Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Handle the boxes with care.
U
جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to handle something with care
U
چیزی را با احتیاط جابجا کردن
He couldnt care less. He doesnt give (care)a damn.
U
عین خیالش نیست
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
U
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
boxes
U
قوطی
boxes
U
شکل حاصل از حرکت چهارهواپیما بصورت لوزی
boxes
U
مقر پاسبانان یا نگهبانان
boxes
U
سرپناه
boxes
U
منطقه پنالتی
boxes
U
هر کدام از شش قسمت زمین بیس بال ناشیگری در گرفتن توپ
boxes
U
مربع روی ورقه محاسبه
boxes
U
چاله
boxes
U
جعبه مقوایی
boxes
U
وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
boxes
U
جعبه کاغذی یا چوبی یا پلاستیکی
boxes
U
درقاب یاچهار چوب گذاشتن
boxes
U
احاطه کردن
boxes
U
صندوق
boxes
U
بوکس
boxes
U
جعبه
boxes
U
:
boxes
U
لژ
boxes
U
توگوشی سیلی
boxes
U
:مشت زدن
boxes
U
بوکس بازی کردن سیلی زدن
boxes
U
درجعبه محصورکردن
boxes
U
اطاقک جای ویژه
sentry boxes
U
سایبان چوبی نگهبان
tinder boxes
U
فندک
musical boxes
U
جعبه ساز
sentry boxes
U
سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
call boxes
U
کیوسک تلفن
sentry boxes
U
اتاقک نگهبانی
black boxes
U
جعبه سیاه
junction boxes
U
جعبه اتصال
money-boxes
U
غلک
money-boxes
U
صندوق اعانه
tool boxes
U
جعبه ابزار
fuse boxes
U
جعبه فیوز
call boxes
U
کابین تلفن
check boxes
U
چهارگوشهای انتخاب
check boxes
U
جعبههای مقابله
the boxes were nested
U
جعبه ها یکی در توی دیگری قرار گرفته بودند
call boxes
U
اتاقک تلفن
call boxes
U
تلفن صحرایی
penalty boxes
U
محوطهی پنالتی
junction boxes
U
جعبه تقسیم
junction boxes
U
جعبه ترمینال
window-boxes
U
قاب پنجره
jack-in-the-boxes
U
علی ورجه
jack-in-the-boxes
U
نوعی اتش بازی
jack-in-the-boxes
U
جعبهای که چون در انرامیگشایند ادمکی از ان خارج شود
telephone boxes
U
کیوسک تلفن
press boxes
U
لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
ballot boxes
U
صندوق ارا
tinder boxes
U
قودادن
signal boxes
U
توقف گاه متصدی علائم
pillar boxes
U
صندوق پستی ستونی شکل
post-boxes
U
صندوق پست
boxes are made of wood
U
جعبه ها را از چوب میسازند
boxes are made of wood
U
جعبه ها از چوب ساخته میشوند
self care
U
خودپایی
to take care
U
موافب بودن
self care
U
توجه از خود
What do I care ...
U
اهمیت نمی دهم ...
care
U
نگهداری موافبت
to take care
U
باحذربودن ملتفت بودن
care
U
نگرانی
care of
U
توسط
You really ought to take better care of yourself.
U
شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
care
U
سرپرستی
care
U
محافظت
care
U
مبالات
care
U
توجه
Take care of yourself!
U
مواظب خودت باش !
take care of
U
تامین کردن
take care of
U
توجه کردن از
to take care of somebody
[something]
U
مراقب کسی
[چیزی]
بودن
care
U
مراقبت
care
U
پرستاری
care
U
تیمار
care
U
دلواپسی
What do I care?
U
چطور این مسئولیت من است؟
care
U
غم
What do I care?
U
به من چه مربوط است؟
care
U
پرواداشتن
(in) care of someone
<idiom>
U
فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
I'm old enough to take care of myself.
U
من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
care
U
علاقمندبودن
care
U
موافبت بیم
care
U
محافظت کردن مراقبت
care
U
غم خوردن
What do I care ...
U
.... را مهم نمی شمارم.
take care of
<idiom>
U
با چیزی درگیر شدن
take care of
<idiom>
U
مراقب چیزی یا کسی بودن
I leave it in your care .
U
آنرا به شما می سپارم
day care
U
کودکداری
i dont care a d.
U
مرا هیچ پروایی نیست
emergency care
U
مراقبتهای فوری
due care
U
مراقبت کافی
residential care
U
مراقبت پناهگاهی
dont care
U
بی تقاوت
day care
U
مراقبت در روز
care giver
U
مراقب
devil-may-care
<idiom>
U
نگرانی نداشتند
I have ceased to care about anything .
