English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blue water U دریای ازاد
to look blue U افسرده یابوربنظرامدن
ox blue U ابی سیرمایل به ارغوانی
go off into the blue U ناپدید شدن
go off into the blue U آب شد و به زمین رفت
the blue U دریا
the blue U اسمان
out of the blue <idiom> U غیرمتقربه
out of the blue U غیر منتظره
blue U اسمان نیلگون
blue U مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
blue آبی
blue U نیلی
blue U اسمان
blue anealing U بازپخت ابی رنگ
blue baby U طفلی مبتلا به یرقان ازرق
big blue U ابی بزرگ لقبی برای شرکت بین المللی ماشینهای تجاری
blue bark U تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
blue bell U گزارش جنایت
big blue U IB
blue brittle U شکستگی ابی
blue brittleness U شکنندگی ابی رنگ
blue book U کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
blue book U کتاب ابی
blue book U هر کتاب یا سند مستندوقابل اعتماد
blue bell U گزارش بدرفتاری
blue book U هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
blue blood U نجیب زاده اشراف زاده
blue blood U عضو طبقه اشراف
big blue U نام غیر رسمی IBM
blue fox U سگ روباه
alkali blue U ابی قلیا
blue blooded U نجیب زاده
to burn blue U شعله یا نور ابی دادن
to by blue muder U فریاد کردن
to by blue muder U دادزدن
sky blue U اسمانی
blue bark U گزارش حرکت
blue law U قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue law U قوانینی که رقص و نمایش ومسابقات و حتی کار را در روز مقدس تحریم کند
blue-blooded U نجیب زاده
thymol blue U ابی تیمول
acid blue U ابی اسیدی
slate blue U رنگ ابی مایل به خاکستری
teal blue U رنگ ابی مایل به خاکستری
blue laws U قوانینی که رقص و نمایش ومسابقات و حتی کار را در روز مقدس تحریم کند
sky blue U نیلگونی
sky blue U رنگ ابی اسمان
steel blue U رنگ ابی فولادی
thumb blue U نیل گلولهای یاقالبی
blue laws U قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue commander U فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
indigo blue U ابی ایندیگو
paris blue U جوهرابی روشن
peacock blue U رنگ ابی مایل بسبز
peacock blue U رنگ ابی طاووسی
powder blue U نیل رخت شویی
powder blue U گردلاجوردفرنگی
prussian blue U نیل فرنگی
prussian blue U رنگدانه ابی رنگ اهن دار
prussian blue U ابی پروس
cobalt blue U لاجورد
bromthymol blue U ابی برم تیمول
paris blue U یکجور نیل فرنگی
oxford blue U ابی سیر مایل به ارغوانی
intense blue U ابی سیر
king's blue U رنگ ابی متوسط
light blue U کبود
methyl blue U ابی متیل
milori blue U ابی میلوری
navy blue U کبود
dark blue سرمه ای
dark blue U ابی سیر
navy blue U ابی سیر
once in a blue moon U گاه گاهی
bright blue U لاجوردی
blue jay U زاغ کبود
blue jacket U سرباز نیروی دریائی
blue gun U لوله پرتاب ابی
blue forces U نیروهای ابی
blue forces U نیروهای خودی
blue flag U پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
blue eyed U ابی چشم
blue eyed U زاغ
blue devil U دیو
blue devil U ال
blue key U نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
blue line U خط دفاعی هاکی
blue vitriol U کات کبود
blue shift U جابجایی به سوی ابی
blue print U تون پلات ابی
blue print U فون ابی
blue print U زمینه ابی
blue print U رسم فنی
blue mud U گل کبود
blue moon U مدت طولانی
blue moon U زمان دراز
blue liner U مدافع
blue devil U افسردگی
blue tit U پرندهایکوچکبابالسرودم آبیوسینهزرددراروپا
blue-chip U سهام مرغوب
blue in the face <idiom> U آرام گرفتن
blue [joke] <adj.> U زمخت [جوک]
She comes here once in a blue moon . U سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
It tends to be blue . It is bluish. U بیشتر برنگ آبی می زند
I kept saying it tI'll I was blue in the face. U آنقدر گفتم با زبانم مودرآورد
ice-blue U آبیکمرنگ
