Total search result: 301 (9 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
many hands make light work <proverb> U |
یک دست صدا ندارد |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Search result with all words |
|
 |
overrun U |
دادهای که گیرنده گم کرده بود چون سنکرون بندد و یا با سرعت کمتری از ارسال کننده عمل ماکرو و بافر ندارد |
 |
 |
overrunning U |
دادهای که گیرنده گم کرده بود چون سنکرون بندد و یا با سرعت کمتری از ارسال کننده عمل ماکرو و بافر ندارد |
 |
 |
overruns U |
دادهای که گیرنده گم کرده بود چون سنکرون بندد و یا با سرعت کمتری از ارسال کننده عمل ماکرو و بافر ندارد |
 |
 |
domain U |
برنامهای که حق کپی ندارد |
 |
 |
domains U |
برنامهای که حق کپی ندارد |
 |
 |
infinite U |
حلقهای که خروج ندارد. |
 |
 |
simple U |
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی |
 |
 |
simpler U |
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی |
 |
 |
simplest U |
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی |
 |
 |
list U |
لیستی که فضای خالی برای رکوردهای جدید در ساختارش ندارد |
 |
 |
free U |
پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد |
 |
 |
freed U |
پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد |
 |
 |
freeing U |
پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد |
 |
 |
frees U |
پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد |
 |
 |
public U |
متن یا برنامهای که حق کپی ندارد و توسط هر کسی قابل کپی کردن است |
 |
 |
stop U |
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد |
 |
 |
stopped U |
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد |
 |
 |
stopping U |
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد |
 |
 |
stops U |
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد |
 |
 |
complete U |
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد |
 |
 |
completed U |
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد |
 |
 |
completes U |
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد |
 |
 |
completing U |
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد |
 |
 |
circular U |
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند |
 |
 |
circulars U |
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند |
 |
 |
random U |
سیستمی که خروجی آن به ورووودی یا ساختار داخلی آن ربط ی ندارد |
 |
 |
randomly U |
سیستمی که خروجی آن به ورووودی یا ساختار داخلی آن ربط ی ندارد |
 |
 |
raw U |
روش دستیابی به فایل که وقتی داده از فایل خوانده میشود نیازی به ترجمه داده یا تنظیم آن ندارد |
 |
 |
hand U |
سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد |
 |
 |
handing U |
سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد |
 |
 |
linear U |
برنامه کامپیوتری که حلقه یا جهشی ندارد |
 |
 |
linear U |
لیستی که فضای خالی برای رکورد جدید در ساختارش ندارد |
 |
 |
static U |
حافظه غیر فرار که نیاز به تنظیم مجدد ندارد |
 |
 |
static U |
MAR که تا وقتی داده می پذیرد که منبع تغذیه روشن است و داده نیازی به تنظیم مجدد ندارد |
 |
 |
extend U |
فایل که قابل افزودن است یا هیچ اندازه ماکزیمم ندارد |
 |
 |
extending U |
فایل که قابل افزودن است یا هیچ اندازه ماکزیمم ندارد |
 |
 |
extends U |
فایل که قابل افزودن است یا هیچ اندازه ماکزیمم ندارد |
 |
 |
ambiguous U |
نام فایلی که برای یک فایل یکتا نام یکتایی ندارد و محل دهی فایل را مشکل می سازد |
 |
 |
bohemian U |
که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد |
 |
 |
bohemians U |
که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد |
 |
 |
chapter U |
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد |
 |
 |
chapters U |
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد |
 |
 |
sleeping partner U |
شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد |
 |
 |
sleeping partners U |
شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد |
 |
 |
unconditional U |
آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد |
 |
 |
