Perdic | word and deed | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (2 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	word and deed U	گفتاروکردار قول وفعل

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	in word and deed U	درگفتارو عمل
Other Matches

	His word is his bond. HE is a man of his word. U	حرفش حرف است
	He is a man of his word . He is as good as his word . U	قولش قول است
	deed U	در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
	deed U	عمل
	deed U	فعل
	deed U	قرارداد
	deed U	کردار
	deed U	کار
	deed U	قباله
	deed U	سند باقباله واگذار کردن
	deed U	سند
	deed U	مدرک
	deed of assignment U	مدرک صلاحیت قانونی
	private deed U	سند خصوصی
	official deed U	سند رسمی
	alms deed U	خیرات
	alms deed U	صدقه
	alms deed U	احسان
	abstract a deed U	قباله ایی را خلاصه کردن
	concession deed U	امتیاز نامه
	purchase by a deed U	قباله کردن
	title deed U	اسناد مالکیت
	title deed U	سند مالکیت
	title deed U	قباله مالکیت
	deed of partnership U	قرارداد مشارکت
	i deed it my duty to U	وفیفه خود می دانم که
	deed of assignment U	سند واگذاری اختیارات
	purchase by a deed U	با سند خریدن
	deed of sale U	بیع نامه
	deed of sale U	سند فروش
	deed of transfer U	انتقال نامه
	deed of transfer U	سند انتقال
	deed of trust U	سند تودیع امانت
	deed of trust U	سنداستیفای دین از ملک رهنی
	deed partnership U	شرکتنامه
	deed under private U	سند غیر مصدق
	deed under private U	سند عادی
	deed of endowment U	وقف نامه
	deed of poll U	سند بدون رونوشت
	deed box U	گاوصندوقمخصوصاسنادمهم
	deed of conveyance U	صلح نامه
	deed poll U	تغییر نام
	deed of covenant U	پیمان
	deed of gift U	هبه نامه
	deed of covenant U	قرارداد
	deed under private signature U	سند عادی
	deed under private seal U	سند عادی
	operative part of a deed U	قسمت اصلی سند
	deed under private seal U	سند غیر مصدق
	not a word of it was right U	یک کلمه انهم درست بود
	in one word U	خلاصه
	in a word U	خلاصه اینکه مختصرا
	last word U	بیان یا رفتار قاطع
	last word U	اتمام حجت
	last word U	حرف اخر
	keep to one's word U	سر قول خود بودن
	i came across a word	بکلمه ای برخوردم
	get a word in <idiom> U	یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
	in a word U	خلاصه
	in one word U	خلاصه اینکه مختصرا
	say a word U	سخن گفتن
	Take somebody at his word. U	حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
	May I have a word with you? U	ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟
	Could I have a word with you ? U	عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
	I want to have a word with you . I want you . U	کارت دارم
	All you have to do is to say the word. U	کافی است لب تر کنی
	have a word with <idiom> U	بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
	keep one's word <idiom> U	سرقول خود بودن
	last word <idiom> U	نظر نهایی
	in a word <idiom> U	به طور خلاصه
	a word or two U	چند تا کلمه [برای گفتن]
	word U	اطلاع
	word for word <adv.> U	مو به مو
	word for word <adv.> U	کلمه به کلمه
	word for word <adv.> U	نکته به نکته
	word for word U	طابق النعل بالنعل
	word for word U	تحت اللفظی
	say a word U	حرف زدن
	to say a word U	سخن گفتن
	to say a word U	حرف زدن
	take my word for it U	قول مراسندبدانید
	that is not the word for it U	لغتش این نیست
	say the word <idiom> U	علامت دادن
	the last word U	سخن اخر
	the last word U	ک لام اخر
	the last word U	سخن قطعی
	the last word U	حرف اخر
	to keep to one's word U	سرقول خودایستادن
	to keep to one's word U	درپیمان خوداستواربودن
	to keep to one's word U	درست پیمان بودن
	to word up U	کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
	to word up U	کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
	upon my word U	به شرافتم قسم
	word for word U	کلمه به کلمه
	word U	نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
	at his word U	بحرف او
	word U	بالغات بیان کردن
	word U	واژه
	word U	روش اندازه گیری سرعت چاپگر
	word U	تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
	word U	تعداد کلمات در فایل یا متن