true-blue U پیرو متعصب
true-blue U هوادار دو آتشه
black and blue U کبود و سیاه
blue ball U توپآبی
blue beam U اشعهآبیکلاهکآبی
blue cap U صدفکبود
blue mussel U صدفدوکفهایآبی
electric-blue U آبیروشن
blue-black U آبیپررنگ
once in a blue moon <idiom> U به ندرت
royal blue U رنگ ابی مایل بارغوانی روشن
blue collar U کارگری
blue jeans U شلوارکاوبوی
blue [joke] <adj.> U خشن [جوک]
blue chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue jeans U شلوار کار ابی رنگ
a bolt from the blue U مثل عجل معلق
once in the blue moon U خیلی بندرت
blue-chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
a bolt from the blue U از غیب
blue chip U سهام مرغوب
blue-collar U کارگری
blue or copper vitriol U کات کبود
blue-eyed boy U دراصطلاح"تافتهجدابافته"
blue or copper vitriol U زاج کبود
blue yellow blindness U رنگ کوری ابی- زرد
She talked tI'll she was blue in the face . U آنقدر حرف زد که زبانش مودرآورد
blue ribbon program U برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
blue beam magnet U مغناطیس اشعه ابی
They beat each other black and blue. U همدیگر را خونین ومالین کردند
red, green, blue U سه اشعه تصویردرتلویزیون رنگی
red, green, blue U سیستم نمایش قوی که از سه سیگنال ورودی مجزا برای کنترل اشعههای قرمزوسبزوابی استفاده میکند
blue collar employees U کارگران
to beat black and blue U کوفته یاکبودکردن
his coat was in blue velvet U نیمتنه اش
green with a blue tint U سبز مایل به ابی
his coat was in blue velvet U مخمل ابی بود
the greenish hue of blue U حالتی از رنگ ابی که به سبزی بزند
white with blue stripes U سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
school U جماعت همفکر
school U دسته
school U مرکز اموزش نظامی
school U تربیت اسب
school U جماعت
school U گروه
to go to school U درس خواندن
school U مکتب نحله
to go to school U باموزشگاه رفتن
school U دسته ماهی
school U گروه پرندگان
school U تربیب کردن
school U بمدرسه فرستادن درس دادن
school U دانشکده
school U مکتب علمی یافلسفی
school U رام کردن وعادت دادن
school U اموزشگاه
school U تادیب یا تربیت کردن
school U پیروان یک مکتب اموزشگاه
school U مکتب
to go to school to U یاد گرفتن یا تقلید کردن از
first school U پایهدبسبان
school U مکتب دبستان
school U دبیرستان
school U تحصیل در مدرسه
the school is out U مدرسه تعطیل است
school U مدرسه
first school U -مخصوصبچههایبین5تا9سال
go to school U خواننده میله نوری
school U تدریس درمدرسه
To be between the devil and the deep blue sea. U راه پس وپیش نداشتن
red green blue monitor U مانیتور قرمز- سبز- ابی
to drink till alls blue U پاتیل شدن
blue chip personal computer U IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
acid alizarian blue black U ابی سیر الیزارین اسیدی
to drink till alls blue U بحدمستی نوشیدن
to drink till alls blue U مست شدن
normal school U دانش سرا
parochial school U اموزشگاه کلیسایی
hedge school U مکتب اموزشگاهی که درهوای ازاددایربود
maternal school U اموزشگاهی که درانجا مانند مادرازکودک نگهداری میشود
neoclassical school U مکتب نئوکلاسیک
normal school U دارالمعلمین
neoclassical school U مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
nongraded school U اموزشگاه بی دانشپایه
resident school U مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
school center U مرکز اموزش
school counselor U مشاور مدرسه
salpetriere school U مکتب سالپتریر
mixed school U اموزشگاه مختلط اموزشگاهی که پسران ودختران با هم درس می خوانند
mathematical school U مکتب ریاضی
monetary school U مکتب پولی
monetary school U مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
foundation school U اموزشگاه موقوف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com