compile U |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
 |
 |
compiled U |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
 |
 |
compiles U |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
 |
 |
compiling U |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
 |
 |
freethinker U |
کسی که دارای فکر ازاد است وبمذهب کاری ندارد |
 |
 |
freethinkers U |
کسی که دارای فکر ازاد است وبمذهب کاری ندارد |
 |
 |
emptied U |
یچ بسته که هیچ اطلاعی ندارد. 2-اتصال لبه استفاده نشده روی تخته اصلی |
 |
 |
emptier U |
یچ بسته که هیچ اطلاعی ندارد. 2-اتصال لبه استفاده نشده روی تخته اصلی |
 |
 |
empties U |
یچ بسته که هیچ اطلاعی ندارد. 2-اتصال لبه استفاده نشده روی تخته اصلی |
 |
 |
emptiest U |
یچ بسته که هیچ اطلاعی ندارد. 2-اتصال لبه استفاده نشده روی تخته اصلی |
 |
 |
empty U |
یچ بسته که هیچ اطلاعی ندارد. 2-اتصال لبه استفاده نشده روی تخته اصلی |
 |
 |
black U |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
 |
 |
blacked U |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
 |
 |
blacker U |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
 |
 |
blackest U |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
 |
 |
blacks U |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
 |
 |
redundant U |
حرف اضافه شده به بلاک حروف برای تشخیص خطا یا مقاصد پترولکل که هیچ اطلاعی به همراه ندارد |
 |
 |
redundant U |
بیت یا داده بررسی اضافه شده به بلاک داده برای تشخیص خطا که هیچ اطلاعی به همراه ندارد |
 |
 |
loop U |
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود |
 |
 |
looped U |
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود |
 |
 |
loops U |
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود |
 |
 |
ragged U |
قسمتی که در وسط صفحه قرار ندارد , متن با حاشیه سمت راست نامسط ح |
 |
 |
resident U |
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد |
 |
 |
resident U |
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد |
 |
 |
residents U |
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد |
 |
 |
residents U |
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد |
 |
 |
justifiable homicide U |
قتل قابل عفو یا قتل مجاز قتلی که صفت مجرمانه ندارد |
 |
 |
justifiable homicides U |
قتل قابل عفو یا قتل مجاز قتلی که صفت مجرمانه ندارد |
 |
 |
null U |
رشتهای که هیچ حرفی ندارد |
 |
 |
hadn't U |
ندارد نبایستی |
 |
 |
mode U |
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود |
 |
 |
modes U |
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود |
 |
 |
novice U |
جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد |
 |
 |
novices U |
جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد |
 |
 |
an impersonal verb U |
فعلی که فاعل معینی ندارد و جز سوم شخص مفرد است |
 |
 |
blind letter U |
نامهای که نام ونشان روشن ندارد |
 |
 |
blind score U |
امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد |
 |
 |
callable bond U |
نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد |
 |
 |
complimentary mourning U |
جامه ماتم که کسی برای احترام بمردهای که بااوخویشی ندارد بپوشد |
 |
 |
confession and avoidance U |
باط ندارد و اثرش به سوداوست |
 |
 |
constructive trust U |
منظور مسئولیتی است که از حکم قانون ناشی میشود و ارتباطی به خواست شخص ندارد |
 |
 |
coram non judice U |
درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد |
 |
 |
crying is useless U |
گریه سودی ندارد |
 |
 |
dark fiber U |
فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است |
 |
 |
dark fibre U |
فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است |
 |
 |
de facto standard U |
سسهای اعتبار به آن ندارد |
 |
 |
dense index U |
لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد |
 |
 |
diskless workstation U |
ایستگاه کاری که درایو دیسکی برای ذخیره داده ندارد |
 |
 |
divided landing gear U |
ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد |
 |
 |
dont mention it U |
اهمیت ندارد |
