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televises
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
recommends
U
سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommending
U
سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommend
U
سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
outdoing
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
to picture
U
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
outdoes
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdo
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
shifting
U
حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
adjudges
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudging
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
development
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
adjudged
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
developments
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
square away
U
سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
allowance
U
جیره دادن فوق العاده دادن
organization of the ground
U
سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
allowances
U
جیره دادن فوق العاده دادن
promulge
U
انتشار دادن بعموم اگهی دادن
organisations
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
organization
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
organizations
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
indemnify
U
غرامت دادن به تامین مالی دادن به
greaten
U
درشت نشان دادن اهمیت دادن
advances
U
ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dynamically
U
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
dynamic
U
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
mouses
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
triple option
U
بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
embellish
U
ارایش دادن زینت دادن
embellishing
U
ارایش دادن زینت دادن
circulate
U
انتشار دادن رواج دادن
effectuate
U
انجام دادن صورت دادن
cures
U
شفا دادن بهبودی دادن
illustrating
U
شرح دادن نشان دادن
illustrates
U
شرح دادن نشان دادن
promote
U
ترفیع دادن ترویج دادن
illustrate
U
شرح دادن نشان دادن
embellishes
U
ارایش دادن زینت دادن
promoted
U
ترفیع دادن درجه دادن
give security for
U
تامین دادن ضامن دادن
decern
U
تشخیص دادن تمیز دادن
massage
U
ماساژ دادن تغییر دادن
develops
U
بسط دادن پرورش دادن
lends
U
عاریه دادن اجاره دادن
develop
U
بسط دادن پرورش دادن
lend
U
عاریه دادن اجاره دادن
embellished
U
ارایش دادن زینت دادن
cure
U
شفا دادن بهبودی دادن
cured
U
شفا دادن بهبودی دادن
massaging
U
ماساژ دادن تغییر دادن
circulates
U
انتشار دادن رواج دادن
massages
U
ماساژ دادن تغییر دادن
relate
U
گزارش دادن شرح دادن
promote
U
ترفیع دادن درجه دادن
massaged
U
ماساژ دادن تغییر دادن
circulated
U
انتشار دادن رواج دادن
inform
U
اطلاع دادن گزارش دادن
directed
U
دستور دادن دستورالعمل دادن
to set forth
U
شرح دادن بیرون دادن
individualizing
U
تمیز دادن تشخیص دادن
individualizes
U
تمیز دادن تشخیص دادن
individualized
U
تمیز دادن تشخیص دادن
individualize
U
تمیز دادن تشخیص دادن
individualising
U
تمیز دادن تشخیص دادن
individualises
U
تمیز دادن تشخیص دادن
to follow up
U
ادامه دادن قوت دادن
individualised
U
تمیز دادن تشخیص دادن
to switch on
U
اتصال دادن جریان دادن
empowers
U
اختیار دادن وکالت دادن
directs
U
دستور دادن دستورالعمل دادن
expand
U
توسعه دادن بسط دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com