U
قید همه چیز را زده ام
To care for something . To be involved in something .
U
درقید وبند چیزی بودن
Take care of the infant.
U
از نوزاد توجه کن
With utmost care.
U
با دقت تمام (هرچه تمامتر )
intensive care
U
مراقبتهایویژه
health care
U
ارگانبهداریوتندرستی
to take care of number one
U
در فکر خویش بودن از خودتوجه گردن
care and handling
U
مراقبت و دستکاری وسایل
care of supplies
U
مراقبت اماد
care of supplies
U
نگهداری اماد
care worn
U
فرسوده ازغم
devil may care
U
لاقید
devil may care
U
لاابالی
devil may care
U
بی باک
devil may care
U
بی توجه به مقام
this will a for a handle
U
بدرمن نمیخورد
the handle to one's name
U
لقب
this will a for a handle
U
بکارمن نمیخورد
take-up handle
U
دستهسوارکننده
to handle something
U
چیزی را تحت کنترل آوردن
[وضعیتی یا گروهی از مردم]
handle
U
دستگیره
handle
U
دستکاری کردن
handle
U
گیره
handle
U
دسته
handle
U
قبضه شمشیر
handle
U
وسیله لمس
handle
U
احساس بادست
handle
U
دست زدن به
handle
U
بکار بردن
handle
U
سروکارداشتن با
handle
U
رفتار کردن استعمال کردن
handle
U
دست زدن
handle
U
مانور کردن
handle
U
اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
handle
U
شمارهای که فایل فعال را مشخص میکند در برنامهای که به فایل دستیابی دارد
handle
U
نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handle
U
ضامن دستگیره
handle
U
گیره نگهدارنده
handle
U
قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handle
U
دسته گذاشتن
handle
U
دست داشتن دسته
handle
U
با دست عمل کردن
handle
U
خرید و فروش کردن
handle
U
سیم بین چکش و دستگیره
i dont care a rush
U
مرا هیچ پروایی نیست
Money entrusted to my care .
U
پولی که با مانت نزد من سپرده شد
dont care a rap
U
هیچ پروا نداشته باشید
i dont care a pin
U
هیچ بمن مربوط نیست
i dont care a pin
U
مرا پروایی نیست
i dont care a snap
U
مرا هیچ پروایی نیست
I couldn't care less.
[colloquial]
<idiom>
U
اهمیت نمیدهم.
I couldn't care less.
[colloquial]
<idiom>
U
به من چه.
Would you care for a cup of coffee?
U
آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
dont care a rap
U
ذرهای باک نداشته باشید
day care center
U
مهد کودک
care killed the cat
U
غصه انسانراهرقدرهم نیرومند باشد ازپادرمیاورد
door-handle
U
اهرم در
starter handle
U
دستهآغازگر
side handle
U
دستهجانبی
shaped handle
U
دستهحالتدهنده
traversing handle
U
دستهعرضی
turning handle
U
دستهچرخشگر
types of handle
U
انواعدسته
door-handle
U
دستگیرهدر
fly off the handle
<idiom>
U
از کوره در رفتن
safety handle
U
دستهایمنی
The handle of the bucket has come off.
U
دسته سطل کنده شده
balanced handle
U
دسته تعادل
man handle
U
با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
operating handle
U
دستگیره کولاس
operating handle
U
دستگیره راه اندازی
pump handle
U
زیاد تکان دادن
reshape handle
U
دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
star handle
U
دستگیره گردان
the handle of the face
U
بینی
the handle of the face
U
دماغ
handle the ball
U
دست زدن توپزن به توپ
operating handle
U
دستگیره عامل
handle bar
U
دسته دوچرخه
auxiliary handle
U
دستهکمکی
lever handle
U
دستگیره اهرم
knurled handle
U
دستگیره اج دار
jug handle
U
شکاف به عرض دست
capstan handle
U
هندل
carrier handle
U
دستگیره حمل
carrier handle
U
دسته حمل
crank handle
U
اهرم دستی
file handle
U
دسته سوهان
hammer handle
U
دسته چکش
handle bar
U
فرمان
handle bar
U
دسته موتورسیکلت
handle escutcheon
U
روقفلی فرمان
handle escutcheon
U
روقفلی دسته
scoop handle
U
مشته
basket handle
U
گذرگاهبهشکلدستهزنبیل
brake handle
U
ترمزدستی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com