Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
regulator first stage
U
صفحهنمایشنخستینرگلاتور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
regulator
U
رگولاتور
regulator
U
تنظیم کننده
regulator
U
سوپاپ نافم
regulator
U
تعدیل کننده
regulator
U
متعادل کننده
regulator
U
نافم
regulator
U
الت تعدیل
induction regulator
U
نافم ولتاژ القائی
induction regulator
U
تنظیم کننده ولتاژ القائی
window regulator
U
وسیله تنظیم پنجره
pressure regulator
U
شیر فشار شکن
frequency regulator
U
رگولاتور فرکانس
emergency regulator
U
تنظیمکنندهفوری
field regulator
U
تنظیم کننده میدان
field regulator
U
نافم میدان
current regulator
U
نافم شدت
line regulator
U
تنظیم کننده
line regulator
U
ولتاژ شبکه رگولاتور خط
torque regulator
U
تنظیم کننده گشتاور پیچشی
tirrill regulator
U
نافم ارتعاشی
potential regulator
U
نافم ولتاژ
potential regulator
U
رگولاتور ولتاژ
pressure regulator
U
شیر تنظیم
relay regulator
U
افتامات
slip regulator
U
تنظیم کننده لغزش
speed regulator
U
تنظیم کننده سرعت
voltage regulator
U
تنظیم کننده اختلاف سطح
load regulator
U
نافم بار
load regulator
U
رگولاتور بار تنظیم کننده بار
voltage regulator
U
تنظیم کننده ولتاژ
voltage regulator
U
تنظیم کننده ولتاژ نافم ولتاژ
main regulator
U
تنظیم کننده محور اصلی
voltage regulator
U
رگولاتور ولتاژ
voltage regulator
U
نافم ولتاژ
medical regulator
U
تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
speed regulator
U
نافم سرعت
constant voltage regulator
U
ولتپای
barrel offtake regulator
U
دهانه ابگیر با لوله دریچه دار
carbon pile regulator
U
نافم کربنی
constant current regulator
U
تنظیم با امپر ثابت
constant potential regulator
U
ولتپای
contact voltage regulator
U
نافم ولتاژ با کنتاکت
pressure demand regulator
U
رگولاتورتنظیمفشار
oxygen supply regulator
U
کنترلکنندهذخیرهاکسیژن
induction voltage regulator
U
نافم ولتاژ القائی
induction voltage regulator
U
نافم ولتاژ با القا
rotary type regulator
U
تنظیم کننده گردان
stitch length regulator
U
منظمکنندهاندازهدوخت
rotary type regulator
U
رگولاتورنوع گردان
carbon pile voltage regulator
U
تنظیم کننده ولتاژ زغالی
aerofoil type offtake regulator
U
دهانه ابگیر خودکار با جریان معکوس به فرم ائرودینامیک
not stage
U
مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
stage
U
اسکان دادن
stage
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
to go on the stage
U
بازیگرشدن
to go on the stage
U
اکترشدن
stage
U
صحنه
behind the stage
<adj.>
<adv.>
U
محرمانه
[اصطلاح مجازی]
stage
U
چوب بست
stage
U
پایه وهله
stage
U
در صحنه فاهرشدن
stage
U
مرحله دار شدن اشکوب
stage
U
منزل
stage
U
مرحله
stage
U
پرده گاه مرحله
stage
U
صحنه نمایش
stage
U
طبقه
zero stage
U
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
second stage
U
مرحلهدوم
behind the stage
<adj.>
<adv.>
U
خصوصی
[اصطلاح مجازی]
to go on stage
U
وارد صحنه
[نمایش]
شدن
third stage
U
مرحلهسوم
stage
U
نیمکت اویزان
stage
U
اشکوب
stage
U
مقام
at this stage
<adv.>
U
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
stage
U
سکو
stage
U
درجه مرحله
stage
U
مراحل مختلف یک موشک
first stage
U
مرحلهاول
stage
U
یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
stage
U
قراردادن اتومبیل در خط اغاز
speed stage
U
مرحله سرعت
stage set
U
تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
stage race
U
مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
U
پشت پرده نمایش
[مخصوص اطاق رخت کن]
stage payments
U
پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
stage fever
U
کرم بازیگری یا اکتری
stage direction
U
مدیریت
stage coach
U
دلیجان
stage direction
U
کاگردانی
stage director
U
مدیر نمایش
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
U
در پس پرده
stage craft
U
فن درست کردن نمایش
two stage sampling
U
نمونه گیری دو مرحلهای
stage set
U
تعویض سن
termination stage
U
مرحله پایانی
stage whisper
U
نجوای روی صحنه
stage whispers
U
نجوای روی صحنه
stage-struck
U
عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
stage-struck
U
شیفتهی بازیگری
mechanical stage
U
پایهمکانیکی
To appear on the scene (stage).