	word U	مشابه 10721
	word U	عهد
	word U	طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
	word U	کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
	word U	فرمان
	word U	لغات رابکار بردن
	word U	زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
	word U	بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
	word U	قول
	word U	لغت
	word U	لفظ
	word U	گفتار
	word U	واژه سخن
	word U	حرف
	word U	کلمه
	at his word U	بفرمان او
	word U	موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
	word U	عبارت
	word U	سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
	word U	پیغام خبر
	word wrap U	حرکت نشانه گر روی صفحه تصویر کامپیوتر از انتهای یک خط به شروع خط بعدی
	to stick to one's word U	سر قول خود ایستادن
	word salad U	اشفته گویی
	word salad U	سالاد کلمات
	word time U	زمان کلمه
	word warp U	فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
	word square U	جدول کلمات متقاطع
	word star U	یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
	four-letter word U	واژهیچهار حرفی
	word square U	acrostic
	buzz word U	لغت بابروز
	buzz word U	رمز واژه
	What is the meaning of this word ? U	معنی این لغت چیست ؟
	word wrap U	سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
	word process U	ویرایش , ذخیره و تغییر متن با کامپیوتر
	word hoard U	لغت نامه
	word deafness U	واژه کری
	word count U	واژه شماری
	word book U	کتاب لغت
	word-perfect U	یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
	word addressable U	نشانی پذیری کلمه
	word processor U	کلمه پرداز
	word processors U	کلمه پرداز
	to weigh one's word U	سخنان خودرا سنجیدن سنجیده سخن گفتن
	to send word U	خبردادن
	to send word U	پیغام دادن
	word fluency U	سیالی واژگانی
	word perfect U	یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
	word frequency U	بسامد واژگانی
	word picture U	بیان یا شرح روشن
	word order U	ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
	word order U	ترتیب واژه ها
	word of honour U	قول شرف
	word of command U	فرمان انتصاب
	word of command U	فرمان نظامی
	word mark U	علامت کلمه
	word mark U	نشان کلمه
	word length U	درازای کلمه
	word length U	طول کلمه
	to rime one word with another U	یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
	word book U	کتاب لغت
	word book U	واژه نامه
	word choice U	بیان
	word choice U	کلمه بندی
	word choice U	جمله بندی
	word book U	قاموس
	word book U	فرهنگ لغات
	word book U	لغت نامه
	He feels he must have the last word. U	او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
	to have the final [last] word <idiom> U	حرف خود را به کرسی نشاندن
	How do you pronounce [say] that [this] word? U	این واژه چه جور تلفظ می شود؟
	word book U	دیکشنری
	A mans word is one . <proverb> U	یرف مرد یکى است .
	Do not say a word until you know it is exactly rig. <proverb> U	تا ندانى که سخن عیب صواب است مگو .
	A word is enough to the wise . <proverb> U	براى عاقل یک یرف بس است .
	I always stick to my word. U	من همیشه سر حرفم می ایستم
	We just received word that . . . U	هم اکنون اطلاع رسید که …
	written word U	کلماتنوشتاری
	word-blind U	کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
	word class U	ردهایازلغاتمثلاسم صفت فعل و...
	word correction U	اصلاحکلمه
	swear-word U	کفر
	swear-word U	ناسزا
	He didnt say a word. U	یک کلام هم حرف نزد
	This is an elusive word . U	این لغت خیلی فرار است ( درحافظه باقی نمی ماند )
	four-letter word U	واژهی قبیح
	mum's the word <idiom> U	دهان قرص
	word of mouth <idiom> U	از منبع موثق
	that word is obsolescent U	ان واژه کم کم دارد مهجور
	give someone one's word <idiom> U	قول دادن یا بیمه کردن
	get a word in edgewise <idiom> U	وارد شدن درمکالمه
	In what sense are you using this word ? U	این کلمه را به چه معنی بکار می برد ؟
	Is that your final word ? U	همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
	Word of honor . U	قول شرف
	swear-word U	فحش
	speak a word U	چیزی بگویید حرفی بزنید
	relying on his word U	باستناد سخن وی
	by word of mounth U	زبانی
	numeric word U	کلمه عددی