English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
test run U اجرای ازماینده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
examiners U ازماینده
tester U ازماینده
triers U ازماینده
trier U ازماینده
assayer U ازماینده
examiner U ازماینده
test routine U روال ازماینده
test program U برنامه ازماینده
test file U پرونده ازماینده
test data U دادههای ازماینده
chaining U اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder U امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration U خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipeline U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
application of fire U اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study U مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
possession money U حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
performance standard U معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
post attack U بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
runs U اجرای
run U اجرای
Sound Blaster U و پس اجرای آن
post strike U بعد از اجرای تک
budget execution U اجرای بودجه
fulfilment of an obligation U اجرای تعهد
carry out the obligations U اجرای تعهدات
auto da fe U اجرای رای
ground work U اجرای فن در خاک
plan implementation U اجرای برنامه
performance of a contract U اجرای قرارداد
parallel run U اجرای موازی
machine run U اجرای ماشین
concurrent execution U اجرای همزمان
conduct of fire U اجرای اتش
program execution U اجرای برنامه
uses U اجرای چیزی
execution of wills U اجرای وصایا
administration of justice U اجرای عدالت
test run U اجرای ازمایشی
enforcement of a judgment U اجرای حکم
dry run U اجرای ازمایشی
use U اجرای چیزی
administer justice U اجرای عدالت
conduct of fire U اجرای تیراندازی
execution of judgments U اجرای احکام
concurrently U اجرای همزمان
rerun U اجرای مجدد
involving U آغاز با اجرای یک برنامه
reprieves U تعلیق اجرای مجازات
task force U نیروی اجرای عملیات
task forces U نیروی اجرای عملیات
reprieve U تعلیق اجرای مجازات
concurrent program execution U اجرای همزمان برنامه
reprieved U تعلیق اجرای مجازات
techniques U روش یا فن اجرای کار
technique U روش یا فن اجرای کار
operates U دستورات اجرای کامپیوتر
checks U اجرای خشک یک برنامه
checked U اجرای خشک یک برنامه
check U اجرای خشک یک برنامه
operated U دستورات اجرای کامپیوتر
apply a correct holt U اجرای فن صحیح کشتی
operate U دستورات اجرای کامپیوتر
by the number U اجرای فرمان با شماره
class i activity U اجرای اماد طبقه 1
class ii activity U اجرای اماد طبقه 2
concept of operations U روش اجرای عملیات
reprieving U تعلیق اجرای مجازات
insubordination U سرپیچی از اجرای دستور
involves U آغاز با اجرای یک برنامه
legal enforcement U اجرای حکم دادگاه
launch U شروع یا اجرای یک برنامه
pursuance of a plan U اجرای نقشه یا طرحی
self aid U اجرای کمکهای اولیه
war game U اجرای بازی جنگ
task element U عنصر اجرای عملیات
transattack period U زمان اجرای تک اتمی
desk U اجرای خشک برنامه
wargaming U اجرای بازی جنگ
desks U اجرای خشک برنامه
law enforcement U اجرای قوانین [حقوقی]
administration of a will U اجرای وصیت نامه
enforcement by writ U اجرای حکم دادگاه
launched U شروع یا اجرای یک برنامه
launches U شروع یا اجرای یک برنامه
policy instrument U ابزار اجرای سیاست
involve U آغاز با اجرای یک برنامه
enforcement of a judment U اجرای حکم دادگاه
enforcement of judgement U اجرای احکام قضایی
final process U دستور اجرای حکم
implementation of the decisions U اجرای قرار [رای]
launch an attack U اجرای حمله شروع تک
methode of fire U روش اجرای تیراندازی
multi tasking U اجرای چندین کار
launching U شروع یا اجرای یک برنامه
multitasking U اجرای چندین کار
precedence U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
suspending U به عقب انداختن اجرای حکم
suspend U به عقب انداختن اجرای حکم
executed U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
execute U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executes U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
textbooks U اجرای حرکت کامل و فنی
operator U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operators U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
executing U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
suspends U به عقب انداختن اجرای حکم
enterprise U اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprises U اقدام به اجرای قوانین کردن
task element U قسمت مامور اجرای عملیات
specific performance U نحوه اجرای معین در قرارداد
overlap processing U اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
collectivism U اجرای اصول اشتراکی درزندگی
mission request U درخواست اجرای ماموریت هوایی
high angle pit U چاله مخصوص اجرای تیرقائم
guarantee a contract U اجرای قراردادی را ضمانت کردن
fire time U زمان اجرای اتش یا انفجار
to guarantee a contract U اجرای قراردادی راضمانت کردن
textbook U اجرای حرکت کامل و فنی
ambuscade U دام محل اجرای کمین
phase U دوره زمانی اجرای برنامه
phased U دوره زمانی اجرای برنامه
phases U دوره زمانی اجرای برنامه
staged U اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
concept U تدبیر روش اجرای یک چیز
concepts U تدبیر روش اجرای یک چیز
sword dance U اجرای رقص در اطراف شمشیر
exempted , adressee U گیرنده معاف از اجرای دستور
passives U وقت کشی بدون اجرای فن
pass U 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
passed U 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
passes U 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
launching U اجرای حمله شروع عملیات
launches U اجرای حمله شروع عملیات
launched U اجرای حمله شروع عملیات
launch U اجرای حمله شروع عملیات
execution U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
passive U وقت کشی بدون اجرای فن
compile and go U بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
command of execution U فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
maths U و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
proponent U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponents U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
run duration U مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
execution U مدت زمان بین اجرای یک دستور
run duration U که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
rerun U اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
adagio آهسته و ملایم [اجرای آهنگ باهستگی]
task fleet U ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
task group U ناو گروه مامور اجرای عملیات
microcycle U برای دادن زمان اجرای دستورات
math U و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
budgetary control U کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
delay position U موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
e hour U وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
immediate U روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
interdict U ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
intermittent U اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
lesions U زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
lesion U زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
execute U بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
targetting U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targetted U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
compiled U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
get round the law U با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
pipeline U بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
multi tasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
auto da fe U اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
tempo U سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
bailiffs U مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
multitasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
bailiff U مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
object computer U OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
on the fly U در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
tempos U سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
targets U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targeting U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targeted U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
compile U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
dynamically U تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
executes U بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
attentions U توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
operation U بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
dynamic U تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
esorow U سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
executing U بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
compiling U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
target U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
attention U توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
compiles U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
executed U بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
pipelines U بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
software U که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
preprocess U اجرای سازمان ابتدایی و پردازش ساده داده
machines U کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
transversal U اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
users U متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com