 |
 |
no matter U |
اهمیت ندارد |
 |
 |
no object U |
اهمیت ندارد |
 |
 |
e. wear U |
پارچه ایی که مرگ ندارد |
 |
 |
enclitic U |
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد |
 |
 |
fixed bridge U |
پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد |
 |
Other Matches |
|
 |
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. U |
معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد ) |
 |
 |
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> U |
کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد. |
 |
 |
he is second to none U |
دومی ندارد بالادست ندارد |
 |
 |
he is not of that stamp U |
را ندارد |
 |
 |
it does not weigh with me U |
ندارد |
 |
 |
there is no limit to it U |
حد ندارد |
 |
 |
flicker free U |
ی ندارد |
 |
 |
there is no style about her U |
ندارد |
 |
 |
She has no axe to grind . She doesnt mean anything . U |
مقصودی ندارد |
 |
 |
No problem at all. It is quite all right . U |
مانعی ندارد |
 |
 |
he has an a. to grind U |
غرضی ندارد |
 |
 |
he has no excuse what U |
عذری ندارد |
 |
 |
it is nothing new U |
تازگی ندارد |
 |
 |
it is nothing out of the way U |
غرابتی ندارد |
 |
 |
there is no limit to it U |
اندازه ندارد |
 |
 |
it lacks soul U |
روح ندارد |
 |
 |
it is well enough U |
عیبی ندارد |
 |
 |
it is of no weight U |
قدرواهمیتی ندارد |
 |
 |
It is no trouble at all. U |
زحمتی ندارد |
 |
 |
Nothing is quite impossible. U |
کارنشد ندارد |
 |
 |
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter . U |
عیب ندارد |
 |
 |
it is a soft snap U |
کاری ندارد |
 |
 |
he has no manners U |
اداب ندارد |
 |
 |
his hat cover his fanily U |
هیچکس را ندارد |
 |
 |
he is out of huomor U |
دماغ ندارد |
 |
 |
he hasno notion of going U |
سر رفتن ندارد |
 |
 |
it does not matter U |
اهمیت ندارد |
 |
 |
he has nothing of his own U |
چیزی ندارد |
 |
 |
he has nostomach for the fight U |
سر دعوا ندارد |
 |
 |
Don’t mention it. U |
قابلی ندارد. |
 |
 |
he has no temperature to day U |
امروز تب ندارد |
 |
 |
that in nothing to me U |
برای من اهمیتی ندارد |
 |
 |
it is of no moment U |
هیچ اهمیت ندارد |
 |
 |
it differs nothing from U |
هیچ فرقی با .....ندارد |
 |
 |
there is no reason U |
هیچ دلیل ندارد |
 |
 |
there is no exception to that rule U |
ان قانون استثناء ندارد |
 |
 |
it matters little U |
چندان اهمیت ندارد |
 |
 |
his intentions are good U |
خیال بدی ندارد |
 |
 |
it is of no importance U |
هیچ اهمیت ندارد |
 |
 |
his hand want's two fingers U |
دستش دو انگشت ندارد |
 |
 |
it is allup with him U |
دیگر امیدی ندارد |
 |
 |
it is beyond recall U |
احتمال لغوشدن ندارد |
 |
 |
it is indifferent to me U |
برای من چه اهمیتی ندارد |
 |
 |
he hasno notion of going U |
خیال رفتن ندارد |
 |
 |
it is not protected by sanctions U |
ضمانت اجرایی ندارد |
 |
 |
he hasno notion of going U |
میل رفتن ندارد |
 |
 |
h does not w.much U |
چندان وزنی ندارد |
 |
 |
he is indisposed to go U |
میل برفتن ندارد |
 |
 |
his hand lack one finger U |
دستش یک انگشت ندارد |
 |
 |
he is nothing to me U |
بتمن خویشی ندارد |
 |
 |
he is short of hands U |
کارگر کافی ندارد |
 |
 |
he means well U |
قصد بدی ندارد |
 |
 |
it is of little worth U |
چندان ارزشی ندارد |
 |
 |
there is nothing for it but to U |
چارهای ندارد جز اینکه |
 |
 |
Cheating( fraud) does not pay ( prosper). U |
تقلب عاقبت ندارد |
 |
 |
He cant stand the sight of us. U |
چشم ندارد ما را ببیند |
 |
 |
Death keeps no calendar. <proverb> U |
مرگ تاریخ ندارد. |
 |
 |
irons in the fire <idiom> U |
وقت سرخاراندن ندارد |
 |
 |
There is nothing to be ashamed lf . U |
( اینکار ) خجالت ندارد |
 |
 |
It doesnt look nice . It is useemly. U |
صورت خوشی ندارد |
 |
 |
Nothing is impossible . U |
کار نشد ندارد |
 |
 |
it takes two to tango <idiom> U |
[یک دست صدا ندارد] |
 |
 |
She never gets any gratitude . U |
دستش نمک ندارد |
 |