U
روی صحنه ظاهر شدن
stage clip
U
سطحنمایش
stage curtain
U
پردهنمایش
stage doors
U
در عقب صحنه
stage door
U
در عقب صحنه
centre-stage
U
شرائطبسیار حساسو مهم
this play does not stage well
U
این داستان خوب در نمایش در نمیاید
to put on the stage
U
بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
speed stage
U
سطح سرعت
turbine stage
U
طبقه توربین
two stage experiment
U
ازمایش دو مرحلهای
At that point
[stage]
, ...
U
وقتی که موقعش رسید...
landing stage
U
حملباقایق
stage manager
U
کارگردان نمایش
anal stage
U
مرحله مقعدی
buffer stage
U
مرحله میانگیر
converter stage
U
طبقه مبدل
developmental stage
U
مرحله تکوینی
developmental stage
U
مرحله پیشرفت
differential stage
U
مرحله تفاضلی
energy stage
U
لایه انرژی
first audio stage
U
مرحله صوتی نخست
flood stage
U
تراز بحرانی طغیان
impluse stage
U
طبقه فشار مستقیم
initial stage
U
طبقه نخستین
input stage
U
طبقه ورودی
stage manager
U
مدیر نمایش
stage fright
U
صحنه هراسی
stage fright
U
وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
stage managers
U
مدیر نمایش
stage managers
U
کارگردان نمایش
stage manage
U
اداره کردن
stage manage
U
کارگردانی کردن
stage-manage
U
اداره کردن
stage-manage
U
کارگردانی کردن
stage-managed
U
اداره کردن
stage-managed
U
کارگردانی کردن
stage-manages
U
اداره کردن
stage-manages
U
کارگردانی کردن
stage-managing
U
اداره کردن
stage-managing
U
کارگردانی کردن
input stage
U
طبقه اولیه
multi stage
U
چند مرحلهای
output stage
U
مرحله خروجی
oral stage
U
مرحله دهانی
quick stage
U
ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
multi stage
U
چند طبقه
oedipal stage
U
مرحله ادیپی
single stage
U
یک طبقهای
modulator stage
U
طبقه مدولاسیون
mixer stage
U
طبقه مخلوط کننده
main stage
U
عرشه اصلی
single stage
U
یک طبقه
main stage
U
طبقه اصلی
macro stage
U
مرحله کلان
killer stage
U
صافی رنگ
larval stage
U
مرحله کرمی
phallic stage
U
مرحله التی
multi stage scaffolding
U
داربست چند طبقه
power amplifier stage
U
مرحله فزون ساز توان
power output stage
U
طبقه خروجی
push pull stage
U
طبقه پوش- پول
two stage least squares method
U
روش حداقل مربعات دومرحلهای
frequency divider stage
U
طبقه مقسم فرکانس
multi stage sampling
U
نمونه گیری چند مرحلهای
It was stage –managed . It was trumped up.
U
صحنه سازی بود
intermediate frequency stage
U
طبقه ی فرکانس میانی
high pressure stage
U
طبقه فشار قوی
two stage least squares method
U
برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
mechanical stage control
U
کنترلپایهمکانیکی
multi stage amplifier
U
تقویت کننده چند طبقه
low power stage
U
طبقه کم قدرت
multi stage amplifier
U
امپلی فایر چند طبقه
three stage least squares method
U
روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
multi stage experiment
U
ازمایش چند مرحلهای
anal retentive stage
U
مرحله مقعدی ضبطی
anal expulsive stage
U
مرحله مقعدی دفعی
multi stage press
U
پرس چند طبقه
To stage political demonstrations.
U
تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
multi stage production
U
تولید چند مرحلهای
bed building stage of river
U
تراز سطح متوسط اب رودخانه
Stage party ( films , movies ) .
U
میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
The stage was bare but for
[save for]
a couple of chairs.
U
صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com