English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Stage party ( films , movies ) . U میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
movies U سینما
I dont have time to go to the movies . U فرصت نمی کنم به سینما بروم
it films well U درفیلم خوب درمی اید
Color films(T. V). U فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
publicity films U فیلمهای تبلیغاتی
What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ? U این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟
The party was latched on to him. He was saddled with the party. U میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
stage U پرده گاه مرحله
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
to go on the stage U بازیگرشدن
stage U چوب بست
stage U مرحله
stage U صحنه نمایش
stage U در صحنه فاهرشدن
stage U طبقه
stage U پایه وهله
stage U منزل
stage U صحنه
stage U مرحله دار شدن اشکوب
stage U اسکان دادن
not stage U مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
stage U یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
stage U مقام
stage U قراردادن اتومبیل در خط اغاز
stage U نیمکت اویزان
stage U اشکوب
stage U مراحل مختلف یک موشک
stage U درجه مرحله
stage U سکو
to go on the stage U اکترشدن
behind the stage <adj.> <adv.> U خصوصی [اصطلاح مجازی]
third stage U مرحلهسوم
at this stage <adv.> U درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
second stage U مرحلهدوم
first stage U مرحلهاول
to go on stage U وارد صحنه [نمایش] شدن
zero stage U طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
behind the stage <adj.> <adv.> U محرمانه [اصطلاح مجازی]
flood stage U تراز بحرانی طغیان
killer stage U صافی رنگ
multi stage U چند طبقه
stage coach U دلیجان
buffer stage U مرحله میانگیر
oedipal stage U مرحله ادیپی
oral stage U مرحله دهانی
output stage U مرحله خروجی
phallic stage U مرحله التی
developmental stage U مرحله پیشرفت
At that point [stage] , ... U وقتی که موقعش رسید...
quick stage U ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
single stage U یک طبقهای
single stage U یک طبقه
converter stage U طبقه مبدل
main stage U عرشه اصلی
multi stage U چند مرحلهای
impluse stage U طبقه فشار مستقیم
initial stage U طبقه نخستین
first audio stage U مرحله صوتی نخست
input stage U طبقه ورودی
input stage U طبقه اولیه
energy stage U لایه انرژی
differential stage U مرحله تفاضلی
larval stage U مرحله کرمی
macro stage U مرحله کلان
main stage U طبقه اصلی
developmental stage U مرحله تکوینی
mixer stage U طبقه مخلوط کننده
modulator stage U طبقه مدولاسیون
stage craft U فن درست کردن نمایش
stage direction U مدیریت
mechanical stage U پایهمکانیکی
stage-struck U شیفتهی بازیگری
stage-struck U عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
stage whispers U نجوای روی صحنه
stage doors U در عقب صحنه
stage race U مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
stage set U تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
stage set U تعویض سن
termination stage U مرحله پایانی
this play does not stage well U این داستان خوب در نمایش در نمیاید
stage door U در عقب صحنه
to put on the stage U بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
turbine stage U طبقه توربین
two stage experiment U ازمایش دو مرحلهای
regulator first stage U صفحهنمایشنخستینرگلاتور
stage clip U سطحنمایش
stage curtain U پردهنمایش
stage direction U کاگردانی
stage director U مدیر نمایش
stage fever U کرم بازیگری یا اکتری
stage payments U پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
at the rear of the stage <adj.> <adv.> U در پس پرده
at the rear of the stage <adj.> <adv.> U پشت پرده نمایش [مخصوص اطاق رخت کن]
speed stage U مرحله سرعت
speed stage U سطح سرعت
To appear on the scene (stage). U روی صحنه ظاهر شدن
landing stage U حملباقایق
centre-stage U شرائطبسیار حساسو مهم
two stage sampling U نمونه گیری دو مرحلهای
stage-manage U کارگردانی کردن
stage-manages U کارگردانی کردن
stage-manage U اداره کردن
stage manage U کارگردانی کردن
stage manage U اداره کردن
stage manager U کارگردان نمایش
stage fright U صحنه هراسی
stage managers U کارگردان نمایش
stage fright U وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
anal stage U مرحله مقعدی
stage manager U مدیر نمایش
stage whisper U نجوای روی صحنه
stage-managing U کارگردانی کردن
stage-manages U اداره کردن
stage-managed U کارگردانی کردن
stage-managing U اداره کردن
stage-managed U اداره کردن
stage managers U مدیر نمایش
multi stage experiment U ازمایش چند مرحلهای
multi stage amplifier U امپلی فایر چند طبقه
multi stage press U پرس چند طبقه
To stage political demonstrations. U تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
multi stage amplifier U تقویت کننده چند طبقه
frequency divider stage U طبقه مقسم فرکانس
It was stage –managed . It was trumped up. U صحنه سازی بود
low power stage U طبقه کم قدرت
intermediate frequency stage U طبقه ی فرکانس میانی
mechanical stage control U کنترلپایهمکانیکی
high pressure stage U طبقه فشار قوی
multi stage sampling U نمونه گیری چند مرحلهای
anal retentive stage U مرحله مقعدی ضبطی
three stage least squares method U روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
anal expulsive stage U مرحله مقعدی دفعی
power output stage U طبقه خروجی
power amplifier stage U مرحله فزون ساز توان
push pull stage U طبقه پوش- پول
two stage least squares method U روش حداقل مربعات دومرحلهای
two stage least squares method U برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
multi stage production U تولید چند مرحلهای
multi stage scaffolding U داربست چند طبقه
bed building stage of river U تراز سطح متوسط اب رودخانه
The stage was bare but for [save for] a couple of chairs. U صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
party U طرف شریک
the a party U مدعی خصم
third party U شخص ثالث
the a party U طرف مخالف
party U بخش
party U قسمت
party U طرفدار
party U دسته متشکل جمعیت
party U تیم
party U مهمانی دادن یارفتن
party U طرف یارو
party U پارتی متخاصم
party U بزم
The party is over! <idiom> U خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
party U مهمانی
party U حزب
party U دسته همفکر
party U دسته
party U گروه
party U عده نظامی
party U گروه مخصوص انجام یک ماموریت
party U هیات
The party is getting under way . U جشن میهمانی دارد گرم می شود
third party vendor U فروشنده دسته سوم
Liberal Party U حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
third party lease U توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
She wrecked the party for us. U مهمانی رابه مازهر کرد
thrid party U شخص ثالث
winning party U دادبرده
to throw a party U مهمانی دادن
Conservative Party U حزب محافظه کار
tea party U مهمانی چای
tea party U عصرانه چای
party political U مربوطبهاحزابسیاسی
party line U خط دستهای
supply party U گروه تدارکات
party piece U قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
Liberal Party U فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
party walls U دیوار مشترک
the lead of a party U پیشوا یا رئیس حزب
the liberal party U حزب یا دسته ازادی خواه
the party is led by him U او بر ان حزب ریاست دارد
third party insurance U بیمه شخص ثالث
Green Party U حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
dinner party U میهمانیشام
working party U گروه کار
boarding party U تیم تفتیش
to crash in [to a party] U بدون دعوت وارد شدن
to crash in [to a party] U سر زده وارد شدن
opposition party U حزب مخالف [سیاست]
to join a party U عضو حزبی شدن
Labour Party U حزب کارگر
party wall U دیوار مشترک
To jazz up the party . U مجلس را گرم کردن
wedding party U مجلس عروسی یا عقد کنان
winning party U محکوم له
party politics U سیاست بازیهای حزبی
party politics U حزب بازی
search party U گروه پیگرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com