 |
she cannot bear heat U |
طاقت گرما را ندارد |
 |
 |
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) . U |
ربطی به موضوع ندارد |
 |
 |
and that is flat(final)!No arguments! U |
چون وچراهم ندارد ! |
 |
 |
That is quitw O. K. That is fine. U |
هیج اشکالی ندارد |
 |
 |
That's not so! U |
این حقیقت ندارد! |
 |
 |
he is at a loose end U |
کار معینی ندارد |
 |
 |
There is no market for it in Iran . U |
درایران مصرفی ندارد |
 |
 |
This does not apply to . . . U |
در رابطه با . . . کاربرد ندارد. |
 |
 |
There is nothing to be afraid of in driving. |
رانندگی که ترس ندارد. |
 |
 |
The full man does not understand a hungry one . <proverb> U |
سیر از گرسنه خبر ندارد . |
 |
 |
He has not a single star in all the seven skies. <proverb> U |
یک ستاره در هفت آسمان ندارد. |
 |
 |
It isn't anything like her. U |
او [زن] اصلا همچنین رفتاری ندارد. |
 |
 |
it boots not to complain U |
گله گذاری سودی ندارد |
 |
 |
There is nothing wrong with it. U |
این هیچ ایرادی ندارد. |
 |
 |
you are welcome U |
کاری نکردم اهمیت ندارد |
 |
 |
it does not matter U |
عیب ندارد چیزی نیست |
 |
 |
A logical remark has no answer. <proverb> U |
یرف یساب جواب ندارد . |
 |
 |
netblock U |
ابشاری که نیاز به دفاع ندارد |
 |
 |
The very idea ! U |
معنی ندارد ! ( قبیح است ) |
 |
 |
My French is not up to much. U |
فرانسه ام چندان تعریفی ندارد |
 |
 |
that is nothing like it U |
هیچ شباهتی بدان ندارد |
 |
 |
His remarks are unfounded. U |
حرفهایش پایه واساسی ندارد |
 |
 |
His greed knows no limits. U |
حرص وطمع اش اندازه ندارد |
 |
 |
there is no p of his going U |
رفتن وی هیچ امکان ندارد |
 |
 |
His knowledge has no limits. U |
دانش اوحد واندازه ای ندارد |
 |
 |
there is no precedent for this U |
این چیز سابقه ندارد |
 |
 |
He is on edge. He is restive. U |
آرام ندارد (ناراحت است ) |
 |
 |
time out of minds U |
زمانی که کسی یاد ندارد |
 |
 |
It doesnt matter. it is nothing. U |
چیزی نیست ( عیب ندارد ) |
 |
 |
He is unpredicateble. He acts haphazardly. U |
کارش حساب وکتابی ندارد |
 |
 |
out of one's element <idiom> U |
جایی که به شخص تعلق ندارد |
 |
 |
It is pointless for her to come here . U |
موضوع ندارد اینجا بیاید |
 |
 |
it is immaterial U |
ناچیز است اهمیت ندارد |
 |
 |
there is no occasion for fear U |
ترس هیچ مورد ندارد |
 |
 |
it is not worth my while U |
نمیارزد برای من ارزش ندارد |
 |
 |
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink . U |
قابل ندارد ( بعنوان تعارف ) |
 |
 |
It wI'll come to a bad end. It is foredoomed. U |
اینکار عاقبت ( خوشی ) ندارد |
 |
 |
It is in the bag . It is a dead cert. U |
ردخورد ندارد (حتمی است ) |
 |
 |
He hasnt a mind of his own. U |
ازخودش رأیی ندارد (بی اراده) |
 |
 |
it is of no use talking U |
سخن گفتن سودی ندارد |
 |
 |
they are of no historical U |
هیچ اهمیت تاریخی ندارد |
 |
 |
he has no friends U |
او هیچ دوست و اشنایی ندارد |
 |
 |
from immemorial times U |
اززمانی که کسی بیاد ندارد |
 |
 |
he does nothing but talk U |
کاری جزحرف زدن ندارد |
 |
 |
they call him mister U |
یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد |
 |
 |
He hasn't had much of an appetite lately. U |
به تازگی او [مرد] هیچ اشتها ندارد. |
 |
 |
He has a poor service record in this company. U |
دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد |
 |
 |
This is treason, pure and simple. U |
خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد |
 |
 |
Your proposal has little practical value . U |
پیشنهادتان ارزش عملی چندانی ندارد |
 |
 |
There are no vacancies at the hotel. U |
هتل اتاق ( جای ) خالی ندارد |
 |
 |
He is in a bad way (poor circumstances). U |
وضع وحالش چندان تعریفی ندارد |
 |
 |
the interest of it is gone U |
دیگر خوش مزگی یا تازگی ندارد |
 |
 |
The dilemma has no simple answers. U |
این مخمصه راه حل ساده ای ندارد. |
 |
 |
He has not enough experience for the position. U |
