Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fan
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
numeric keypad
U
یک وسیله ورودی که مجموعهای از کلیدهای رقم دهدهی وکلیدهایی با عملکرد مخصوص را استفاده میکند
cabled
U
وسیله بررسی امیدانس که به کابلهای غیر استاندارد اجازه استفاده در وسایل خاص میدهد
cable
U
وسیله بررسی امیدانس که به کابلهای غیر استاندارد اجازه استفاده در وسایل خاص میدهد
scatter
U
پراکنده شدن پراکنده کردن
scatters
U
پراکنده شدن پراکنده کردن
reed
U
شانه
[وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
embark
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
bank
U
مجموعهای از وسایل مشابه
banks
U
مجموعهای از وسایل مشابه
exploits
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
bitmap
U
معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
scattering
U
پراکنده کردن
disperse
U
پراکنده کردن
dispersing
U
پراکنده کردن
disperses
U
پراکنده کردن
dispersed
U
پراکنده کردن
interspersing
U
پراکنده کردن
dashes
U
پراکنده کردن
dash
U
پراکنده کردن
disject
U
پراکنده کردن
intersperses
U
پراکنده کردن
intersperse
U
پراکنده کردن
dashed
U
پراکنده کردن
interspersed
U
پراکنده کردن
interspersion
U
پراکنده کردن
meddle
U
پراکنده کردن جماع کردن
meddles
U
پراکنده کردن جماع کردن
meddled
U
پراکنده کردن جماع کردن
scatters
U
پراکنده کردن پخش کردن
scatter
U
پراکنده کردن پخش کردن
effuse
U
پخش کردن پراکنده و متفرق
communication
U
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
images
U
وسیله عکاسی الکترونیکی که سیگنالی تولید میکند به مجموعهای از نورها.
image
[وسیله عکاسی الکترونیکی که سیگنالی تولید میکند به مجموعهای از نورها.]
to rally scattered troops
U
جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
communication
U
مجموعهای از وسایل مانند ترمینال ها وچاپگر ها که توسط یک کامپیوتر مرکزی به هم وصل هستند و اجازه ارسال سریع و ساده داده می دهند
neutralises
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
roll up
U
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
augmentation
U
تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
camouflage
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
bank
U
مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
banks
U
مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
keypad
U
وسیله ورودی که مجموعهای از کلیدهای رقم دهدهی وکلیدهای مخصوص را بکارمی برد
enhance
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhancing
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
connectivity
U
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
simulating
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
directing
U
اداره کردن روانه کردن وسایل
interserviceable
U
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
conformed
U
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
standardize
U
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardizing
U
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
conforming
U
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
conforms
U
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
conform
U
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
standardising
U
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardises
U
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardised
U
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardizes
U
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
phased
U
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phase
U
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phases
U
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
gimmickry
U
استفاده از وسایل اغفال و کلاهبرداری
unserviceable
U
وسایل غیر قابل استفاده
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
use age
U
مدت زمان قانونی استفاده از وسایل
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
assigns
U
1-مجموعهای از متغیر ها که معادل یک رشته از حروف یا اعداد هستند 2-استفاده از بخشی از سیستم کامپیوتری در حین اجرای یک برنامه
assigning
U
1-مجموعهای از متغیر ها که معادل یک رشته از حروف یا اعداد هستند 2-استفاده از بخشی از سیستم کامپیوتری در حین اجرای یک برنامه
assigned
U
1-مجموعهای از متغیر ها که معادل یک رشته از حروف یا اعداد هستند 2-استفاده از بخشی از سیستم کامپیوتری در حین اجرای یک برنامه
assign
U
1-مجموعهای از متغیر ها که معادل یک رشته از حروف یا اعداد هستند 2-استفاده از بخشی از سیستم کامپیوتری در حین اجرای یک برنامه
WWW
U
مجموعهای از میلیون ها وب سیلت و صفحات وب که با هم بخشی از اینترنت را تشکیل می دهند که اغلب اوقات توسط کاربر استفاده می شوند
block stowage loading
U
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
meshing
U
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
meshes
U
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
mesh
U
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
battery
U
استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
batteries
U
استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
electronic
U
پردازش داده با استفاده از وسایل الکترونیکی و کامپیوتر
mechanised
