Perdic | mechanical stage | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 192 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	mechanical stage U	پایهمکانیکی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	mechanical stage control U	کنترلپایهمکانیکی
Other Matches

	mechanical U	مکانیکی
	mechanical U	مربوط به ماشین ها
	mechanical U	فنی
	mechanical U	ماشینی
	mechanical U	غیر فکری
	mechanical powers U	نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
	mechanical percentage U	حاصلضرب مقدار درصدهندسی در نسبت حد ارتجاعی فولاد به مقاومت محاسباتی بتن
	mechanical move U	حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
	mechanical mouse U	mouse حرکت داده میشود و توپ درون آن می چرخد و به احساس کننده ها که حرکات افق و عمودی را کنترل می کنند برخورد میکند
	mechanical mouse U	وسیله چاپ که با حرکت دادن آن روی سطح صاف ایجاد میشود
	mechanical powers U	غرغره چرخ
	mechanical powers U	گوه
	mechanical press U	پرس
	mechanical properties U	خواص مکانیکی
	mechanical sawmill U	اره خودکار
	mechanical stabilization U	استوارسازی مکانیکی
	mechanical stabilization U	تثبیت مکانیکی
	mechanical stimulation U	تحریک مکانیکی
	mechanical resolution U	تراکم مکانیکی
	mechanical language U	زبان ماشینی
	mechanical analysis U	تجزیه مکانیکی خاک
	mechanical aptitude U	استعداد فنی
	mechanical welding U	جوشکاری ماشینی
	mechanical de icing U	یخ زدایی مکانیکی
	mechanical disadvantage U	نیرو گیری
	mechanical drawing U	ترسیم مکانیکی
	mechanical efficiency U	بازده مکانیکی
	mechanical efficiency U	کارایی مکانیکی
	mechanical energy U	انرژی مکانیکی
	mechanical engineer U	مهندس مکانیک
	mechanical engineer U	مکانیک دان
	mechanical engineering U	مهندسی مکانیک
	mechanical equipment U	تجهیزات مکانیکی
	mechanical advantage U	مزیت مکانیکی
	mechanical sweep U	مین جمع کردن به طریقه خودکار
	mechanical sweep U	مین جمع کنی باوسایل مکانیکی
	mechanical efficiency U	راندمان مکانیکی
	mechanical pencil U	دماسنجگوشت
	mechanical production U	تولید ماشینی
	mechanical shovel U	اتود
	mechanical variometer U	وریالکتریکی
	mechanical watch U	بیلمکانیکی
	mechanical equilibrium U	تعادل استاتیک [فیزیک] [مهندسی]
	mechanical equilibrium U	تعادل مکانیکی [فیزیک] [مهندسی]
	mechanical connections U	اتصالاتمکانیکی
	mechanical translation U	ترجمه ماشینی
	mechanical translation U	ترجمه مکانیکی
	mechanical translator U	مترجم ماشینی
	mechanical time fuze U	ماسوره زمانی
	mechanical time fuze U	ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
	mechanical data processing U	پردازش داده مکانیکی
	mechanical energy reservoir U	منبع انرژی الکتریکی
	mechanical equivalent of heat U	هم ارز مکانیکی گرما
	bennett test of mechanical U	Comprehension
	bennett test of mechanical U	ازمون درک فنی بنت
	transformation of mechanical work into electricity U	انتقالکارمکانیکیبهالکتریسیته
	mac quarrie test for mechanical ability	آزمون توانایی فنی مک کواری
	first stage U	مرحلهاول
	to go on the stage U	اکترشدن
	to go on stage U	وارد صحنه [نمایش] شدن
	behind the stage <adj.> <adv.> U	خصوصی [اصطلاح مجازی]
	zero stage U	طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
	behind the stage <adj.> <adv.> U	محرمانه [اصطلاح مجازی]
	stage U	پایه وهله
	at this stage <adv.> U	درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
	third stage U	مرحلهسوم
	second stage U	مرحلهدوم
	to go on the stage U	بازیگرشدن
	not stage U	مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
	stage U	منزل
	stage U	صحنه
	stage U	نیمکت اویزان
	stage U	اسکان دادن
	stage U	قراردادن اتومبیل در خط اغاز
	stage U	مقام
	stage U	مرحله دار شدن اشکوب
	stage U	در صحنه فاهرشدن
	stage U	طبقه
	stage U	یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
	stage U	مرحله
	stage U	پرده گاه مرحله
	stage U	صحنه نمایش
	stage U	سکو
	stage U	درجه مرحله
	stage U	مراحل مختلف یک موشک
	stage U	سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
	stage U	اشکوب
	stage U	چوب بست
	termination stage U	مرحله پایانی
	stage-managing U	اداره کردن
	stage door U	در عقب صحنه
	stage race U	مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
	stage set U	تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
	stage set U	تعویض سن
	this play does not stage well U	این داستان خوب در نمایش در نمیاید
	to put on the stage U	بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
	two stage experiment U	ازمایش دو مرحلهای
	two stage sampling U	نمونه گیری دو مرحلهای
	stage doors U	در عقب صحنه
	stage whisper U	نجوای روی صحنه
	stage whispers U	نجوای روی صحنه
	stage-struck U	عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
	stage-struck U	شیفتهی بازیگری
	stage payments U	پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
	stage-managing U	کارگردانی کردن
	speed stage U	مرحله سرعت
	at the rear of the stage <adj.> <adv.> U	پشت پرده نمایش [مخصوص اطاق رخت کن]
	at the rear of the stage <adj.> <adv.> U	در پس پرده
	stage-manage U	اداره کردن
	stage manage U	کارگردانی کردن
	stage manage U	اداره کردن
	stage managers U	کارگردان نمایش
	stage managers U	مدیر نمایش
	stage manager U	کارگردان نمایش
	speed stage U	سطح سرعت
	At that point [stage] , ... U	وقتی که موقعش رسید...
