English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
turbine stage U طبقه توربین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
turbine U توربین بخار
turbine U توربین
steam turbine U توربین بخار
turbine wheel U چرخ توربین
turbine vane U تیغه توربین
water turbine U توربین ابی
turbine rotor U رتور توربین
turbine pump U پمپ توربینی
turbine nozzle U شیپوره توربین
turbine disc U دیسک توربین
turbine blade U پره توربین
turbine blade U تیغه توربین
supersonic turbine U توربین مافوق صوت
reaction turbine U توربین عکس العملی
compressor turbine U توربینکمپرسور
driving turbine U توربینگرداننده
gas turbine U توربین گاز
impulse turbine U توربین ضربهای
stream turbine U توربین بخار
turbine governor U تنظیم کننده توربین
impluse turbine U توربین فشار ضربهای
turbine runner U حرکتدهندهتوربین
turbine headcover U سرپوشتوربین
rotation of the turbine U چرخشتوربین
free turbine U توربین ازاد
turbine building U ساختمانتوربین
back pressure turbine U توربین بخاری که تمام بخارخروجی ان با فشار به داخل شبکه گرم کننده جذب میشود
air turbine starter U استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
internal combustion turbine U توربین گازی
high head turbine U توربین فشار قوی
radial flow turbine U توربین با جریان شعاعی
low pressure turbine U توربین فشار ضعیف
variable discharge turbine U توربین گازی که جرم جریان ان توسط شیرها یا دریچه هایی کنترل میشود و قدرت توربین را با ارتفاع ومتغیرهای دیگر سازگارمیکند
axial flow turbine U توربین محوری
turbine-compressor shaft U میلهکمپرسورتوربین
axial flow turbine engine U موتور توربین گاز باکمپرسور جریان خطی
axial flow impulse turbine U فشارمستقیم
axial flow impulse turbine U توربین محوری
turbine shaft turns generator U محورتوربینچرخوانندهژنراتور
steam pressure drives turbine U فشاربخارمحرکتوربین
vertical-axis wind turbine U توربینبادیمحورعمودی
horizontal-axis wind turbine U توربینافقیبامحوربادی
to go on stage U وارد صحنه [نمایش] شدن
behind the stage <adj.> <adv.> U خصوصی [اصطلاح مجازی]
behind the stage <adj.> <adv.> U محرمانه [اصطلاح مجازی]
to go on the stage U بازیگرشدن
to go on the stage U اکترشدن
first stage U مرحلهاول
at this stage <adv.> U درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
third stage U مرحلهسوم
not stage U مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
second stage U مرحلهدوم
stage U پرده گاه مرحله
stage U مرحله
zero stage U طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
stage U نیمکت اویزان
stage U مقام
stage U یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
stage U صحنه
stage U مرحله دار شدن اشکوب
stage U در صحنه فاهرشدن
stage U منزل
stage U چوب بست
stage U صحنه نمایش
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage U اسکان دادن
stage U طبقه
stage U قراردادن اتومبیل در خط اغاز
stage U اشکوب
stage U مراحل مختلف یک موشک
stage U پایه وهله
stage U درجه مرحله
stage U سکو
stage whispers U نجوای روی صحنه
stage whisper U نجوای روی صحنه
two stage experiment U ازمایش دو مرحلهای
stage doors U در عقب صحنه
stage door U در عقب صحنه
stage direction U مدیریت
two stage sampling U نمونه گیری دو مرحلهای
speed stage U مرحله سرعت
to put on the stage U بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
stage-struck U عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
stage-struck U شیفتهی بازیگری
stage manage U کارگردانی کردن
At that point [stage] , ... U وقتی که موقعش رسید...
speed stage U سطح سرعت
at the rear of the stage <adj.> <adv.> U پشت پرده نمایش [مخصوص اطاق رخت کن]
at the rear of the stage <adj.> <adv.> U در پس پرده
stage manage U اداره کردن
stage managers U کارگردان نمایش
stage managers U مدیر نمایش
stage manager U کارگردان نمایش
stage-manage U اداره کردن
To appear on the scene (stage). U روی صحنه ظاهر شدن
landing stage U حملباقایق
stage-managing U کارگردانی کردن
mechanical stage U پایهمکانیکی
regulator first stage U صفحهنمایشنخستینرگلاتور
stage curtain U پردهنمایش
stage-managing U اداره کردن
stage-manages U کارگردانی کردن
stage-manages U اداره کردن
stage-managed U کارگردانی کردن
stage-managed U اداره کردن
stage manager U مدیر نمایش
stage-manage U کارگردانی کردن
centre-stage U شرائطبسیار حساسو مهم
stage clip U سطحنمایش
developmental stage U مرحله پیشرفت
stage fright U صحنه هراسی
macro stage U مرحله کلان
main stage U طبقه اصلی
main stage U عرشه اصلی
mixer stage U طبقه مخلوط کننده
modulator stage U طبقه مدولاسیون
multi stage U چند مرحلهای
killer stage U صافی رنگ
multi stage U چند طبقه
stage fright U وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
larval stage U مرحله کرمی
input stage U طبقه اولیه
differential stage U مرحله تفاضلی
energy stage U لایه انرژی
first audio stage U مرحله صوتی نخست
flood stage U تراز بحرانی طغیان
developmental stage U مرحله تکوینی
converter stage U طبقه مبدل
buffer stage U مرحله میانگیر
anal stage U مرحله مقعدی
initial stage U طبقه نخستین
input stage U طبقه ورودی
oedipal stage U مرحله ادیپی
single stage U یک طبقهای
stage director U مدیر نمایش
stage coach U دلیجان
stage craft U فن درست کردن نمایش
stage direction U کاگردانی
stage fever U کرم بازیگری یا اکتری
stage payments U پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
stage race U مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
stage set U تعویض سن
impluse stage U طبقه فشار مستقیم
termination stage U مرحله پایانی
this play does not stage well U این داستان خوب در نمایش در نمیاید
single stage U یک طبقه
quick stage U ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
oral stage U مرحله دهانی
output stage U مرحله خروجی
phallic stage U مرحله التی
stage set U تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
mechanical stage control U کنترلپایهمکانیکی
multi stage experiment U ازمایش چند مرحلهای
high pressure stage U طبقه فشار قوی
multi stage scaffolding U داربست چند طبقه
frequency divider stage U طبقه مقسم فرکانس
multi stage press U پرس چند طبقه
multi stage production U تولید چند مرحلهای
multi stage sampling U نمونه گیری چند مرحلهای
anal retentive stage U مرحله مقعدی ضبطی
two stage least squares method U روش حداقل مربعات دومرحلهای
three stage least squares method U روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
push pull stage U طبقه پوش- پول
two stage least squares method U برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
power output stage U طبقه خروجی
low power stage U طبقه کم قدرت
power amplifier stage U مرحله فزون ساز توان
anal expulsive stage U مرحله مقعدی دفعی
intermediate frequency stage U طبقه ی فرکانس میانی
multi stage amplifier U تقویت کننده چند طبقه
To stage political demonstrations. U تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
multi stage amplifier U امپلی فایر چند طبقه
It was stage –managed . It was trumped up. U صحنه سازی بود
bed building stage of river U تراز سطح متوسط اب رودخانه
Stage party ( films , movies ) . U میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
The stage was bare but for [save for] a couple of chairs. U صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com