Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stage-managed
U
اداره کردن
stage-managed
U
کارگردانی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It was stage –managed . It was trumped up.
U
صحنه سازی بود
i managed to do it
U
ان کار را درست کردم
i managed to do it
U
موفق شدم که ان کار را انجام دهم
managed
U
مستقیم یا تحت کنترل
managed
U
اسب اموخته
managed
U
از پیش بردن
managed
U
گرداندن
managed
U
اداره کردن
managed money
U
پول اداره شده
managed money
U
پول نظارت شده
She barely managed to get her diplome.
U
بزور دیپلمش راگرفت
computer managed instruction
U
اموزش با مدیریت کامپیوتردستورالعمل با مدیریت کامپیوتر
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion.
U
آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
stage
U
مقام
stage
U
قراردادن اتومبیل در خط اغاز
not stage
U
مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
stage
U
اشکوب
stage
U
یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
at this stage
<adv.>
U
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
third stage
U
مرحلهسوم
second stage
U
مرحلهدوم
first stage
U
مرحلهاول
zero stage
U
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
to go on the stage
U
اکترشدن
to go on the stage
U
بازیگرشدن
stage
U
مراحل مختلف یک موشک
stage
U
درجه مرحله
stage
U
سکو
stage
U
پایه وهله
stage
U
صحنه
stage
U
پرده گاه مرحله
behind the stage
<adj.>
<adv.>
U
خصوصی
[اصطلاح مجازی]
stage
U
صحنه نمایش
to go on stage
U
وارد صحنه
[نمایش]
شدن
stage
U
نیمکت اویزان
stage
U
طبقه
stage
U
منزل
stage
U
در صحنه فاهرشدن
stage
U
اسکان دادن
stage
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage
U
چوب بست
behind the stage
<adj.>
<adv.>
U
محرمانه
[اصطلاح مجازی]
stage
U
مرحله
stage
U
مرحله دار شدن اشکوب
stage set
U
تعویض سن
termination stage
U
مرحله پایانی
this play does not stage well
U
این داستان خوب در نمایش در نمیاید
two stage sampling
U
نمونه گیری دو مرحلهای
to put on the stage
U
بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
stage set
U
تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
stage race
U
مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
quick stage
U
ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
single stage
U
یک طبقهای
single stage
U
یک طبقه
stage coach
U
دلیجان
stage craft
U
فن درست کردن نمایش
stage direction
U
مدیریت
stage direction
U
کاگردانی
stage director
U
مدیر نمایش
stage fever
U
کرم بازیگری یا اکتری
stage payments
U
پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
turbine stage
U
طبقه توربین
two stage experiment
U
ازمایش دو مرحلهای
stage clip
U
سطحنمایش
stage curtain
U
پردهنمایش
speed stage
U
سطح سرعت
centre-stage
U
شرائطبسیار حساسو مهم
landing stage
U
حملباقایق
To appear on the scene (stage).
U
روی صحنه ظاهر شدن
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
U
در پس پرده
At that point
[stage]
, ...
U
وقتی که موقعش رسید...
regulator first stage
U
صفحهنمایشنخستینرگلاتور
mechanical stage
U
پایهمکانیکی
stage door
U
در عقب صحنه
stage doors
U
در عقب صحنه
stage whisper
U
نجوای روی صحنه
stage whispers
U
نجوای روی صحنه
stage-struck
U
عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
U
پشت پرده نمایش
[مخصوص اطاق رخت کن]
stage-struck
U
شیفتهی بازیگری
speed stage
U
مرحله سرعت
buffer stage
U
مرحله میانگیر
initial stage
U
طبقه نخستین
input stage
U
طبقه ورودی
input stage
U
طبقه اولیه
stage fright
U
وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
larval stage
U
مرحله کرمی
converter stage
U
طبقه مبدل
stage manager
U
مدیر نمایش
stage-managing
U
کارگردانی کردن
impluse stage
U
طبقه فشار مستقیم
stage fright
U
صحنه هراسی
stage manager
U
کارگردان نمایش
killer stage
U
صافی رنگ
anal stage
U
مرحله مقعدی
developmental stage
U
مرحله تکوینی
developmental stage
U
مرحله پیشرفت
differential stage
U
مرحله تفاضلی
energy stage
U
لایه انرژی
first audio stage
U
مرحله صوتی نخست
flood stage
U
تراز بحرانی طغیان
macro stage
U
مرحله کلان
main stage
U
طبقه اصلی
stage-manages
U
کارگردانی کردن
stage manage
U
اداره کردن
oedipal stage
U
مرحله ادیپی
oral stage
U
مرحله دهانی
output stage
U
مرحله خروجی
phallic stage
U
مرحله التی
stage managers
U
کارگردان نمایش
stage managers
U
مدیر نمایش
stage manage
U
کارگردانی کردن
stage-manage
U
اداره کردن
main stage
U
عرشه اصلی
mixer stage
U
طبقه مخلوط کننده
modulator stage
U
طبقه مدولاسیون
stage-managing
U
اداره کردن
multi stage
U
چند مرحلهای
multi stage
U
چند طبقه
stage-manages
U
اداره کردن
stage-manage
U
کارگردانی کردن
multi stage sampling
U
نمونه گیری چند مرحلهای
anal retentive stage
U
مرحله مقعدی ضبطی
anal expulsive stage
U
مرحله مقعدی دفعی
To stage political demonstrations.
U
تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
three stage least squares method
U
روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
multi stage amplifier
U
تقویت کننده چند طبقه
multi stage amplifier
U
امپلی فایر چند طبقه
multi stage experiment
U
ازمایش چند مرحلهای
multi stage press
U
پرس چند طبقه
multi stage production
U
تولید چند مرحلهای
multi stage scaffolding
U
داربست چند طبقه
power amplifier stage
U
مرحله فزون ساز توان
power output stage
U
طبقه خروجی
two stage least squares method
U
روش حداقل مربعات دومرحلهای
push pull stage
U
طبقه پوش- پول
low power stage
U
طبقه کم قدرت
mechanical stage control
U
کنترلپایهمکانیکی
frequency divider stage
U
طبقه مقسم فرکانس
high pressure stage
U
طبقه فشار قوی
intermediate frequency stage
U
طبقه ی فرکانس میانی
two stage least squares method
U
برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
Stage party ( films , movies ) .
U
میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
bed building stage of river
U
تراز سطح متوسط اب رودخانه
The stage was bare but for
[save for]
a couple of chairs.
U
صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com