برای اینکار تجربه کافی ندارد |
 |
 |
There is no harm in trying. U |
امتحانش مجانی است (ضرر ندارد ) |
 |
 |
There is no disagreement among us. U |
اختلاف نظری بین ماوجود ندارد |
 |
 |
It is a case of tit for tat . U |
چیزی که عوض داد گله ندارد |
 |
 |
There is no such number. U |
همچنین شماره تلفنی وجود ندارد. |
 |
 |
He makes a hundred jugs of which not one has a han. <proverb> U |
صد کوزه بسازد یکى دسته ندارد . |
 |
 |
neither fish nor fowl <idiom> U |
چیزی که به گروه مشخص تعلق ندارد |
 |
 |
There is nothing to worry about. U |
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد. |
 |
 |
There's no reason for concern. U |
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد. |
 |
 |
He is only half a man . U |
مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت ) |
 |
 |
Such a thing does not exist at all . U |
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد |
 |
 |
The poor fellow ( guy ) is restless. U |
بیچاره قرار نمی گیرد ( ندارد ) |
 |
 |
It doesnt make any difference to me . U |
برای من فرقی نمی کند (ندارد) |
 |
 |
... if you don't mind my asking U |
... اگر پرسش من [برای تو] ایرادی ندارد |
 |
 |
Your passport is no longer valid. |
گذرنامه شما دیگر اعتبار ندارد. |
 |
 |
monogamist U |
مرد یا زنی که در ان واحدبیش یک همسر ندارد |
 |
 |
singleton U |
ورقی که در دست بازیکن نظیری ندارد |
 |
 |
he has no enterprise U |
دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند |
 |
 |
it is not true that he is dead U |
اینکه میگویند مرده است حق ندارد |
 |
 |
it is not pervious to reasonov U |
بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد |
 |
 |
no branch U |
شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد |
 |
 |
no address operation U |
دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد |
 |
 |
irreligionist U |
کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد |
 |
 |
sole tenant U |
مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد |
 |
 |
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . U |
همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد ) |
 |
 |
There are not many amusements in this town. U |
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد |
 |
 |
There's no danger of that happening again. U |
خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته. |
 |
 |
it is of no use to us U |
بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد |
 |
 |
outpensioner U |
کسیکه از بنگاهی وفیفه میگیدرولی در انجابودباش ندارد |
 |
 |
There is nothing to it . U |
هیچ کاری ندارد ( بسیار آسان است ) |
 |
 |
There is no argument about that. U |
حرف ندارد ( کاملا" مسلم وقطعی است ) |
 |
 |
These statistics speak for themselves. U |
این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد. |
 |
 |
there is nothing in it U |
چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد |
 |
 |
camera-shy U |
کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند |
 |
 |
indeterminate vowel U |
حرف مصوتی که صدای معین یا اشکاری ندارد |
 |
 |
There is no reason to do something U |
دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود. |
 |
 |
The bus stop is no distance at all . U |
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد |
 |
 |
It is no use crying over spilt milk . <proverb> U |
بعد از ریختن شیر ,گریه فایده ندارد. |
 |
 |
He has not a penny to bless himself with . <proverb> U |
یتى یک پنى ندارد که خرج خود کند. |
 |
 |
gentleman at large U |
کسیکه وابسته بدرباراست و کار ویژهای ندارد |
 |
 |
it is insusceptible of change U |
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد |
 |
 |
He dosent wish to be obligated to any one . U |
میل ندارد زیر بار منت کسی باشد |
 |
 |
he should better to led than U |
باید اورا دلالت کرد زور فایده ندارد |
 |
 |
He is not too educated, but has plenty of horse sense . U |
تحصیلات چندانی ندارد ولی فهم وشعور دارد |