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
bulls
U
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull
U
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
calibrate
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
ejection
U
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
calibrated
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
anneal
U
نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
divided fire
U
زیر اتش گرفتن چند هدف به طور همزمان تیر پراکنده اتش پراکنده
add insult to the injury
<idiom>
U
[بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره کردن]
disassembly order
U
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
arm
U
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
rig in
U
باز کردن قطعات و باربندیها باز کردن وسایل و باربندی ناو
spoliation
U
تحریف یا اخفا یا معدوم کردن یا سوء استفاده کردن از سند
input/output
U
وسیله هوشمند که جریان داده را بین CPU و وسایل ورودی /خروجی
job
U
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
jobs
U
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
junk
U
پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
communication
U
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
network data management system
U
مجموعهای از برنامههای مرتبط برای بار کردن دستیابی و کنترل یک پایگاه داده
seize
U
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
impose
U
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
imposes
U
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
seizes
U
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seized
U
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
flexible
U
استفاده از ماشین CNC , ربات یا سایر وسایل خودکار در تولید
peripheral
U
1-وسایل جانبی که در کامپیوتر استفاده می شوند مثل چاپگر یا اسکنر. 2-
Apple Macintosh computer
U
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
Apple Mac
U
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
defect skipping
U
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
condition
U
1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
operated
U
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operates
U
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operate
U
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
notron utilities
U
مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
operator
U
وسایل ورودی خروجی که اپراتور برای کنترل کامپیوتر استفاده میکند
buffering
U
استفاده از بافر برای ایجاد اتصال بین وسایل کند و سریع
operators
U
وسایل ورودی خروجی که اپراتور برای کنترل کامپیوتر استفاده میکند
coroutine
U
دستورالعمل اتصال مجموعهای از ورودی ها به مجموعهای از خروجی ها
touches
U
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch
U
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
scramblers
U
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
scrambler
U
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
solenoid sweep
U
پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
cryptodevice
U
وسایل رمز کردن
salvage
U
اوراق کردن وسایل
mounting
U
سوار کردن وسایل
salvaged
U
اوراق کردن وسایل
salvages
U
اوراق کردن وسایل
salvaging
U
اوراق کردن وسایل
spoofer
U
در رهگیری هوایی یعنی دشمن از وسایل فریب الکترونیکی یا تاکتیکی استفاده میکند
ill treat
U
سوء استفاده کردن ضایع کردن
AT command set
U
مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
stack
U
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
cannibalised
U
محل اوراق کردن وسایل
camouflage
U
پنهان کردن وسایل جنگی
cannibalizing
U
محل اوراق کردن وسایل
cannibalize
U
محل اوراق کردن وسایل
stacked
U
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
hoisted
U
بلند کردن وسایل سنگین
hoists
U
بلند کردن وسایل سنگین
cannibalises
U
محل اوراق کردن وسایل
cannibalizes
U
محل اوراق کردن وسایل
cannibalising
U
محل اوراق کردن وسایل
cannibalized
U
محل اوراق کردن وسایل
camouflaged
U
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
U
پنهان کردن وسایل جنگی
dismounts
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounting
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
hoist
U
بلند کردن وسایل سنگین
dismount
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
stacks
U
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
camouflaging
U
پنهان کردن وسایل جنگی
juryrig
U
سوار کردن موقت وسایل
antiwithdrawal device
U
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
scheduler
U
برنامهای که استفاده از CPU یا وسایل جانبی را که توسط چندین کاربر اشتراکی هستند را سازماندهی میکند
imperialism
U
سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
stacked
U
جمع اوری و منظم کردن وسایل
stack
U
جمع اوری و منظم کردن وسایل
cocooning
U
اب بندی کردن درز وسایل هواپیما
pickup zone
U
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
stacks
U
جمع اوری و منظم کردن وسایل
available payload
U
بازده قابل استفاده وسیله
sync
U
بیت ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
sync
U
حرف ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com