	stage-manage U	کارگردانی کردن
	regulator first stage U	صفحهنمایشنخستینرگلاتور
	stage clip U	سطحنمایش
	stage curtain U	پردهنمایش
	stage-manages U	کارگردانی کردن
	stage-manages U	اداره کردن
	centre-stage U	شرائطبسیار حساسو مهم
	landing stage U	حملباقایق
	To appear on the scene (stage). U	روی صحنه ظاهر شدن
	stage-managed U	کارگردانی کردن
	stage-managed U	اداره کردن
	stage manager U	مدیر نمایش
	main stage U	طبقه اصلی
	killer stage U	صافی رنگ
	buffer stage U	مرحله میانگیر
	anal stage U	مرحله مقعدی
	stage fright U	صحنه هراسی
	input stage U	طبقه ورودی
	main stage U	عرشه اصلی
	mixer stage U	طبقه مخلوط کننده
	modulator stage U	طبقه مدولاسیون
	multi stage U	چند مرحلهای
	multi stage U	چند طبقه
	converter stage U	طبقه مبدل
	developmental stage U	مرحله تکوینی
	macro stage U	مرحله کلان
	larval stage U	مرحله کرمی
	input stage U	طبقه اولیه
	initial stage U	طبقه نخستین
	impluse stage U	طبقه فشار مستقیم
	flood stage U	تراز بحرانی طغیان
	first audio stage U	مرحله صوتی نخست
	energy stage U	لایه انرژی
	differential stage U	مرحله تفاضلی
	developmental stage U	مرحله پیشرفت
	stage fright U	وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
	quick stage U	ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
	single stage U	یک طبقهای
	single stage U	یک طبقه
	stage coach U	دلیجان
	stage craft U	فن درست کردن نمایش
	phallic stage U	مرحله التی
	stage direction U	مدیریت
	output stage U	مرحله خروجی
	oral stage U	مرحله دهانی
	oedipal stage U	مرحله ادیپی
	turbine stage U	طبقه توربین
	stage fever U	کرم بازیگری یا اکتری
	stage direction U	کاگردانی
	stage director U	مدیر نمایش
	multi stage sampling U	نمونه گیری چند مرحلهای
	three stage least squares method U	روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
	frequency divider stage U	طبقه مقسم فرکانس
	high pressure stage U	طبقه فشار قوی
	low power stage U	طبقه کم قدرت
	multi stage amplifier U	امپلی فایر چند طبقه
	intermediate frequency stage U	طبقه ی فرکانس میانی
	multi stage experiment U	ازمایش چند مرحلهای
	push pull stage U	طبقه پوش- پول
	multi stage amplifier U	تقویت کننده چند طبقه
	multi stage press U	پرس چند طبقه
	multi stage production U	تولید چند مرحلهای
	multi stage scaffolding U	داربست چند طبقه
	anal expulsive stage U	مرحله مقعدی دفعی
	anal retentive stage U	مرحله مقعدی ضبطی
	power amplifier stage U	مرحله فزون ساز توان
	To stage political demonstrations. U	تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
	two stage least squares method U	برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
	It was stage –managed . It was trumped up. U	صحنه سازی بود
	two stage least squares method U	روش حداقل مربعات دومرحلهای
	power output stage U	طبقه خروجی
	bed building stage of river U	تراز سطح متوسط اب رودخانه
	Stage party ( films , movies ) . U	میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
	The stage was bare but for [save for] a couple of chairs. U	صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.