 |
 |
Ill got ill used. <proverb> U |
چیزى که از راه نامشروع بدست آید خیر ندارد . |
 |
 |
yellow dog contract U |
قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد |
 |
 |
uptime U |
مدت زمانی که یک وسیله کار میکند و خطا ندارد. |
 |
 |
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight U |
دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است ) |
 |
 |
box camera U |
دوربین عکاسی ساده و جعبه مانند که دستگاه میزان ندارد |
 |
 |
box cameras U |
دوربین عکاسی ساده و جعبه مانند که دستگاه میزان ندارد |
 |
 |
The room is bare of furniture . U |
این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد ) |
 |
 |
there is no p of doing it U |
کردن انکارهیچ امکان ندارد هیچ نمیتوان انکار راکرد |
 |
 |
There is no pleasure without pain . <proverb> U |
هیچ کامیابى و لذتى بدون درد ورنج وجود ندارد . |
 |
 |
up time U |
زمان بین وقتی که وسیله کار میکند و خطا ندارد. |
 |
 |
This is a self - winding clock . U |
این ساعت دیواری کوک لازم ندارد ( اتو ماتیک است ) |
 |
 |
It is all over between them . They are thru with each other . U |
بین آنها چیزی باقی نمانده ( را بطه یا تماسی وجود ندارد ) |
 |
 |
natural rate hypothesis U |
هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد |
 |
 |
no decompression dive U |
غواصی کوتاه مدت یا در عمق کم که به هنگام صعود نیازبه توقف یا مکث در زیر اب ندارد |
 |
 |
unpopulated U |
تخته مدار چاپ شده که درحال حاضر عنصری ندارد یا سوکت آن خالی است |
 |
 |
random access U |
فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد |
 |
 |
garnishment U |
میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد |
 |
 |
aniline U |
رنگ شیمایی آنیلینی که ارزان قیمت بوده ولی ثبات رنگی خوبی ندارد لذا مناسب رنگرزی فرش نیست |
 |
 |
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. U |
ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد . |
 |
 |
special weight race U |
مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد |
 |
 |
like father like son U |
پسر کو ندارد نشان از پدر توبیگانه خوان و مخوانش پسر |
 |
 |
heads up U |
در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد |
 |
 |
onion skin U |
پوست پیاز [از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.] |
 |
 |
quercetin U |
ماده رنگی کریسیتین [این رنگینه زرد از پوست درختان و بعضی سبزیجات استخراج می شود ولی طول عمر زیادی ندارد.] |
 |
 |
waste silk U |
ابریشم گجین [ابریشمی که از تفاله پیله سوراخ شده بدست می آید و دارای طول های متغیر است و کیفیت مطلوبی ندارد.] |
 |
 |
spanning tree U |
روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود |
 |
 |
He went so what !Good riddance. U |
خوب رفت که رفت ( غصه وناراحتی ندارد ) |
 |
 |
IBM U |
صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای تابعی است و در سمت چپ کلیدهای اصلی قرار دارد و نوشته عددی جداگانه ندارد |
 |
 |
race condition U |
حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد |
 |
 |
It is no joke . U |
این شوخی ندارد ( شوخی نیست ) |
 |
 |
He is speechless (inarticulate). U |
سرو زبان ندارد ( بی زبان است) |
 |
 |
The violin is out of tune . U |
ویولن کوک نیست ( کوک ندارد ) |
 |
 |
non-directional design U |
طرح فراگیر [این نوع طرح در نقاط مختلف بافت دارای جذابیت خاص خود بوده و حالت تکراری فرش های معمول را ندارد.] |
 |
 |
Open-plan <adj.> U |
سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد |
 |
 |
If it has not water for me it certainly has bread . <proverb> U |
آب براى من ندارد براى تو که دارد . |
 |
 |
It is tasteless. It has no flovour . U |
مزه ندارد( بی مزه است ) |
 |
 |
It is quite unprecedented. U |
بی سابقه است ( سابقه ندارد ) |
 |
 |
dead wool U |
پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.] |
 |
 |
presumption hominis U |
قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد |
 |
 |
salachak U |
فرش محرابی یموتی [این نوع بافت حالت معمول مستطیل شکل فرش را ندارد و قسمت بالای فرش شکل قوسی یا مثلثی دارد.] |
 |